درخواست طلاق به خاطر پارتیهای شبانه زن جوان
مردی که در یک پارتی با همسرش آشنا شده بود میگوید دیگر نمیتواند مهمانی رفتنهای زنش را تحمل کند و طلاق میخواهد.
هادی تصمیم دارد از همسرش جدا شود. او مدتهاست خانه را ترک کرده و منتظر رأی دادگاه است تا فرزندش را هم بردارد و برود.
هادی از دلیل این طلاق میگوید:
دیگر طاقتی برای ادامه این زندگی ندارم. رویا خودش خواست زندگی ما به اینجا کشیده شود. من عاشقش بودم.
او حداقلهای یک زندگی متاهلی را هم رعایت نمیکند و زندگی سختی برایم درست کرده است. هیچ زنی هر شب پارتی نمیرود. هیچ زن متاهلی شبها 12 شب به خانه نمیآید. از این وضعیت خسته شدهام.
وقتی با او ازدواج کردی هم همینطور بود؟
همسرت هم به این جدایی راضی است؟
راضی نیست، میگوید اگر میخواهم طلاقش بدهم باید مهریه را هم بدهم. من هم قبول کردم خانه را به جای مهریه بدهم و بچهام را بردارم و بروم.
میدانم خیلی سخت است اما مادری که آداب مادری نداند نمیتواند از بچه مراقبت کند و زندگی سختی برای بچه درست میکند. چند ماه قبل در روی بچه قفل شده و بچه تنها مانده بود. آنقدر ترسیده بود که شبادراری گرفته است.
پیش مشاور رفتهاید؟
رویا هیچ اشتباهی را قبول نمیکند. او میگوید به خاطر من و بچه حاضر نیست گذشت کند. من هم چارهای ندارم جز طلاق.
بچه را با خودم میبرم، با خواهرم صحبت کردهام، از او کمک میگیرم و با هم بچه را بزرگ میکنیم؛ اما دیگر این رابطه تمام شده است.
یعنی راهی جز طلاق نیست؟
نه. واقعاً دیگر راهی نیست. رویا پشیمان هم شود او را نمیبخشم.
جایی که با او آشنا شدی خروجی بهتر از این نداره ، چرا ازدواج کردی یه بچه رو هم بدبخت کنید ول می گشتید تو پارتی هاتون
خوب اخر و عاقبت زن خیابونی رو باید میدونستی که اخرش همین میشه
زن خیابونی وولگرد ازاین بهترهم نمیشه
بیغیرت اگر غیرت داشتی سرشو ازتنش چدا میکردی تا عبرتی باشه برای بقیشون
همچین فسادیو باید اتیشش میزدی مردک
تصمیم هادی
هادی تصمیم داردازهمسرش جداشود.همسرش کوکب خانم شب هادیربه خانه می آید.اومعمولا تا پاسی ازشب درپارتی است
در این مورد حق با مرد است
درود بر شرفت من از این عرض ها ندارم