زن جوان از شوهرش سرقت کرد تا برادرش را از زندان آزاد کند
زنی که با همدستی دوستان برادر خود از شوهرش سرقت کرد تا پول شاکیان برادرش را بدهد و او را از زندان آزاد کند، در تکمیل نقشهاش ناکام ماند.
![زن جوان از شوهرش سرقت کرد تا برادرش را از زندان آزاد کند](https://cdn.khabarfoori.com/thumbnail/lhqMtmDP4Vg6/Z16wE4UvYwwq6tR2EOJTejVKGi50irI1BRxa7rEvYTnP-Bf9ahgZsp-WJuyTV3Z4V6BMQR8T-nfsv9pue1duJFjPKyogrVi2/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C.jpg)
اوایل مهرماه سالجاری مردی که مالک یک شرکت تجاری است به دادسرای ناحیه ۴۳ تهران مراجعه کرد تا شکایتی در مورد سرقت مطرح کند. او به شعبه پنجم بازپرسی این دادسرا فرستاده شد و از زورگیری و سرقت از خانهاش که در شمال غرب تهران واقع است، خبر داد و ارزش اموال مسروقه را که طلا، دلار و سکه بود، ۷ میلیارد تومان اعلام کرد.
مرد شاکی گفت: شب که از شرکت بیرون آمدم، دو مرد راهم را در خیابان سد کردند. آنها که چاقو داشتند پس از تهدید کتکم زدند، دست و پایم را بستند و در خودرویی انداختند و به یک خانه قدیمی بردند. آنها چند ساعت زندانیام کردند و به زور کلید خانهام را گرفتند.
بعد از چند ساعت که برگشتند دوباره با همان وضعیت مرا در خودرو انداختند و بعد از آن که کلیدم را دادند، حوالی خانهام رها کردند. بعد به سختی دستم و پاهایم را باز کردم و وقتی به خانه رفتم دیدم در گاوصندوق باز و اموالم سرقت شده است.
با شروع تحقیقات، چند روز قبل دوست مرد تاجر که طلافروش است، به او زنگ زد و گفت: دو مرد طلاهایی را برای فروش آوردند که سال گذشته من برایت ساخته بودم.
به این ترتیب، پلیس باخبر شد. در این میان یکی از سارقان که شک کرده بود مرد طلافروش به ماموران خبر داده است، قبل از رسیدن ماموران فرار کرد و دوستش موقع فرار با سر رسیدن پلیس در خیابان بازداشت شد.
مرد دستگیرشده اعتراف کرد: من و دوستم سارق جیببر و دزد گوشی بودیم که به زندان افتادیم و رد مال داشتیم. در زندان با سرکرده باند زورگیری و سرقت مسلحانه آشنا شدیم و بعد از پنج سال که زندان ما تمام شد، به خاطر رد مالی که داشتیم دوباره مجبور به خلاف شدیم.
سردسته به ما گفت چون رد مال شما کم است، خواهرم آن را برای شما تهیه میکند اما شما برایش گاوصندوق خانه شوهرش را بزنید و اموال را به او بدهید که بتواند رد مال من را هم پرداخت کند. ما طبق نقشه، شوهرخواهر سردسته را ربودیم و زندانی کردیم.
کلید خانهاش را گرفتیم و اموال داخل گاوصندوق را سرقت کردیم و به زنی که میگفت خواهر سردسته است، دادیم. چند تکه طلا هم سهم ما شد که وقتی رفتیم آنها را بفروشیم، من دستگیر شدم.
با اعتراف متهم دستگیرشده، همدستش دستگیر شد. پس از آن، همسر شاکی پرونده هم بازداشت شد و اعتراف کرد: یک سال قبل ازدواج کردم و بعد چون برادرم دزد سابقهدار بود و باید رد مال میداد تا از زندان آزاد شود، چند بار طلاهایم و پولهای شوهرم را برداشتم و از چند شاکی برادرم رضایت گرفتم اما بعد از آن هم برادرم هنوز مبلغ زیادی رد مال داشت و باید از شوهرم سرقت میکردم تا رد مال برادرم را بدهم. یک بار خودم کلید شوهرم را از شرکت برداشتم اما قبل از برداشتن اموال گاوصندوق شوهرم رسید و موفق نشدم.
یک بار او را با قهوه بیهوش کردم تا کلید را سرقت کنم اما این بار هم دوستش رسید و دید شوهرم بیهوش شده است و او را با هم به بیمارستان بردیم و باز هم موفق نشدم. یک بار هم شوهرم را در خیابان زیر گرفتم که کمی دچار جراحات شد و آن دفعه هم نتوانستم کلید گاوصندوق را سرقت کنم.
این زن در ادامه گفت: آخر سر برادرم پیشنهاد داد رد مال دو سارق را که کم است بدهم، تا آنها نقشه ربودن شوهرم و سرقت از گاوصندوقش را عملی کنند.
بعد از سرقت هم مقداری از اموال را فروختم و پول شاکیان برادرم را دادم. میخواستم بقیه را هم زودتر بفروشم که سارقان اجیرشده بازداشت شدند و ماجرا لو رفت و من هم دستگیر شدم.
در پی با اعتراف زن و دو همدستش، تحقیقات از متهمان ادامه دارد و پرونده در شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت همچنان مفتوح است.
خاک توی سرت کنند
عجب خانواده جالبی بودن!
برادر دزد چه ارزشی دارد که زندگی خودت نابود کردی.