زن متاهل برای ازدواج با مرد دیگر طلاق گرفت اما عشقش ناپدید شد
رفتارهای عاشقانه اش در مهمانی های شوهرم مرا جذب خودش کرد تا جایی که من هم عاشق اش شدم به من قول ازدواج داد اما از وقتی از شوهرم درخواست طلاق کردم دیگر پیدایش نشده حالا من ماندم و رسوایی.
من سارا هستم 17 ساله بودم که با میلاد ازدواج کردم، ما همدیگر را دوست نداشتیم.... من هیچ حسی به میلاد نداشتم تا اینکه در مهمانی های دوستان دوران مجردی شوهرم با پسر خوش تیپی که تقریبا در همه میهمانی ها بود آشنا شدم این آشنایی من را از مسیر زندگی جدا کرد، او مدام از من و از زیبایی ام تعریف میکرد فرزین با ابراز علاقه اش من را وادار کرد که با او ارتباط برقرار کنم...
میلاد با اینکه سعی میکرد با من رفتار خوبی داشته باشد اما من علاقه ای به او نداشتم و هر بار بر سرموضوعی با هم دعوایمان میشد بیشتر وقت من به صورت تلفنی با فرزین سپری میشد من فقط به او فکر می کردم او با حرف هایش باعث آرامشم می شد بهترین کادو ها را برایم میخرید و مدام می گفت که میلاد لیاقت زن زیبایی چون تورا ندارد همین جملات همین تعریف کردن ها مرا گستاخ تر کرد تا موضوع طلاق با میلاد را برای خانواده ام مطرح کنم اما خانوده ام واکنش بدی به این ماجرا نشان دادند تا جایی که مرا از خانه بیرون انداختند.
این در حالی بود که رفتارهای عاشقانه فرزین باعث شد من با تصور اینکه با او می توانم زندگی عاشقانه تری داشته باشم و در رفاه بیشتری باشم موضوع طلاق را به میلاد گفتم درحالی که میلاد از این ماجرا حسابی شوکه شده بود و به شدت حالش بد بود رابطه پنهانی من و فرزین هر روز بیشتر می شد و من با این کارها نزد خانواده و بستگانم منفورتر میشدم.
درحالی که فکر میکردم جدایی من از میلاد و ازدواج با فرزین باعث خوشبختی من خواهد شد اما بعد از طلاق فرزین ناپدیدشد، او به من قول ازدواج داده بود ولی با من ازدواج نکرد و به دنبال زندگی خودش رفته است و مدتی قبل هم متوجه شدم که میلاد پس از طلاق با دختر دیگری ازدواج کرده است، حال من تبدیل به زنی سرگردان شده ام.
عشق کورکورانه من باعث شد زندگیم را از دست بدهم میلاد عاشقانه به من محبت میکرد اما من چون دوستش نداشتم علاقه او را نمی دیدم او وقتی مرا طلاق داد گفت به خاطر اینکه تو خوشبخت شوی تو را طلاق میدهم اما من خیلی مغرورانه پا روی احساسات میلاد گذاشتم اما میدانم که آه او مرا گرفت و فرزین غیبش زد و زن دیگری را برای ازدواج انتخاب کرد من گناه بزرگی را مرتکب شدم و حالا نه راه پیش دارم و نه راه پس ، خانواده ام مرا طرد کردند آنها از اینکه آبرویشان را بردم و رسوا شدم مرا به خانه راه نمی دهند من مانده ام با تنهایی و رسوایی که باعث حقارتم شده است.
نگاه کارشناسی
زهرا بیات کارشناس ارشد روانشناسی
مراجع خانمی 21 ساله است که در یک خانواده پر جمعیت و ضعیف به دنیا آمده است پدر و مادرش سواد آنچنانی ندارند ، روابط اعضای خانواده خوب نبوده است و رفتار پدر به گونه ای بوده که اجرای بی چون و چرای دستوراتش حرف اول را می زده است و توقع رفتارهای عاقالنه و عملکرد خوب در خانه را داشته است ، از کودکی توسط پدر و مادرش مورد محبت و توجه قرار نگرفته است ، مشکالت مالی زیادی داشته اند ، پدر به شدت خواهان انجام دستورات خود بوده و لزومی برای ارائه دلیل نمی دیدند که با توجه به این شرایط ایشان فرصتی برای رو به رو شدن ومدیریت چالش های زندگی را نداشته وفقدان مهارتهای اساسی حل مساله در زندگی ایشان مشخص است، ازجمله مهارت حل مساله ، ارتباط موثر و کنترل هیجانات و ... فرصت ابراز وجود را نداشتند. سبک زندگی خانوادگی وی خشک و سرد بوده است.
در اکثر پرونده های بزهکاری و جنایی و حتی جرایم یقه سفید ها مشاهده می شود که مجرمین روابط جنسی بی قاعده را تجربه می کرده اند و در صورت تاهل روابط عاطفی مستحکمی بین زن و شوهر حاکم نبوده است ، تنها علل همزیستی احتمالی هم نیاز مالی به هم و نداشتن سرپناه مستقل و یا بی سرپرست شدن فرزندان و فرار از حرف مردم بوده است ، زندگی بدین شکل انسان را در یک سه راهی قرار می دهد که یا باید بسوزد و بسازد و یا طالق و رهایی را با تمام هزینه هایش برگزیند و یا خدایی ناکرده در ظاهر نمایش ساختن بدهد و در باطن خیانت پیشه کند.
