قتل اشتباهی پزشک سرشناس به جای همسرش

زن جوان که خواهرشوهر و مادرشوهرش را عامل طلاق خود می‌دانست با اجیر کردن سه مرد نقشه قتل آنها را طراحی کرد. اما مردان اجاره‌ای به اشتباه داماد خانواده را به قتل رساندند.

قتل اشتباهی پزشک سرشناس به جای همسرش

ساعت 10:30 جمعه 23 فروردین مأموران کلانتری 103 گاندی در جریان قتل پزشک 63 ساله‌ای به نام محمود باستانی که مشاور رئیس بیمارستان فیروزگر بود در خانه‌اش قرار گرفتند. لحظاتی نگذشت که تیم جنایی راهی صحنه جنایت در خیابان ظفر، خیابان دلیری شدند. آنها در پاگرد طبقه اول به دوم با جسد مرد میانسال درحالی مواجه شدند که با شلیک گلوله به قتل رسیده بود.

همسرش در تحقیقات گفت: دو مرد مسلح وارد خانه شده و پس از سرقت طلاها در راه پله‌ها با همسرم درگیر شده و او را به قتل رساندند.بلافاصله کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند. در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد زن میانسالی به نام فریبا که عروس خانواده همسر این پزشک بود با آنها اختلاف داشته است. همین سرنخ باعث شد که تحقیقات روی زن میانسال متمرکز شود و کارآگاهان خیلی زود دریافتند فریبا با همدستی سه مرد، عاملان این جنایت هستند.سردار عیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: بدین ترتیب تیم جنایی درچندین عملیات ویژه هر چهار متهم را بامداد دوشنبه 26 فروردین در خانه‌هایشان بازداشت کردند. در نخستین بازجویی‌ها هر سه مرد اعتراف کردند که از سوی فریبا و در ازای دریافت 30 میلیون تومان اجیر شده‌اند تا خواهر شوهر و مادر شوهر او را به قتل برسانند.

گفت‌و‌گو با عامل اصلی جنایت
مرد جوان از جزئیات قتل می‌گوید:

چرا دکترباستانی را به قتل رساندی؟ قصدمان کشتن او نبود، ما قرار بود همسرش را به قتل برسانیم. (متهم جوان که چند متری با فریبا فاصله دارد با دست اشاره‌ای به او می‌کند و ادامه می‌دهد) فریبا دستور قتل همسر باستانی- خواهر شوهرش- را داده بود. تازه قرار بود بعد از قتل این زن ما به شهرک اکباتان محل زندگی مادرشوهر فریبا برویم و او را هم به قتل برسانیم.
دو قتل برای چه؟ به خاطر پول. اوایل من جوشکار بودم اما تعدیل نیرو باعث شد که اخراج شوم. بعد از روی ناچاری در مترو دستفروشی می‌کردم. یک سال قبل در مترو با فریبا آشنا شدم. برای هزینه عروسی و هزینه بیماری قلبی و کلیوی همسرم نیاز به پول داشتم. فریبا که از وضعیت زندگی‌ام با خبر شد به من گفت کار خوب سراغ داشته باشم انجام می‌دهی؟ گفتم بله. فریبا شماره‌ام را گرفت و حدود دو ماه بعد با من تماس گرفت.

و از تو خواست که آدم بکشی؟ بله، اول قرار شد که در ازای 10 میلیون تومان خواهرشوهر و مادرشوهرش را به قتل برسانم. او از زندگی‌اش نمی‌گفت، فقط می‌گفت که خواهرشوهر و مادرشوهرش او را اذیت می‌کنند و باعث شده که زندگی‌اش از هم بپاشد. 10 میلیون تومان در آن شرایط برای من خیلی پول بود و می‌توانستم بدهی هایم را بدهم.

پس چرا این همه وقت طول کشید؟ می ترسیدم برای همین مدام این کار به تأخیر می‌افتاد. البته سه ماه قبل یکبار فریبا مرا به مقابل خانه آنها برد و از من خواست به داخل خانه بروم و خواهرشوهرش را به قتل برسانم. اما وقتی همسرش در را باز کرد، ترسیدم و به دروغ گفتم که شنیده‌ام که شما نیکوکار هستید. من می‌خواهم ازدواج کنم و از شما کمک مالی می‌خواهم. او هم گفت که اشتباه گفتند و من سریع برگشتم. اما وسوسه پول و مشکلات مالی باعث شد که برای دومین بار یا بهتر بگویم آخرین بار راهی خانه باستانی شویم.

