وحشت این دختر تهرانی از مرد پلید اشک پلیس را درآورد! + فیلم
دختر جوان که قصد رفتن به خانهشان را داشت وقتی در ارابه مرد شیطان صفت گرفتار شد خود را به بیرون خودروی پراید انداخت.
سرهنگ دوم خلیل لطفی، رییس کلانتری 123 نیاوران در راستای این خبر گفت: شامگاه سه شنبه 7 اسفند ماه سال جاری دختر جوانی با حضور در کلانتری 123 نیاوران از ماجرای فرار از دست مرد شیطان صفتی که قصد ربودن و آزار و اذیتش را داشت خبر داد.
وی افزود: بدین ترتیب تیمی از ماموران تجسس کلانتری 123 نیاوران تحقیقات پلیسی خود را برای دستگیری مرد شیطان صفت آغاز کردند و در گام نخست تحقیقات مشخص شد که دختر جوان در زمان پریدن به بیرون از خودروی مرد جوان گوشیاش را داخل خودرو رها کرده است.
سرهنگ لطفی ادامه داد: در ادامه ماموران دوربینهای مداربسته که محل بیرون پریدن دختر جوان از خودروی پراید را ثبت کرده بود مورد بررسی قرار دادند و موفق به شناسایی شماره پلاک پراید شدند.
رییس کلانتری 123 نیاوران گفت: تیم پلیسی با توجه به حساس بودن پرونده از دختر جوان خواستند تا با گوشی موبایلش تماس بگیرد که در این مرحله راننده پراید گوشی موبایل را جواب داد و با خونسردی گفت که گوشی را به دستش میرساند.
وی اظهار داشت: دختر جوان از ترس گوشی را قطع کرد و دیگر قادر به صحبت با مرد جوان نبود که در این مرحله ماموران پدر دختر جوان با راننده پراید تماس گرفت و به بهانه اینکه قصد سفر دارد و به گوشی موبایل نیاز دارد خواست تا گوشی را پس بگیرد که مرد جوان ادعا کرد قصد دارد در محل قرار دختر 20 ساله نیز حضور داشته باشد.
وی ادامه داد: تجسسهای پلیسی ادامه داشت تا اینکه ساعت 10:50 دقیقه چهارشنبه 8 اسفند ماه مرد جوان وقتی سوار بر خودروی پراید در محل قرار حاضر شد ماموران در عملیاتی غافلگیرانه موفق به دستگیری راننده پراید شدند.
گفتگو با شیطان خونسرد
این مرد که 31 سال دارد در حالیکه دختر جوان با دیدن او از ترس زبانش بند آمده و قدرت صحبت کردن ندارد با چهرهای خونسرد و با آرامش ادعا میکند که دختر جوان را نمیشناسد و بیگناه است.
ازدواج کردی؟
نه، مجردم.
شغل؟
آهنگر
سابقهداری؟
نه، ولی یکبار دستگیر شدم.
به چه جرمی؟
یکبار پشت خودرویم یک گیتار بدون کیف بود که اتهام سرقت به من زدند که به دادسرای الهیه رفتم و تبرئه شدم.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
آدم ربایی و قصد آزار و اذیت.
قبول داری؟
نه.
چه روزی دستگیر شدی؟
ساعت 11 صبح چهارشنبه 8 اسفند در منطقه آجودانیه دستگیر شدم.
چرا؟
من قصد کار خیر داشتم و بیگناه هستم.
کار خیر انجام دادی؟
گوشی دختر جوان را پیدا کردم و قصد بازگرداندن آن را داشتم که دستگیر شدم.
با خودرویت مسافرکشی میکنی؟
نه.
گوشی را کجا پیدا کردی؟
روی زمین افتاده بود.
چطور پیدا کرده بودی؟
در میدان نوبنیاد قصد خرید داشتم، وقتی به سمت کیوسک روزنامه فروشی رفتم دیدم گوشی موبایل روی زمین افتاده و زنگ میخورد.
دختر جوان را میشناسی؟
نه.
ولی وقتی شما را دید از ترس صدایش بند امد و وحشت زده شد؟
نمیدانم، بالاخره اتفاق بدی برایش افتاده، دختر بچه است و از اتفاقی که برایش افتاده ترسیده است.
خودروی پراید سفید با باربند برای شماست؟
بله.
روی صندلی عقب خودرو وسیله کارتان وجود دارد؟
نه، وسایل کارم در صندوق عقب است.
دوربینهای مداربسته تصویر خودروی شما را ثبت کرده؟
برای من جالب است وقتی خودم در آن محل نبودم چطور خودرویم آنجا بوده است؟
خودروی شما همیشه دست خودتان است؟
بله، خودرویم را به کسی ندادم.
آیا خودروی شما سرقت شده بود؟
نه.
پس چطور تصویر خودروی شما در زمان پریدن دختر جوان از پراید در تصاویر ثبت شده است؟
نمیدانم.برای خودم نیز جالب است.
آیا دوربینها دروغ میگویند؟
نه.
شما چطور؟
منظورتان را نمیفهمم.
یعنی شما کاری کرده باشید می توانید بگویید انجام ندادم؟
نه، نمی توانم بگویم.
حرف آخر؟
برای من خیلی عجیب است و قانع کننده نیست که این اتهام را به من زدند، دختر جوان را نمیشناسم و نمیدانم چرا مرا به عنوان مرد مسافرکش معرفی کردهاند.
بنا به این گزارش، متهم پس از دستگیری در اختیار دادسرای امورجنایی تهران قرار گرفت و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد
صبحتهای دردناک دختر جوان
سارا 20 ساله وقتی در کلانتری 123 نیاوران مرد شیطان صفت را دید از ترس دیگر قدرت صحبت کردن نداشت و بریده بریده میگفت که مرد شیطان صفت را از اتاق بیرون کنند.
دختر جوان بعد از اینکه راننده پراید از اتاق رییس کلانتری بیرون رفت کمی آرام شد و به خبرنگار رکنا گفت: من حرفهایم را میزنم تا دختران دیگری گرفتار چنین افراد بیمار و دیوانهای نشوند.
سارا در حالیکه از استرس و ترس صدایش میلرزید و اشک روی گونههایش جاری بود درباره جزئیات این پرونده شیطانی گفت: روز 7 اسفند ماه بود، بعد از تعطیلی محل کارم در یکی از خیابانهای شمال تهران منتظر تاکسی بودم اما چون روز مادر بود و عجله داشتم به خانه بروم تصمیم گرفتم سوار خودروی شخصی شوم.
دختر 20 ساله ادامه داد: یک پراید سفید که باربند هم داشت ابتدا جلوی یک مرد توقف کرد که مسیرش با مرد مسافرکش یکی نبود و سپس جلوی پای من توقف کرد. وقتی در عقب خودرو را باز کردم دیدم روی صندلی عقب یکسری وسایل و گل است که راننده خواست، سوار بر صندلی جلو شوم.
همه چیز عادی به نظر میرسید و وقتی سوار خودرو شدم راننده خواست تا کمربند ایمنی را ببندم، در مسیر کرایه خودرو را به راننده دادم و با توجه اینکه پول خرد داده بودم راننده از من تشکر کرد تا اینکه به مقصد که جلوی یک شیرینی فروشی بود رسیدیم.
سارا در حالیکه با یاد آوردن صحنه هولناک، صدا و دستانش میلرزید به خبرنگار رکنا گفت: راننده شروع به دست درازی کرد و من فریاد میزدم کمک و از مردم درخواست کمک میکردم اما راننده سرعت خودرویش را بیشتر میکرد و با فحاشی میگفت ساکت شو. مردم به دنبالش میآمدند و راننده با سرعت حتی قصد زیرگرفتن مردم را داشت تا اینکه در آخر مسیر که به قسمت سرازیری میرسید و دیگر کسی نمیتوانست به کمکم بیاید از خودرو به بیرون پریدم.
دختر جوان ادامه داد: حاضرم بودم بمیرم ولی اسیر راننده شیطان صفت نشوم، راننده دستم را گرفته بود که خودم را به بیرون پرت کردم و گوشی موبایلم داخل خودرویش افتاد.
سارا در حالیکه از ترس ضجه میزد گفت: خیلی اتفاقی وحشتناکی بود، هنوز قیافه راننده تو ذهنم میآید حالم بد میشود، شبها کابوس میبینم، میترسم سرکار بروم و بدون پدر و مادرم قدرت بیرون رفتن از خانه را ندارم و شبها از ترس با جیغ و فریاد از خواب بیدار میشوم.
وی افزود: با اینکه دستگیر شده اما هنوز میترسم، میترسم از اینکه آزاد شود و به سراغم بیاید و اذیتم کند. من توانستم فرار کنم ولی دلم برای دخترانی میسوزد که نمیتوانند فرار کنند و بعد از ربودنشون هزار بلا سرشون میآورند و سلاخیشان میکنند.
من از قوه قضاییه میخواهم این آدمهای روانی را جمع کنند، مگر دختر 20 ساله چه گناهی کرده که یک مرد به خودش اجازه دهد هر بلایی که میخواهد سر دختران بیاورد، خواهش میکنم نگذارید این افراد آزاد شوند.
سارا درباره دستگیری متهم درحالیکه از ماموران کلانتری 123 نیاوران تشکر میکرد به خبرنگار رکنا گفت: بعد از بیمارستان با خانوادهام به کلانتری آمدم و گفتم که راننده خودرو یک مرد لاغر اندام، با موهای بلند بود و ریش داشت که در زمان فرار از دستش گوشی موبایلم داخل خودرویش جا مانده است.
وی ادامه داد: ابتدا خودم با موبایلم تماس گرفتم اما از ترس نتوانستم حرف بزنم اما در ادامه با راهنمایی سروان حسنوند، پدرم با مرد جوان تماس گرفت و پیامک داد، راننده میگفت که میخواهد مرا ببیند، مرد روانی از ضجه کشیدن من لذت میبرد تا اینکه فردا همان روز وقتی به محل قرار آمد تا گوشی موبایلم را پس دهد دستگیر شد.
منبع: رکنا
1696