سرقت مسلحانه باند جوکرها با لبخند در تهران
اعضای یک باند سرقت مسلحانه پس از آنکه گوشیهای تلفن همراه عابران را سرقت میکردند با یک لبخند از مالباختگان عذرخواهی و فرار میکردند.
سرهنگ مرتضی نثاری، معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت با اعلام خبر دستگیری دو باند سرقت مسلحانه در تهران گفت: باند اول اقدام به سرقت موتورسیکلتهای سنگین با تهدید سلاح کرده که در عملیات پلیسی کارآگاهان اداره یکم پایتخت، اعضای این باند شناسایی و سه متهم دستگیر شدند. دومین باند، سوار بر دو موتورسیکلت به صورت چهار نفری در خیابانهای جنوب تهران پرسه زنی کرده و با تهدید سلاح، گوشی تلفن همراه عابران را به سرقت میبردند. سه متهم این پرونده نیز در بررسیهای صورت گرفته از سوی کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی بازداشت شده و تحقیقات برای شناسایی جرایم احتمالی اعضای این دو باند ادامه دارد.
ایران-مرضیه همایونی: اعضای یک باند سرقت مسلحانه پس از آنکه گوشیهای تلفن همراه عابران را سرقت میکردند با یک لبخند از مالباختگان عذرخواهی و فرار میکردند. به گزارش خبرنگار «ایران»، سرهنگ مرتضی نثاری، معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت با اعلام خبر دستگیری دو باند سرقت مسلحانه در تهران گفت: باند اول اقدام به سرقت موتورسیکلتهای سنگین با تهدید سلاح کرده که در عملیات پلیسی کارآگاهان اداره یکم پایتخت، اعضای این باند شناسایی و سه متهم دستگیر شدند. دومین باند، سوار بر دو موتورسیکلت به صورت چهار نفری در خیابانهای جنوب تهران پرسه زنی کرده و با تهدید سلاح، گوشی تلفن همراه عابران را به سرقت میبردند. سه متهم این پرونده نیز در بررسیهای صورت گرفته از سوی کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی بازداشت شده و تحقیقات برای شناسایی جرایم احتمالی اعضای این دو باند ادامه دارد.
دستگیری باند جوکر
«معذرت میخواهیم، اگر لازم نداشتیم هرگز سرقت نمیکردیم.» این جمله را میگفتیم و بعد با لبخند از آنها جدا میشدیم. اینها را یکی از اعضای باند سرقت مسلحانه گوشیهای تلفن پایتخت میگوید.
سرقت با عذرخواهی و لبخند از کجا به ذهنتان رسید؟
اسم باندمان را باند جوکرهای دلسوز گذاشتیم. چون مثل جوکر بعد از هر سرقتی به مالباخته میخندیدیم البته دلمان هم برای مالباختهها میسوخت.
با گوشیهای سرقتی چه میکردید؟
آنها را میفروختیم و پولش را تقسیم میکردیم. بعد هم در شمال و اطراف تهران ویلا میگرفتیم و تفریح میکردیم. من چند سال قبل در سفری که به تایلند داشتم فقط ۶۵ میلیون تومان پول برای خالکوبی دادم. اما چون میخواستم ازدواج کنم و برای عروسی مجلل نیاز به پول داشتم، تصمیم گرفتم دزدی کنم، وگرنه من ورزشکار حرفهای هستم، پارکور کار میکنم.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
همکلاسی بودیم و دوستیمان تا بعد از میز و صندلی مدرسه هم ادامه یافت و به دزدی ختم شد.
سرقتها را چطور انجام میدادید؟
دو موتوره میرفتیم سرقت، موتور دوم نقش محافظ ما را داشت، هم برای سرقت هم زمانی که برای فروش مال مسروقه میرفتیم. چون کلی مالخر و دزد محاصرهات میکنند و میخواهند وسایل سرقتی را سرقت کنند، به همین دلیل نیاز به محافظ هست.
چه مدت است که سرقت میکنی؟
۴ ماهی میشود شاید هم کمتر.
پشیمانی؟
«در ظلمت اسارت پنجه به دیوار کشیدم، ناامیدی نکشیده ای که بدانی چه کشیده ام»!