آن روز چه اتفاقی افتاد؟ ساعت یک ربع به 10 بود که زنگ خانه را به صدا درآوردیم و خودم را مأمور آب معرفی کردم. همسرش در را باز کرد. من و سهراب وارد خانه شدیم و ایمان هم که راننده بود کمی جلوتر از خانه داخل ماشین به انتظارمان ماند. از همسرش خواستم به شوهرش بگوید مقابل در بیاید. لحظاتی بعد دکتر مقابل در آمد و من با شوکری که داشتم به او حمله کردم. اما شوکر به او اثر نکرد او یقه مرا گرفت و به داخل خانه هل داد و چند مشت به سر و صورتم زد و شروع به فریاد زدن کرد. در همین لحظه پایش به میز گیر کرد و تعادلش را از دست داد و روی مبل افتاد. آن وقت من و سهراب اسلحه‌هایمان را بیرون آوردیم و آنها را تهدید کردیم. من با دکتر داخل پذیرایی ماندم و سهراب به همراه همسر وی داخل اتاق رفت و با جعبه جواهرات برگشت. در همین هنگام دکتر از خانه فرار کرد تا کمک بخواهد. ما هم او را دنبال کردیم. سهراب زودتر از من از خانه خارج شد و خود را به خیابان رساند. در پاگرد دوم به اول به او رسیدم و او با مشت ضربه‌ای به صورتم زد. باهم درگیر شدیم و من تیرها را شلیک کردم. خودم فکر می‌کنم دو تیر شلیک کردم اما پلیس می‌گوید سه تیر شلیک شده است.

مگر شما برای کشتن خواهر شوهر فریبا نرفته بودید پس چرا طلا سرقت کردید؟فریبا به ما دستور قتل داده بود اما ما با خودمان گفتیم خواهرشوهر فریبا را با تهدید اسلحه می‌رباییم و دو روز در خانه یکی از دوستانم نگه می‌داریم. بعد از آن زن میانسال را به فریبا تحویل می‌دهیم و به او می‌گوییم که خودش هر کاری می‌خواهد انجام دهد.
بعد از جنایت چه کردی؟ سوار ماشین شده و راهی خانه‌مان شدیم. یکی از اسلحه‌ها را در اطراف میدان آزادی و دیگری را در مسیر تهران به کرج از ماشین به بیرون پرتاب کردم.
اسلحه را از کجا آورده بودی؟فریبا به من شماره‌ای داد و گفت که با آن تماس بگیرم و اسلحه بخرم. ما دو اسلحه به قیمت 5 میلیون و سیصد هزار تومان خریدیم.
پول اسلحه را از کجا آوردی؟ خودمان. البته قرار شد فریبا به خاطر قتل‌ها 30 میلیون تومان به ما بدهد. از این سی میلیون تومان، حدود 5 میلیون تومان بابت خرید اسلحه رفت، حدود 5 میلیون تومان را هم قرار بود به راننده بدهیم و 20 میلیون می‌ماند که بین من و سهراب تقسیم می‌شد.

خبر قتل دکتر را چه زمانی به فریبا گفتید؟ همان لحظه به او زنگ زدم و گفتم. او خندید و گفت باید هر دویشان را می‌کشتی و سفارش کرد که مادر شوهرش را هم بکشم. در این یک سال فقط دو بار فریبا را در ایستگاه مترو دیدم و مابقی در تلگرام یا تلفنی در تماس بودیم. فریبا حتی عکس خواهر شوهرش به همراه باستانی را برای ما فرستاد تا اشتباه نکنیم و شخص دیگری رابه قتل نرسانیم.

گفت‌و‌گو با طراح جنایت

فریبا، طراح این جنایت است. او که از خواهر شوهر و مادرشوهرش کینه به دل داشت دستور قتل را صادر کرد اما حالا منکر این ماجرا است.
چرا دستور قتل دادی؟ من چنین کاری نکردم. 14 سال است که مادرشوهرم را ندیده‌ام و هیچ رابطه‌ای با آنها نداشتم چرا بخواهم آنها را بکشم.
چرا رابطه نداشتی؟ نیازی نبود که با آنها در تماس باشم.
با همسرت اختلاف داشتی؟ او با من اختلاف داشت. هر کسی من و همسرم را با می‌دید فکر می‌کرد پدر و دختر هستیم. همسرم بیماری‌ام اس داشت و یک سال جدا زندگی می‌کردیم اما اسفند پارسال طلاق گرفتم. دختر 23 ساله‌ام هم با من زندگی می‌کند.

منبع: ایران

1696

کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید