بیکاری و اوضاع بیمار اقتصادی؛ علت تنهایی 11 میلیون جوان ایرانی
11 میلیون جوان ایرانی، سن متعارف ازدواج را رد کرده اند؛ یک میلیون و 300 هزار نفر هم طبق آمار سازمان ثبت احوال کشور در سن تجرد قطعی هستند. این یعنی یک زندگی انفرادی با همه کم و کاستی هایی که تحملش، زیاد هم آسان نیست.
هر چند در این ماجرا تعداد زنان، سه برابر مردان است اما میل به تجرد در مردان هم قوت گرفته و کاسه کوزه ازدواج را شکسته است.
البته ازدواج نکردن به خودی خود نمی تواند نگران کننده باشد اما وقتی یک دختر، قطعه گمشده پازل زندگی اش را کنار همه محدودیت ها، مشکلات، کمبودها و نگرانی هایش می چیند اوضاع کاملاً تغییر میکند.
واقعیت این است که نگرانی درباره آینده و ترس از تنهایی، گاهی فرد را در مسیری پرهزینه و حتی خطرناک می اندازد که معمولاً مردها کمتر از زن ها تجربه اش می کنند.
همه آن ها حتی پسرانی که با غرور، به دختران برچسب بی خواستگاری می زنند هم یک بیم پنهان ترس از تنهایی، عذابشان می دهد. به هر حال این که سال به سال به سن آدم ها اضافه شود بی آن که تکلیف داستان تنهایی شان روشن شود ماجرای ساده ای نیست.
کلاه خود را که قاضی کنیم می بینیم بازار کساد این روزهای ازدواج نه ربطی به بی خواستگاری دختران دارد نه بی مسئولیتی پسران چون واکاوی و بالا و پایین کردن خیلی مسائل، داده های جدیدی به ما می دهد که خیلی هم بی ربط به تنها ماندن 11 میلیون جوان ایرانی نیست.
به قول یکی از جامعه شناسان خانواده، اگر چه شکل خانواده در سال های گذشته، دستخوش تغییرات و تفاوت هایی شده اما عمومیت ازدواج همواره در هر عصری ادامه داشته هر چند در هیاهوی این روزها زندگی های مجردانه نیز رونق گرفته است.
بیکاری، اقتصاد بیمار، ترس از طلاق، تمایل به زندگی های یک نفره، رواج اندیشه های برتری جویانه و ده ها دلیل ریز و درشت، این روزها ترمز ازدواج را کشیده و شتاب انتخاب زندگی مجردانه را افزایش داده چنانچه به گفته دکتر یعقوب موسوی همه این فاکتورها، کم یا زیاد در عمق دهی به این چالش، موثر بوده اند.
از نگاهِ این جامعه شناس قیمت تمام شده یک زندگی، خیلی بیشتر از حقوق هایی است که این روزها جوان ها بعد از یک ماه دوندگی به جیب می زنند، به طوری که از نظر ساختار اجتماعی و اقتصادی حتی می تواند یک تهدید باشد.
او علت تجرد 11 میلیون جوان ایرانی را در معلول های زیادی جستجو می کند که البته مهمترینش همان بیکاری و اوضاع بیمار اقتصادی است.
البته آن طور که پیداست سردرگمی مسئولین فرهنگی در قبال تقویت کانون خانواده و ناهمگرا بودن برنامه ریزی ها در این زمینه نیز یک پای ثابت ماجرای تنهایی این همه جوان است.
از دیدگاه این جامعه شناس این که مسئولین در قبال تشکیل زندگی خانوادگی چه اقداماتی انجام می دهند یا باید بدهند هم قابل تحلیل است.
همه جوان ها ازدواج کردن را بلد هستند اما بالا بردن تاب آوری آن ها در این زندگی پرتنش که حال و هوای امروز و دیروزش با هم زمین تا آسمان تفاوت دارد مهم تر از هر چیزی است.