که در این مورد فرد مشکالت و مسائل عاطفی خود را پیش از آنکه با همسرش مطرح کند با فرد دیگری خارج از خانواده در میان می گذارد و از او حمایت عاطفی می جوید و بین زوجین روابط زناشویی خوبی حاکم نبوده است.
اختالالت جنسی که به مرور زمان به وجود آمده و مشکالت شخصیتی که باعث شده مرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت ، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانت شده است و اینکه زن گذشته خوبی نداشته ، زمان مجردی محدود بوده و در سخت گیری ها طی شده است و برای جبران گذشته خود روابط آزادانه ای برقرار می کند، شرکت در پارتی و مهمانی ، ارتباط با افراد ناباب و ...
-اختالالت شخصیتی زنان شامل :
* دوران مجردی محدود
* کمبود محبت و خلاء عاطفی
* عدم مهارت قاطعیت در تصمیم
عوامل خانوادگی :
- نارضایتی از زندگی زناشویی
- عدم حمایت
- پایین بودن سن ازدواج
- نیازهای برآورده نشده
- تعارضات زناشویی حل نشده
- عامل جنسی ، تهییج ، کنجکاوی و جدید بودن موضوع
- عدم برقراری یک رابطه گرم و صمیمانه با همسر
ملاحظات روانشناختی :
باتوجه به اینکه افراد با تیپ های شخصیتی متفاوت درگیر مسائلی از این دست هستند ، باید جنبه های مختلف گرایش به این رفتار ) خیانت ( را در نظر گرفت، در خیلی از مواقع افراد به دلیل عدم صداقت طرف مقابل ، ارضاء نشدن نیاز های مختلف در زندگی مشترک و ... دست به خیانت می زنند.
کمرنگ بودن اعتقادات مذهبی از جمله مواردی است که به شدت می تواند منجر به بروز خیانت شود ، در بسیاری از مواقع خیانت می تواند به دلیل مسائل عاطفی باشد ، فردی که در محیط خانواده به خوبی از نظر عاطفی تامین نشده برای رفع نیازهای عاطفی خود به سمت ارتباط با افراد غریبه می رود، نقش رسانه های غربی نیز در شکل گیری خیانت بی تاثیر نیست ، افرادی که به شدت تحت تاثیر رسانه های غربی و شاهد انواع نمایش ها و سلایر هایی هستند که به نوعی رفتارهای خیانت آمیز بین افراد را توجیه میکند بیشتر احتمال دارد دست به خیانت بزنند چون با تماشای این برنامه ها قبح این رفتارها کمرنگ می شود.
با این اخبار به خواننده و بیننده میرسانید که عشق یک خیال بیش نیست.
البته منظور نویسنده عشق ایرانی بوده
چقدر داستانهای ابکی وخیالی مینویسید و بعد براش تحلیل هم مینویسید
بنده خدا پسر یه همچین زنهایی بمیرن بهتر
اکثر زنها سادهاندیش هستن و این یک واقعیته زود فریب میخورن دختری میشناسم که در دوران عقد گولش زدن و بعد از اینکه طلاق گرفت و ازش سواستفاده کردن ولش کردن
خودم یک زنم ولی واقعا از دیدن زنان و دختران احمق حالم بهم میخوره
خرفتی هم حدی داره بابا جان !
شوهر این خانم بایک نقشه ماهرانه بادوستش این خانم را به ته پرتگاه بردند وابن است سازی آدمهای نمک نشناس
بعید هم نیست نقشه شوهره بوده باشه مردها حقه باز ترند خیلی مورد داشتیم در این زمینه
خوش به حال میلاد...
فرزین جان رفیق خوبم مرسی که مرا از دست زنی که دوستش نداشتم نجات دادی.
ارادتمند میلاد
با ز چسبانیدش به غرب و استکبار،آیا وقاحت هم حد و مرزی دارد؟؟؟
باريکلا شعبان کدخدا باريکلا باريکلا مرد با خدا باريکلا
خائن پست فطرت شرم بر تو
داستان من واقعیه من ۱۶ ساله بودم نگاه اول عاشق یه دختر شدم اونم از من بیشتر عاشق شد تا ۴ سال شق خدایی داشتیم یعنی فرصتهایی داشتیم در خلوت اما به جان خودم هرگز کار بدی نکردیم اما ....خلاصه داشش فهمید و به هیچ وجه حاصر نبود که ازدواج کنیم خلاصه گذشت و ۳۵ سال بعد با هم مواجه شدیم اما گاهی که حال احوال میکردیم من فقط او را تشویق میکردم به شوهرش وفا دار باشه و آرزوی خوشبختی میکردم براش الحمدالله زندگی خوبی داره شاید اگه با هم ازدواج میکردیم بدبخت میشدیدم شایدم نه منظورم اینه انسان باید وجدان داشته باشه و یه سوزن بخود یکی دیگران کسی که ناموس داشته باشه بد ناموس کسی نمیخواهد
خخخخخخ
خندیدیم چه رمانتیک واقعا هنوزم دخترهایی هستند که گول مردا رو می خورند؟
نادونی برای بعضی زنها حد نداره که اعتماد و اطمینان بی جا نسبت به کسی دارند اعتماد و اطمینان به کسی تا ۶ ماه نیامد جلو تمام البته بعضی هاتون توهم می زنند که دختر ه هنوزم بهشون اطمینان داره دیگه نمی دونن بعضی دخترا بعد ۶ماه فاتحه طرف و خواندند خودش خبر نداره
حالا در ایران آزادی وبی حجابی شدیدنیست اگه بشه چه خاک به سری میشه برای زنانی که عشق آزادی پوچ دارند چون مثل آب خوردن دام مردان شهوتی می افتند