شباهتها و تفاوتهای انقلابهای بزرگ
یک استاد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد انقلاب ایران را شوکی به کسانی که در قالب های خشک مارکسیستی و غیر مارکسیستی فکر میکردند دانست و گفت: انقلاب اسلامی ایران طبقاتی محسوب نمیشود.
دکتر مرتضی منشادی، درگفت و گو با خبرنگار ایسنا، در تشریح روند هر انقلاب اظهار کرد: اندیشمندان علوم انسانی با اتکا به مبانی نظری و شیوههای پژوهشی خاص خود به تبیین، تفهیم و سیر تحول انقلاب اجتماعی پرداخته اند، این تکثر، هرچند به شناخت جنبههای مختلف انقلاب اجتماعی کمک میکند ولی، امکان رسیدن به اجماع راکمتر کرده است.
وی افزود: بنابراین امروز میتوان انقلاب اجتماعی را ازمنظر تاریخ، فلسفه، ادبیات، الهیات، روانشناسی، جامعهشناسی و...مورد بررسی قرار داد.
استاد دانشگاه فردوسی مشهد با تاکید بر این موضوع که ما در انقلاب اسلامی با وضعیت تازهای روبرو هستیم، تصریح کرد: گرچه میتوان در ظاهر انقلاب اسلامی را با انقلابهای دیگر مقایسه کرد ولی وقتی مسائل را به خوبی بررسی کنیم وضعیت کاملا متفاوت است.
وی افزود: در انقلاب کبیر فرانسه، دوره ترمیدور منجر به روی کار آمدن بناپارت شد که او دورهای خاص برای خودش پیگیری کرد که شاهد به وجود آمدن دو امپراطوری در فرانسه شد.
منشادی در مورد انقلاب اسلامی، نقش اسلام و افکار اسلامی را در سازماندهی نیروهای انقلابی غیر قابل انکار دانست و افزود: ناراضیان در قالب باورهای اسلامی جمع شدند و انقلاب را به راه انداختند.
وی با تاکید بر اینکه از جنبه اسلامی بودن انقلاب اسلامی نیز باز هم نمیتوانیم بگوییم تفاوتی است بین انقلاب اسلامی و انقلابهای دیگر بیان کرد: وقتی امام حرفها و اندیشههایش را میگفت، این اندیشهها مورد استقبال مردم قرار میگرفت و در صحنه میآمدند وگرنه حزبهای توده، فدائیان خلق که ادعای چنین تفکراتی را داشتند، اصلا مورد اقبال قرار نگرفتند.
منشادی در تشریح عدم طبقاتی بودن انقلابهای فرانسه، روسیه و چین گفت: باور من این است که اثبات طبقاتی بودن انقلابهای فرانسه، روسیه و چین کار بسیار سخت و دشواری است، یعنی این گونه نیست که بگوییم طبقه سوم جامعه انقلاب کردند، ریشههای انقلاب فرانسه طبقاتی نیست، روشنفکران و دانشمندان مختلف در محافل گوناگون کار کردند و نوشتند و موجی را راه انداختند که طبقات پایین و ناراضی از این افکار حمایت کردند.
وی افزود: در انقلاب روسیه طبقهای وجود ندارد، انقلاب روسیه از زمینه نارضایتیهای شدید در چند ناحیه در سال 1905 شروع شد و انقلابیون 1917 روشنفکران انقلابی حرفهای بودند که توانستند مردم را به صحنه کشیده و کار را پیش ببرند.
منشادی با اشاره به اینکه انقلابیون پس از پیروزی، ناگزیر به اداره امور خواهند بود و این امر بدون نهادهای اجتماعی و سیاسی ممکن نخواهد بود، اضافه کرد: در اینجا مساله اساسی استقرار وضعیتی کاملا جدید و یا بازسازی نهادهای پیش از انقلاب است، چگونگی تعامل انقلابیون با این مساله، تفاوت رژیمهای انقلابی را مشخص میکند.
وی با بیان اینکه اداره امور بدون عقلانیت، نامطمئن و غیرقابل پیشبینی میشود، بیان کرد: عقلانیت متراکم در نهادها، با برقرارکردن رابطه منطقی میان هدف و ابزار دستیابی به هدف، امکان برنامهریزی را فراهم میکنند وکنشهای اجتماعی قابل پیشبینی میشوند.
منشادی با اشاره به کتاب انقلاب هانا آرنت در مورد انقلابهای آمریکا و فرانسه اظهار کرد: به باور آرنت، انقلابیون آمریکایی، آزادیهای سرکوب شده توسط انگلستان در مستعمره آمریکا رادر نظر داشتند، آنان وضعیت از دست رفته را مورد تاکید قرار میدادند و هدف آنها برپایی وضعیتی جدید و انقلابی نبود.
وی ادامه داد: به باور آرنت، انقلابیون فرانسوی یا ژاکوبنها، مساله فقر و استثمار را معضل جامعه خود میدانستند و برهمین اساس اقدام کردند اما، فقر و نوع دوستی مورد تاکید آمریکاییان نبود. بنابراین پس از پیروزی انقلاب، انقلابیون آمریکایی، طرحی برای سامان دهی و تغییر شرایط اجتماعی نداشتند. آنان با تصویب قانون اساسی جدید و برقراری نظام جمهوری، نظارت بر قدرت سیاسی را نهادینه کردند و به این ترتیب باور کردند که انقلاب به هدف خود رسیده است، ژاکوبنها غلبه بر فقر و استثمار را هدف خود قرار دادند و موضوع دموکراسی و رهایی از استبداد را مسالهای ثانوی دانستند و تا آنجا پیش رفتند که آزادی و جمهوریت را تقریبا فراموش کردند.
