به مادرم بسپارید.../ گزارشی از خانه حضرت علی اصغر و شش ماهههای آن
در را که باز میکنیم انگار وارد بهشت شدهایم؛ میخندند، میرقصند، آواز میخوانند و بعضی هم سرشان را به خورشیدهای زرد کمحالی که کشیدهاند، گرم میکنند، آخر بچههای اینجا خورشید را پدر و مادر و ماه و ستارهها را خواهر و برادرهای خود میدانند.
به گزارش ایسنا، نگاههای ما شاید برای سه تا چهار سالهها همان نگاههای امن خاطرهانگیز باشد، اما برای هفت سالهها تنها یادآور این است که هفت سال نه مادر داشتهاند نه پدر. شاید یادآور این باشد که هفت سال هویت خود را از ابر و خورشید و ستارهها گرفتهاند. بهشت اینجا کوچک است. چون مدرسه همینجاست، خانه همینجاست، خانه خاله و عمو و دایی و مامانبزرگ هم همینجاست؛ انزوا، خلوت، شلوغی، تفریح، جستجو و ... همه باید در همین مکان جای بگیرند.
بازی با لگوها، خمیربازی، نقاشی، ماشین سواری، گرگم به هوا، من شیرم تو گرگی، من مادرم تو دختر، من دکترم تو بیمار، من معلمم تو هوشیار ... سرگرمی سه تا 6 سالههاست و هفت سال به بالاها باید بلند بلند بخوانند بابا آب داد، بابا نان داد، بابا آمد، راستی بابا کی میآید؟ بابا چرا اصلا نمیآید؟ مامان کجاست؟ چرا مامان نمیآید؟ چرا برای ما قرمهسبزی درست نمیکند؟ و چرا ...
نوزادان اینجا، در بهشت حضرت علی اصغر(ع) زندگی میکنند؛ دو ماه پیش 6 ماههای را در حرم رها کرده بودند که حالا اینجاست؛ چشمهای رنگی، پوست سفید، لبهای کوچک خندان، لپهای گل انداخته و بدنی سالم دارد. دل خبرنگاران ایسنا را برده و تنها سئوالی که در ذهنها ایجاد کرده است: چرا باید این کودک بدون پدر و مادر بزرگ شود؟
بخش نوزادان پر شده است از شیرخوارههایی که پدر و مادرشان آنها را یا در حرم، یا در بیمارستان و یا جلوی در شیرخوارگاه رها کردهاند. این کودکان به عنوان مجهولالهویه شناخته میشوند و هیچ نشانی از پدر و مادرشان وجود ندارد. بخش نوزادان دارای کودکان یک روزه تا 6 ماهه است و معمولا بچههایی هستند که یا رها شدهاند یا از طریق اورژانس 123 آورده میشوند. اورژانس 123 فرزندان را از پدر و مادرانی که صلاحیت نگهداری ندارند یا از خانههای تیمی معتادان به خانه فرزندان میآورد.
این بخش دارای 140 شیرخواره از رنج سنی یک روزه تا زیر دو سال است. بیشترین فرزندخواندگیها نیز مربوط به شیرخوارههاست.
در مجموع ماهانه 30 تا 35 کودک با رنج سنی صفر تا 6 سال به خانه فرزندان حضرت علی اصغر(ع) پذیرش میشوند و به طور میانگین سالانه 180 تا 200 کودک به فرزندخواندگی به زوجین داده میشود.
به گفته مسئول بخش نوزادان، درصد پایینی از کودکانی که به اینجا آورده میشوند مشکلات خاصی دارند به طور مثال در حال حاضر تعداد هشت کودک دارای مشکلات خاصی هستند. از جمله این مشکلات میتوان به کم وزنی، اعتیاد و دیگر بیماریهایی که شدت و جدیت خاصی ندارند، اشاره کرد. به گفته مدیر امور مشارکتهای خانه فرزندان حضرت علیاصغر(ع) در تمام این سالها تنها یک کودک وجود داشت که دارای بیماری ایدز بود و به زوجینی که خودشان ایدز داشتند و کودکی را به دنیا نیاورده بودند، داده شد.
در حال حاضر حدود 3000 پرونده در نوبت هستند تا بتوانند بچهها را از این خانه به سرپرستی بگیرند؛ این حجم از پروندههای در حال انتظار به آن دلیل است که بچههای بدسرپرست به سختی و به تعداد کم به خانوادهها واگذار میشوند و در اینجا نیز بیشتر کودکان بدسرپرست هستند.
بر اساس قانون، زوجینی که پنج سال از ازدواجشان گذشته باشد و بچهدار نشوند میتوانند کودکان بی سرپرست را به فرزندخواندگی بگیرند. همچنین پدر و مادر باید بدون سوء سابقه و حداقل مدرک تحصیلی دیپلم داشته باشند؛ این زوجین باید بیمه باشند و بتوانند یک سوم یک خانه یا ماشین را به نام فرزندخوانده خود کنند همچنین طبق قوانین جدید زنان مجرد بالای 35 سال که عدم سوء سابقه و حقوق ثابت داشته باشند نیز که بتوانند یک سوم یک خانه یا ماشین را به نام کودک خود کنند نیز میتوانند کودکان را به فرزندخواندگی بگیرند. به کودکان فرزندخوانده ارث تعلق نمیگیرد به همین علت دادگستری این شرایط را گذاشته است تا قبل از واگذاری کودکان به خانوادهها، کودکان بتوانند به یک سهمی برسند.
