فرجام جنایت سیاه!/ ماجرای 20 هزارتماس شیطانی به چوبه دار رسید
حکم قصاص نفس جوان 27 ساله ای که به دنبال ارتباط شیطانی با زنی جوان، دست به جنایت سیاه زده بود در حالی به تایید قضات دیوان عالی کشور رسید که حدود 20 هزار تماس و پیامک غیراخلاقی، ریشه این ماجرای تاسف بار بود.
اسفند سال گذشته وقوع جنایتی هولناک در منطقه چاپشلو از توابع استان خراسان رضوی، نیروهای انتظامی را به کنکاش های تخصصی واداشت. بررسی های پلیس در مرکز درمانی بیانگر آن بود که جوانی به نام «ایوب» بر اثر اصابت تیغه چاقو به قفسه سینه به قتل رسیده است.
طولی نکشید که «احمد-م» (متهم به قتل) در منزل یکی از نزدیکانش در شهرستان درگز دستگیر و به مراجع قضایی معرفی شد.
در پی اعتراف صریح متهم 26ساله به قتل جوانی که مدعی بود با یکدیگر دوست صمیمی بوده اند، کیفرخواست این پرونده جنایی پس از انجام تحقیقات تکمیلی صادر شد و با توجه به اهمیت این جنایت تکان دهنده، پرونده مذکور روی میز قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرارگرفت.
این گونه بود که جلسات محاکمه به ریاست قاضی هادی دنیا دیده و مستشاری قاضی غلامرضا مصطفوی در مشهد آغاز شد و متهمان درحالی پای میز محاکمه نشستند که قضات دادگاه به سطر به سطر این پرونده جنایی، اشراف قضایی داشتند.
همزمان با تقاضای صدور حکم قصاص نفس از سوی اولیای دم، متهم به قتل مقابل قضات با تجربه دادگاه ایستاد و درحالی که دیگر همه مسیرهای انکار و داستان سرایی را بسته می دید، با ابراز پشیمانی از وسوسه های شیطانی که زندگی اش را به نابودی کشانده بود، به قضات دادگاه گفت: من با «ایوب» (مقتول) دوست صمیمی بودیم.
شب قبل از حادثه، همسر او به من پیام داد که فردا نزد من می آید! آن روز من در بیابان بودم که ساعت حدود 7 و 30 دقیقه یک خودرو از فاصله ای دور عبور کرد.
«س» بلافاصله رو به من کرد و گفت: راننده این خودروی عبوری الان می رود و ماجرا را برای شوهرم بازگو می کند! و سپس در حالی که اشک می ریخت، ادامه داد: حالا من خودم می روم وموضوع را به شوهرم می گویم. او هم می آید و تو را می کشد!
دراین شرایط به «س» گفتم پس اگر می خواهی ماجرای این ارتباط را به شوهرت بگویی لااقل حقیقت را بگو! همه چیز را بگو!
خلاصه وقتی «س» از آن جا رفت من هم چاقویی را که همیشه همراهم بود، بیرون آوردم چرا که تصمیم گرفته بودم خودم را بکشم! در همین افکار غوطه ور بودم که «ایوب» با من تماس گرفت و با خشم و فحاشی گفت: تو را می کشم! به او گفتم، لازم نیست مرا بکشی! من خودم، خودکشی می کنم! با این جمله، طناب را برداشتم تا به کنار روستا بروم و آن جا خودم را دار بزنم! ولی در همین زمان مادرم زنگ زد و با گریه مرا منصرف کرد.
بعد از این ماجرا به خانه رفتم و دراز کشیدم. هنوز مادرم گریه می کرد که ناگهان «ایوب» با چاقویی که در دست داشت، از راه رسید. گفتم اجازه بده پیام های همسرت را نشان بدهم ولی او خشمگین و عصبانی بود.
طولی نکشید که با هم درگیر شدیم و در میان همین کشمکش ها هر دو نفر روی زمین افتادیم. چاقوی او از دستش رها شد و مادرم آن را به گوشه دیگری پرت کرد.
وقتی بلند شدیم و مقابل هم قرار گرفتیم ناگهان تیغه چاقوی من به قفسه سینه اش فرو رفت.
چاقو را بیرون کشیدم و درحالی که مادرم همچنان اشک می ریخت سعی کردم با قراردادن دستمال روی محل جراحت از خون ریزی جلوگیری کنم که دیگر اطرافیان هم آمدند و خودم نیز نفهمیدم که چه کار کردم!
وی در پاسخ به سوال قاضی دنیا دیده (رئیس دادگاه) که پرسید آیا زمانی که شما چاقو را به قفسه سینه «ایوب»زدید، دست او هم هنوز چاقو بود؟ پاسخ داد: آن لحظه مرحوم چاقویی نداشت اما طوری به من چسبید که نمی دانم چگونه چاقو خورد.
درحالی که وکیل مدافع متهم تلاش می کرد تا اقدام وی را در قالب دفاع مشروع مطرح کند، قضات با تجربه دادگاه با استدلال های قانونی و محکمه پسند، این دفاعیات را رد کردند چرا که قضات دادگاه معتقد بودند در لحظه ای که متهم ضربه چاقو را بر پیکر «ایوب» (مقتول) وارد کرده است، او چاقویی در دست نداشت و آن ها زمانی که ایستاده مقابل یکدیگر قرارگرفته اند فقط متهم چاقو را در دست می فشرد و ...
بنابراین گزارش، با پایان جلسات دادگاه، قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به شور نشستند و درنهایت با رای قاطع ، حکم به قصاص نفس و تحمل 99 ضربه شلاق دادند و «س» را نیز به اتهام ارتباط نامشروع به تحمل 99 ضربه شلاق تعزیری محکوم کردند اما رای مذکور با اعتراض وکلای مدافع به دیوانعالی کشور ارسال شد تا به جنجال دفاع مشروع تاکید شود ولی قضات سپید موی شعبه 49دیوان عالی کشور قضات قاصدی (رئیس) و شهبازی (مستشار) پس از بررسی دقیق پرونده، استدلال های قاطع شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی را پذیرفتند و حکم قصاص نفس به همراه 99 ضربه شلاق تعزیری را در حالی تایید کردند که بررسی های روابط خارج از عرف متهمان حکایت از آن داشت که حدود 20هزار تماس و پیامک تلفنی بین آن ها رد و بدل شده است.
بدین ترتیب متهم این «جنایت سیاه» در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت و در انتظار اجرای حکم لحظه شماری می کند.
تو رو خدا از این کارها نکنید' مردی یا زن بودنش فرقی نداره' خیانت نکنید ' اگه نمی تونید اول طلاق بگیرید بعد ...
چه وکیل بی شرفی که به خاطر پول دنبال دفاع از دزد ناموسه
نکه اون ناموس قدیسه بوده .زنیکه هوس باز دو نفرا به کشتن داده فردام میره دنبال سومی .
این جور ماجراهای تلخ درس عبرته نتیجه بی تقوایی و هرزگی و ب اصطلاح آزادی یه همچین گند و فجایعی میشه
بدین ترتیب متهم این «جنایت سیاه» در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت و در انتظار اجرای حکم لحظه شماری می کند.😐