شوهر زهرا او را در حمام کشت تا بچه اش سقط شود

در یک تراژدی تلخ، دختر جوانی که اولین روزهای بارداری خود را تجربه می‌کرد و در انتظار زندگی جدید بود، از گفتن این خبر به شوهرش واهمه و ترس داشت و سرانجام قربانی نقشه‌ای وحشتناک شد.

مادر داغدیده این دختر عنوان کرد: این داستان از زمانی آغاز شد که زهرا، دخترم به تازگی متوجه شد باردار است، اما از گفتن این موضوع به شوهرش می‌ترسید. ترس او از واکنش حسین، شوهرش، باعث شد که به من مراجعه کند. به خانه آن‌ها رفتم، او را به آزمایشگاه بردم و تأیید شد که باردار است. در آن لحظه از او پرسیدم: «به حسین نمی‌گویی که بارداری؟» با نگاهی مضطرب پاسخ داد: «می‌ترسم، بگذار پدر و مادرش بیایند، بعد به او می‌گویم.»

او با بیان این مطلب که دخترم ویار خیلی شدیدی داشت و این باعث شد دامادم به شک افتد، عنوان کرد: حسین تست بارداری خرید و کنار دخترم ایستاد تا از صحت نتیجه مطمئن شود. زهرا شب پیام داد و گفت: «حسین گفته برای تو قرص می‌خرم تا بچه  سقط  شود، اما من تصمیم دارم بچه‌ام را به دنیا بیاورم و این کار را نمی‌کنم.» همسرش هم گفته بود: موافقم، اما حالا که می‌خواهی بچه‌ات را به دنیا بیاوری، به خانواده‌ات نگو. می‌خواهیم هر دو خانواده را سورپرایز کنیم.

مادر مقتول اظهار کرد: دخترم به من گفته بود که شب یلدا قصد دارند خانواده‌ها را سورپرایز کنند. 26 آذرماه، دخترم با من تماس گرفت و گفت که می‌خواهد به حمام برود و نگران نشوم. اما بعد از آن هرچه تماس گرفتم و پیام دادم، از او خبری نشد. ترسیدم و نگران شدم.

او ادامه داد: دخترم در منزل  کار می‌کرد و پیش از اینکه به حمام برود گفته بود که حسین آمده تا کارهای او را به ترمینال تحویل دهد، زمانی که در حمام بوده همسرش به خانه برگشته بود و به قصد سقط بچه با او درگیر شد. پس از آن، او دخترم را در حمام خفه کرد. حسین با ما به بیمارستان آمد و ادعا کرد که دچار گازگرفتگی شده است، اما پزشک معالج متوجه شد که او دروغ می‌گوید و پلیس او را دستگیر کرد. پس از چهار ساعت، او اعتراف کرد که دخترم را به  قتل  رسانده است.

مادر مقتول با اشاره به نسبت فامیلی دختر و دامادش، عنوان کرد: دخترم متولد 1380 و دامادم که نوه خواهرم بود، متولد سال 1374 بود و هیچ‌گاه نشان نداد که اختلافاتشان به جایی می‌رسد که به این وضعیت منجر شود. مثل بسیاری از خانواده‌ها، آن‌ها هم اختلافات جزئی داشتند و گاهی بگو مگو می‌کردند، اما هیچ‌گاه اختلاف‌شان به حدی نمی‌رسید که به دادگاه کشیده شود یا حتی خانه را به قصد قهر ترک کنند.

او خاطرنشان کرد: حسین بارها به من و مادرش گفته بود که بچه دار شدن آرزویی است که شما به گور می‌برید و من بچه دوست ندارم. حتی در جلسه دادگاه به او گفتم حال که بچه دوست نداشتی، پیش از ازدواج می‌گفتی. شاید دخترم با تو ازدواج نمی‌کرد.

به گفته مادر مقتول، در همان دقایق ابتدایی گزارش به دادستانی نهاوند و پرونده به شعبه بازپرسی ارجاع شد و این پرونده همچنان در دادگاه در حال رسیدگی است.