بعد از اینکه کودک به زوجین سپرده شد، مددکار به مدت دو سال به خانه آنان رفت و آمد میکند و در این مدت نیز نام کودک در شناسنامه پدر و مادر ثبت نمیشود.
مهدکودک در این خانه، از 8 تا 12:30 فعال است و در آن آموزشهایی که مختص کودکان بیسرپرست است، ارائه میشود. به گفته مدیر اجرایی خانه فرزندان حضرت علی اصغر(ع)، تمام مربیهای مهد کودک اینجا دوره دیده بوده و به کودکان آسیبدیده آموزشهایی را ارائه میدهند تا در آینده در جامعه دچار مشکل نشوند. یکی از معلمان مهدکودک سه تا 6 سالهها میگوید: اگر کودکی از لحاظ روانی یا جسمی مشکلی داشته باشد به روانشناس، روانپزشک یا پزشکی که در این مراکز وجود دارد، ارجاع داده میشود؛ مهد کودکهای اینجا مانند مهدکودکهای معمولی نبوده و خیلی تخصصیتر عمل میشود.
خوابگاه دو تا سه سالهها برای بچههایی است که نه نوزادند و نه آنقدری بزرگ شدهاند که بروند مهدکودک. کوچولوهایی که تازه یاد گرفتهاند راه بروند، توپ خود را گل کنند، تلویزیون ببینند و کل خوابگاه را به هم بریزند. به گفته مسئولان اینجا، ظرفیت برای افزایش کودکان وجود دارد و زمانی که معتادان را جمعآوری میکنند، بچههای زیادی نیز جمعآوری میشوند.
اتاقهایی که درشان به روی ما بسته است...
اینجا برای دخترها از سه بخش نوزادان، نوپایان و بزرگسالان درست شده، اما برای پسرها تا 18 سالگی میتواند تداعیکننده بهشت باشد. بعد از 18 سالگی باید برای خودشان کسب و کاری جور کرده باشند تا بتوانند مستقل شوند و اما اتاقهایی که درشان به روی ما بسته است؛ اتاقهایی که دختران جوان در اینجا زندگی میکنند و حالا فهمیدهاند این دنیا از اول به کامشان نبوده است. دوست ندارند ما را ببینند، نمیخواهند نگاه ترحمآمیز آدمی بر سرشان سنگینی کند. هر چه هست میخواهند کسی نفهمد تا الان دنیا بر آنان چگونه گذشته است. دخترهای جوان یا ازدواج میکنند یا با همدیگر شروع به انجام کاری کرده و بیرون از اینجا برای خودشان مکانی را برای زندگی انتخاب میکنند.
مدیر امور مشارکتهای خانه فرزندان حضرت علی اصغر(ع) همچنین میگوید که کمکهای نقدی برای این آسایشگاه خیلی کمتر قبول میشود و در خصوص کمکهای غیرنقدی هم خیران قبل از آمدن به اینجا با مدیریت تماس گرفته و مواردی که نیاز است را تهیه میکنند. بیشتر کمکهای نقدی برای آزمایشهای کودکان هزینه میشود چون ماهانه 4 الی 5 میلیون تومان در این خصوص پرداخت میشود.
به گفته مدیر امور مشارکتهای خانه فرزندان حضرت علی اصغر(ع) بچههای اینجا یا بی سرپرست هستند یا بدسرپرست. اینجا 100 کودک 3 تا 6 سال، 20 دختر 12 تا 25 سال زندگی میکنند.
بدسرپرستها فرزندان سالم پدران و مادران زندانی، حبس ابد، معتاد، اعدامی یا ... هستند. در این خانه هر روز هم پذیرش و هم ترخیص وجود دارد به طوری که ترخیصها یا به وسیله پدر و مادر خود کودکان یا سرپرستان جدید یا به وسیله مراکز خصوصی دیگر صورت میگیرد.
آسایشگاه کودکان بی سرپرست حضرت علی اصغر(ع) از سال 79 تاسیس شده و با 150 نیرو در چهار شیفت فعالیت میکند. این آسایشگاه به دلیل اینکه دولتی است دارای نیروی غیررسمی نبوده و با ظرفیت 250 نفری در حال حاضر 200 کودک را به سرپرستی گرفته است.
آیا دوباره خورشیدم را لمس خواهم کرد؟
«دستم را دراز میکنم، نمیرسم. از پلهها بالا میروم، بازهم نمیرسم. حالا از نردبان بالا میروم. دستم را دراز میکنم، این اولین بار بود بعد از اینکه مرا به دنیا آورد توانستم او را لمس کنم، به او میگویم خورشید من چرا انقدر دور، انقدر غریبانه و انقدر بی حرارت ایستادهای؟» هر شب این خواب را میبینم و هر شب فقط خوابش را میبینم.
به مادرم بسپارید آن دستبندی که پرستارها برای همه بچهها در بیمارستان به دستانشان میبندند، تا همیشه نگاه دارد؛ شاید روزی، جایی خواست مرا ببیند. میگویم شاید این دستبند تنها سند او برای اثبات هویت من باشد. به پدرم، به خورشید دور بی حرارتم، بسپارید آن گلهایی را که برای تولد من به مادرم هدیه داده است خشک کند؛ شاید روزی، جایی، بوی این گلها تنها بوی مشترکی باشد که هر دومان بوییدهایم و حالا بشود تنها مدرک اینکه فامیلی ما با هم یکی است.
منبع: ایسنا
10