نمیدانستی که سرقت مسلحانه مجازات سنگینی دارد؟
من حقوق را حفظ هستم و کاملاً به قوانین مسلطم. کلی هم مطالعه میکنم، اما مشکل اینجا بود که هرگز تصورش را نمیکردم که دستگیر شوم.
پس چطور دستگیر شدی؟
در دو تا از سرقتها همدستم ماسک به صورت نداشت از شانس بد هم زیر دوربینهای شهری سرقت کردیم و چهره همدستم ثبت شد از طرفی بعد که دستگیر شدیم فهمیدیم دو شاکی آخری که از آنها سرقت کردیم نگو پلیساند.
قرار با مالباخته برای فروش مال سرقتی
چند روز قبل بود که مرد جوانی به کلانتری رفت و از سرقت مسلحانه موتورسیکلتاش خبر داد: سوار بر موتورسیکلت سنگینم که تردد آن غیرمجاز است در بزرگراه همت در حال حرکت بودم که ناگهان یک خودروی پژو ۴۰۵ جلوی من پیچید. دو مرد جوان که صورتهایشان را پوشانده بودند از موتورسیکلت پیاده شدند.
یکی از آنها کلت کمری به دست داشت و دیگری اسلحه وینچستر، حتی پسری که وینچستر دستش بود گلنگدن را کشید تا من حساب کار دستم بیاید. بعد هم با تهدید همان اسلحهها پشت فرمان موتورسیکلت من نشسته و متواری شدند.
با شکایت مرد جوان کارآگاهان مبارزه با سرقت مسلحانه پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند. متهمان خودروی پژو را در محل رها کرده بودند و همانطور که تیم تحقیق احتمال میداد با استعلام شماره پلاک خودرو، مشخص شد که خودرو روز گذشته به صورت مسلحانه سرقت شده است.
بررسیها برای شناسایی سارقان مسلح ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد، شاکی بار دیگر به اداره آگاهی رفت و اطلاعات جدیدی در اختیار کارآگاهان قرار داد: ساعاتی قبل مرد جوانی که مشخصات کاملم و حتی اسم کوچکم را میدانست با من تماس گرفت و مدعی شد که میداند موتورسیکلتم کجاست و در ازایش ۷ سکه طلا میخواهد.
به دنبال اظهارات شاکی، کارآگاهان اداره یکم پلیس پایتخت وارد عمل شده و با شناسایی سه متهم این پرونده، در سه عملیات جداگانه آنها را بازداشت کردند.
در تحقیقات پلیسی مشخص شد دو متهم این پرونده به نامهای امیر و شهروز به غیر از سرقت مسلحانه موتورسیکلتهای سنگین و غیرمجاز، اقدام به سرقت مسلحانه خودرو در پایتخت کرده و با خودروهای سرقتی اقدام به سرقت از خانهها میکنند.
در بازرسی از مخفیگاه سومین عضو این باند به نام حمید نیز ۴ موتورسیکلت سنگین سرقتی کشف شد.
حمید از جزئیات ماجرا گفت:
چه شد که وارد سرقت شدی؟
من سرقتی مرتکب نشدهام. به امیر، یکی از متهمانی که دو صندلی آن طرفتر نشسته است اشاره میکند و ادامه میدهد: امیر گفت فلانی موتورسیکلتش دست من است با او تماس بگیر و بگو ۷ سکه طلا میگیرم و موتور را برمیگردانم.
مگر قیمت موتور چقدر است که ۷ سکه طلا میگرفت؟
حدود ۳۰۰ میلیونی میشود. این موتورها را به سختی وارد ایران میکنند و خرید آن کلی دردسر دارد.
از کجا شماره مالباخته را پیدا میکردی؟
تعداد کسانی که موتورسنگین دارند کم است وقتی موتور یکی را میدزدی بقیه میفهمند من خودم هم موتور سنگین دارم.
۴ تا موتورسیکلت سرقتی در خانهات کشف شده است!
من برجساز هستم. پدرم در کار ساخت و ساز بود و من هم کار او را انجام میدهم، نیازی به سرقت ندارم، اما چون از موتور سنگین خوشم میآید خریداری میکنم.
مثل چپاول گران بیت المال لبخند میزدند
از ماست ک برماست درست میشه