وسوسه ارثیه میلیونی پدرزن برای داماد
داماد خانواده که تصور میکرد برادرزنش قصد دارد ارث میلیونی همسرش را بالا بکشد در یک ماجرای عجیب دست به آدمربایی زد.دو مرد از سوی داماد جوان اجیر شده بودند تا برادر زن او را در نقش مامور قلابی گروگان بگیرند.
داماد خانواده که تصور میکرد برادرزنش قصد دارد ارث میلیونی همسرش را بالا بکشد و سر آنها کلاه بگذارد در یک ماجرای عجیب دست به آدمربایی زد.
دو مرد از سوی داماد جوان اجیر شده بودند تا برادر زن او را در نقش مامور قلابی گروگان بگیرند.
آدمربایی
عقربهها ساعت 15 دقیقه شامگاه دوشنبه 14 بهمن امسال را نشان میداد که زنگ خانهای در خیابان جهان آرا به صدا در آمد و مرد جوان که از صدای زنگ شوکه شده بود پشت آیفون رفت و دید دو مرد جوان ایستادهاند و وقتی علت زنگ زدن آنها را پرسید یکی از آنها اسم و فامیلی مرد جوان را صدا زد و ادعا کرد که مامور پلیس است.
منصور که شوکه شده بود ، پس از عوض کردن لباسهای راحتیاش به آرامی جلوی در رفت و دو مرد جوان که لباس شخصی به تن داشتند خودشان را سرهنگ و سروان نیروی انتظامی معرفی کردند و پس از پرسیدن مشخصات منصور با نقش پردازی از او خواستند تا همراه آنها برود.
مرد جوان حیرت زده علت این همراهی و بازداشت خودش را پرسید. در این لحظه یکی از ماموران ادعا کرد که منصور در کار قاچاق مواد مخدر فعالیت داشته و دادگاه انقلاب به صورت غیابی او را به زندان محکوم کرده است و باید همراه آنها به اداره پلیس برود.
منصور که به حرفهای آنها اعتماد کرده بود با وجود ادعای بیگناهی و با بیان این که حتما سوءتفاهمی شده است پذیرفت تا همراه آنها به اداره پلیس برود تا مسئلهاش حل شود.
در ابتدا دو مرد جوان دستان او را بستند و سپس یکی از ماموران اقدام به بستن چشمان منصور کرد که مرد جوان به این رفتار اعتراض کرد اما مامور جوان با خونسردی گفت که باید شما را به مقر اطلاعاتی ببریم و نباید آدرس را یاد بگیرید.
پلیس در صحنه آدمربایی
منصور که نمیدانست چه نقشهای برای ربودن او طراحی شده است بدون مقاومت سوار بر خودروی مردان مرموز شد و همان لحظه متوجه شد یک مرد دیگر همراه این دو مامور پلیس داخل خودرو حضور دارد .
خودروی آنها شروع به حرکت کرد اما هنوز لحظاتی نگذشته بود که خودروی گشت پلیس وارد خیابان شد و با مرد جوانی که با دست و چشمان بسته داخل خودروی مردان مشکوک بود روبه رو شد.
وقتی خودروی گشت سد راه خودروی آدمربایان شد آنها مجبور به توقف شدند و ناگهان یکی از مردان تبهکار از خودرو پیاده شد و پا به فرار گذاشت .
دو مرد جوان که خود را مامور معرفی کرده بودند با پرتاب کردن منصور به بیرون از ماشین تصمیم به فرار گرفتند اما ماموران گشت کلانتری مسیر آنها را بستند و با اقدامی به موقع هردوی مامورنماهای آدمربا را دستگیر کردند.
در صحنه دستگیری، یکی از ماموران پلیس کلانتری مرد فراری را تعقیب کرد و توانست او را نیز زمین گیر کند.
راز 2 آدمربا
دو مرد جوان وقتی که در همان صحنه آدمرباییشان دستگیر شده بودند، ادعا کردند که داماد خانواده منصور مدتی بود بر سر ارث و میراث زنش با برادرزنش اختلاف پیدا کرده بود و به ما پیشنهاد داد با پرداخت 50 میلیون تومان به هر یک از ما اقدام به ربودن منصور کنیم تا برگهای را که از قبل تهیه شده بود، امضا کند.
یکی از متهمان ادعا کرد که ما در نقش مامور قلابی منصور را از خانه بیرون کشیدیم و این در حالی بود که سهیل داماد این خانواده در ماشین حضور داشت و قرار بود منصور را با دستان و چشمان بسته سوار بر ماشین کنیم که تا این جا نقشه به درستی پیش رفت اما خیلی زود ماموران گشت کلانتری در محل حاضر شدند و ما را مشاهده کردند! تا راهی برای فرار پیدا کنیم دستگیر شدیم.
طمعه آدمرباها
منصور که هنوز باور نداشت همه این اتفاقات، یک نقشه برای ربودنش از سوی دامادشان بوده است به ماموران گفت: پدرم چهار سال قبل فوت کرد و هیچ مشکلی بین اعضای خانواده بر سر تقسیم ارث پدری نداشتیم تا این که چندی قبل تصمیم گرفتیم یک واحد آپارتمان را که برای پدرم بود به فروش برسانیم و سهم همه وراث را تقسیم کنیم.
وی افزود: من نیاز به پول نداشتم و به ماجرای فروش زیاد راضی نبودم اما چون سهم اعضای خانوادهام بود با آنها همراه شدم و قیمت فروش خانه را به دست آوردیم و من تصمیم گرفتم به جای فروش و پرداخت سهم خواهرم، از جیب خودم سهم او را بپردازم و خانه را برای خودم بخرم.
مرد جوان ادامه داد: سهم خواهرم از خانه 150 میلیون تومان میشد و من نیز پولش را تهیه کرده بودم اما نمیدانم چرا دامادمان فکر میکرد من قصد دارم سر او کلاه بگذارم و شروع به بهانهگیری کرد و به دلیل طمعی که داشت این نقشه را طراحی کرده و قصد داشته است پس از ربودن من، برگه سهمالارث را به زور و تهدید امضا کنم که پلیس سر رسید و نقشهشان اجرا نشد.
سهیل نیز در بازجوییها وقتی دید چارهای جز اقرار ندارد، گفت: برادرزنم سر همسرم کلاه گذاشت قیمت واقعی خانه بالاتر از آن چیزی است که منصور میگوید بارها به او اعتراض کردم، نپذیرفت. اشک زنم را درآورده بود به همین دلیل تصمیم گرفتم حق زنم را از برادرش بگیرم از این رو بود که از دو همدستم که از دوستان قدیمیام هستند خواستم در ازای دریافت پول این کار را برایم انجام دهند اما ناکام ماندیم.
بنا به این گزارش، تحقیقات تکمیلی در این پرونده آدمربایی خانوادگی ادامه دارد و متهمان به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران در اختیار ماموران اداره 11 پلیس آگاهی تهران قرار گرفتهاند.
منبع: روزنامه خراسان
2222