برادر عروس خانواده با همکاری دو همدست خود، پدر داماد را فلج کرد
بهمن سال ۱۴۰۱ مرد 70 سالهای را که بهشدت مجروح شده بود به بیمارستان منتقل کردند.
پسر این مرد در شکایت به پلیس گفت: برادر همسرم و دو نفر از دوستانش این بلا را سر پدرم آوردهاند. مدتی قبل با دختری به نام سحر ازدواج کردم اما مدام با هم اختلاف و دعوا داشتیم تا اینکه چند روز قبل همسرم با حالت قهر خانه را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. من چند باری با او تماس گرفتم تا به خانه برگردد اما توجهی به حرفهایم نکرد تا اینکه برادرزنم سعید و دو نفر از دوستانش به خانه پدرم رفته و پدر 70 سالهام را تا حد مرگ کتک زدند و با چاقو مجروح کردند. همان موقع مادرم با من تماس گرفت و جریان را تعریف کرد من به سرعت خودم را به خانه رساندم اما آنها رفته بودند. الان پزشکان گفتهاند امیدی به زنده ماندن پدرم ندارند.
پس از اظهارات شاکی، سعید ۳۹ ساله و دو دوستش به نامهای شهرام و بهروز دستگیر شدند. سعید در بازجوییها به درگیری با پیرمرد اعتراف کرد اما مدعی شد چاقویی به او نزده و نمیداند که چه کسی او را با چاقو زده است.
در این میان از بیمارستان خبر رسید که پیرمرد به خاطر آسیبی که به مغزش وارد شده دیگر قادر به صحبت و راه رفتن نیست.
با تکمیل تحقیقات پرونده در حالی برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد که مأموران نتوانستند ردی از عروس خانواده پیدا کنند.
نخستین جلسه دادگاه
در ابتدای این جلسه پیرمرد که روی صندلی چرخدار نشسته بود و به سختی کلماتی را ادا میکرد برای هر 4 متهم درخواست اشد مجازات کرد.
پس از آن پسرش به وکالت از او گفت: همسرم با حرفهایش عامل این حادثه بود او برادرش را تحریک کرده بود که به خانه پدرم برود و حالا ما به هیچ عنوان حاضر به مصالحه نیستیم.
سپس سعید که با قرار وثیقه آزاد بود به جایگاه رفت و گفت: شوهرخواهرم از همان روزهای اول ازدواج مدام خواهرم را اذیت میکرد و یک روز خوش برایش نگذاشته بود. او معتاد بود و خانوادهاش به جای اینکه او را ملامت کنند با خواهرم بدرفتاری میکردند تا اینکه خواهرم صبرش تمام شد و به خانه پدرم برگشت اما چند ساعت بعد همسرش جلو خانه پدرم آمده و عربده کشی کرده بود حتی چند شیشه را هم شکسته بود. وقتی من به خانه آمدم و فهمیدم چه اتفاقی رخ داده برای حل و فصل موضوع به همراه دو دوستم به خانه پدرشوهر خواهرم رفتم تا با او که بزرگتر است صحبت کنم اما او شروع به دادوفریاد کرد و با من درگیر شد. با این حال ما از آنجا رفتیم و نمیدانم که چطور این اتفاقات برایش افتاده است من اتهامم را قبول ندارم. شاید او به خاطر کهولت سن سکته کرده باشد. خواهرم هم همان شب خانه را ترک کرد دیگر خبری از او ندارم.
دومین جلسه دادگاه
در دومین جلسه دادگاه پسر شاکی به نیابت از پدرش که قدرت تکلم نداشت بازهم برای متهمان درخواست اشد مجازات کرد.
پس از آن پیرمرد با ایما و اشاره به قضات گفت که سه متهم در روز حادثه او را کتک زدند و با چاقو سر و صورتش را مجروح کردند.
در ادامه هر سه متهم با تکرار اظهارات قبلی خود منکر چاقوزدن به پیرمرد شدند و حتی بهروز یکی از متهمان منکر حضور در خانه شاکی شد.
در این لحظه قاضی از متهم خواست تا قسم بخورد و متهم نیز با قسم خوردن عنوان کرد که نه در زمان درگیری با دوستانش بوده و نه از ماجرا خبری دارد.
اما وقتی قاضی وی را آزاد کرد سعید با اعتراض گفت: بهروز آن روز با ما بود و به دروغ قسم خورده است.
بدین ترتیب جلسه دادگاه در حالی پایان یافت که دستور تحقیقات برای شناسایی سومین متهم پرونده ادامه دارد.