نمیخواستم دوستم را بکشم، شرمندهام
پسر جوان میگوید قصد داشت دعوای دوستانش را پایان دهد که خودش ناگهان مرتکب قتل شد.

سینا متهم به قتل است. او مدتی است در زندان به سر میبرد و منتظر جلسه محاکمه است.
سینا از زندگیاش میگوید:
سینا هستم 22 ساله. متهم به قتل.
متهم به قتل دوستم هستم.
با هم دشمنی داشتید؟
پس چرا کشتی؟
پارتی دوستانه گرفته بودیم. همه دور هم خوشحال بودیم. رامین و اکبر دعوا کردند. من خواستم جدایشان کنم که رامین به من فحش داد و با هم دعوا کردیم.
مشروب خورده بودیم و مست بودیم. برای همین درگیر شدیم. رامین و اکبر فحش ناموس به هم دادند و دعوا کردند بعد من خواستم دعوا را تمام کنم که رامین حمله کرد و من هم عصبانی شدم و او را زدم.
همیشه مشروب میخوردید؟
پدر و مادر رامین برای تو درخواست قصاص کردهاند، میدانی؟
بله میدانم. اشتباه کردم رامین را زدم. من قصد کشتن نداشتم. همه میدانند.
دوستانت حاضرند شهادت بدهند؟
آنها در دادسرا هم گفتند که من قصد کشتن نداشتم اما مادر رامین قبول نکرده است. او میگوید چیزی جز قصاص آرامَش نمیکند.
به هر حال تو فرزند او را کشتهای.
برای رضایت کاری کردهای؟
راه نمیدهند. پدر و مادرم چند بار رفتهاند اما راه ندادهاند. فعلاً که هیچ کاری پیش نرفته است.
پدرم با عموی رامین حرف زده است. او هم گفته فعلاً صبر کنید شاید کمی دردشان کمتر شود. اما قول رضایت نداده است.
پدر رامین بعد از مرگ او سکته کرده است، میدانستی؟
به آینده امید داری؟
توبه کردهام و از خدا کمک خواستهام. امیدوارم بخشیده شوم.
اینجاس که شاعر می فرماید: چرا عاقل کند کاری،که باز آرد پشیمانی!!
متهم به قتل عمدی که در پارتی شبانه مشروب خوری با دوستان خود شرکت می کند از اراذل و اوباش است و مستحق بخشش نیست!