به هر حال ترویج ازدواج نیازمند همگرایی در سیاست هاست؛ این که سیاست های تشویقی آن قدر جان بگیرند که وقتی یک دختر قرار است ازدواج کند یا بچه دار شود خیلی چیزها را از دست ندهد؛ این که همه چیز سرِ جای خود باقی بماند؛ بدون این که لازم باشد بعد از ازدواج، نقاب به دست بگیرد و محتاطانه برای حفظ چیزهایی که در دنیای مجردی داشته در کوچه پس کوچه های زندگی قدم بزند.
در این که نسل جدید به شدت تنها و بی پناه است هیچ شکی نیست. نمی تواند یک وام بانکی بگیرد، نمی تواند جذب بازار کار شود و مهم تر از همه نمی تواند ازدواج کند و همین مجرد بودنش هم یک انگ جدید بر نداشته هایش می شود.
شاید برای همین است که خیلی هایشان از صبح تا شب، سپر به دست می گیرند تا با فرار از ازدواج، آرزوهایشان را دور بزنند.
به هر حال هیچ کس دوست ندارد تنها بماند اما شاید یک سرِ ماجرای تجرد یازده میلیون جوان ایرانی، خداحافظی آن ها با سبک دوران مجردی و مسئولیت ناپذیر بودن آن ها باشد.
البته بخش باور نکردنی داستان آن جاست که دختران روستایی بیش از دختران شهری در معرض تجرد قطعی قرار دارند چنانچه بر اساس سرشماری سال ٩٠، تعداد دختران هرگز ازدواج نکرده در مناطق روستایی در همه گروههای سنی بیش از دو میلیون و ٦٥٠ هزار نفر بوده است.
استان تهران نیز با یک میلیون و ٥٤٨هزار و ٦٧٣ زنِ هرگز ازدواج نکرده در میان دختران ١٠ تا ٥٠ سال و بالاتر در صدر این آمار در سال 95 قرار دارد. بعد از تهران هم قرعه به نام خراسانرضوی، خوزستان، فارس و اصفهان افتاده است.
تعداد مردان هرگز ازدواج نکرده نیز در تهران با یک میلیون و ٩٨١هزار ٧٧٦ نفر، بالاترین آمار را داشته که البته این آمار مربوط به چهار سال قبل است.
بیپولی، بیکاری، نداشتن خانه شخصی و تورم از یک سو و بالا بودن مهریه و توقعات دختران ایرانی از سوی دیگر باعث شده خیلی از مردان برای خودشان پیله تنهایی درست کنند؛ اتفاقی که هم دختران را در تجرد قطعی قرار داده و هم پسران را.
البته شبکه های اجتماعی هم کم مقصر نیستند. «مجردی بهتر از متاهلی است، دختران و پسران از هم متنفرند، خانه پدری بهتر از بیخانمانی دو نفره است و ازدواج تنها به شرط پول ...»؛ این ها تنها بخشی از واکنش مخاطبان شبکه های اجتماعی به دلایل مجرد ماندن دختران و پسران ایرانی است.
هر چند به قول ريیس کارگروه بهداشت معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری، جامعه ما از شدت نگرانی از ازدواج نکردن در سنین بالاتر از آن سوی بوم افتاده و دچار هیجان ازدواج دختران و پسران در سنین کمتر از سن ازدواج شده که همین موضوع نیز شروع یک اتفاق ناگوار دیگر است.
در هر صورت انگار نسخه ها و مسکن های موقت دیگر جواب نمی دهد! برای حل گیر و گورهای ازدواج و کاهش تنهایی این همه آدم باید برنامه های کلان ارائه شود، راه های سخت رفته شود، نسخه های درست پیچیده شود وگرنه این اعداد روز به روز بزرگ تر می شوند بی آن که کوچک ترین تلنگری به حجم تنهایی این همه آدم بخورد.
منبع: خبر جنوب
10