منشادی ضمن نتیجه گیری از اظهارات هانا آرنت گفت: دلیل روبرگرداندن بسیاری از انقلابیون از انقلاب آمریکا و ابراز علاقه به انقلاب فرانسه در همین موضعگیری ها و نهادهای متفاوت برآمده از انقلاب بوده است.
عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی ایران و نهادهای برآمده از آن را هم باید با تاکید بر اهداف انقلابیون بررسی کرد، افزود: انقلابیون ایرانی، استقرار جمهوری اسلامی را هدف خود قرار داده بودند. نهادهای برآمده از انقلاب نیز درهمین راستا ایجاد شدند و نهادهای قبلی مورد اصلاح قرار گرفتند. استقرار نهادهای جمهوری با تصویب قانون اساسی و بازسازی پارلمان و برگزاری انتخابات مربوط به ریاست جمهوری و مجلس، انجام شد.
وی خاطرنشان کرد: به این ترتیب کنشهای ارزشی انقلابیون به سوی کنشهای عقلانی هدایت شدند و حوزه سیاست قابل پیش بینی و برنامهریزی شد، نهادهای جدید نظامی درقالب بسیج مستضعفان و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همزمان با اصلاح ساختار ارتش، پلیس و ژاندارمری، دفاع از انقلاب و ارزشهای انقلابی را در برابر مخالفان خارجی و داخلی ساماندهی کردند.
منشادی اضافه کرد: نهادهایی چون جهاد سازندگی و کمیته امداد امام خمینی(ره)، بنیاد مستضعفان و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، حوزه اقتصادی را منطبق با ارزش های انقلابیون نهادینه کردند.
وی افزود: اصلاح نظامهای آموزشی پیش از انقلاب، آموزش و پرورش و آموزش عالی، همگام با ایجاد نهضت سوادآموزی و دانشگاه آزاد اسلامی، تلاشهایی برای نهادینهسازی آموزش مطابق با اهداف انقلاب بودند.
دکتر مرتضی منشادی تاکید کرد: نکته مهم در این رابطه آن است که انقلاب اسلامی ایران با ایجاد نهادهای جدید و اصلاح نهادهای پیش از انقلاب، نه تنها معانی ذهنی کنشگران انقلابی را باز تولید میکند، بلکه هدف آنان را بر عقلانی سازی اداره امور نشان میدهد.
وی افزود: اگر ارزشها و اهداف انقلاب اسلامی تا امروز قدرتمند ماندهاند وهمچنان از پشتیبانی مردم برخوردارند، به دلیل نهادینه شدن آن ارزشهاست، چنانچه چنین نهادهایی ایجاد نمیشدند، شور انقلابی بر شعور اداره امور غلبه مییافت و آینده غیرقابل پیشبینی می شد و از سوی دیگر در فقدان نهادهای برآمده از انقلاب، به احتمال زیاد، ارزشهای انقلابی استحاله میشدند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: حساسیت وکنش های مردمی در برابر حوادث سیاسی واجتماعی بازتاب معانی ذهنی آنهاست ونهادهای انقلابی این معانی را بازتولید می کنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی، فکرشخصی قوی و منسجم که با نارضایتیهای مردم هماهنگ شده و مردم را به کوچه و خیابان کشانده را عامل بروز انقلاب دانست و با ذکر مثالی بیان کرد: در انقلاب چین، مائو شخصا راه میافتاد و توده های ناراضی را وارد صحنه میکرد.
منشادی در تشریح نقش کاریزماتیک رهبر هر انقلاب به تفسیری از ماکس وبر اشاره کرد و افزود: به باور او، رهبران کاریزماتیک با دارا بودن خصلتهای منحصربه فرد و جاذبه شگفتانگیز خود باعث ایجاد دگرگونی میشوند.
وی افزود: وبر معتقد بود آن گاه که رهبر کاریزماتیک به مخالفت با وضع موجود برمیخیزد، احتمال وقوع انقلاب افزایش مییابد، در چنین وضعیتی، رهبر کاریزماتیک با ارایه ارزشهای جدید، چشم اندازهای نوینی را در برابر پیروانش میگشاید که وصول به آنها تنها با کنش انقلابی میسر میشود.
عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی در تفسیر انقلاب بورژوازی و انقلاب اجتماعی اشاره کرد: برینگتن مور در کتاب ریشه های اجتماعی دیکتاتوری ودموکراسی، ضمن تحلیل الگوهای نوسازی، به انقلاب اجتماعی نیز می پردازد. به باور او، نوسازی دموکراتیک نتیجه انقلاب بورژوازی در کشورهای انگلیس و فرانسه بوده است.
وی افزود: الگوهای نوسازی محافظه کارانه و کمونیستی، شورش های دهقانی هدایت شده توسط روشنفکران بوده است.
منشادی ضمن بیان اینکه برینگتن مور در واقع، انقلابها را با تاکید بر نتایج آنها دسته بندی کرده است، افزود: نهادهای حاصل از انقلاب بورژوازی،دموکراسی و نوسازی دموکراتیک را تداوم بخشیده اند و به همین ترتیب نهادهای برآمده از انقلاب از بالا و شورش های دهقانی، فاشیسم، دیکتاتوری و توتالیتاریسم را ایجاد کرده اند.
وی افزود: تد اسکاچیل هم شبیه برینگتن مور، نتیجه انقلابها را با توجه به طبقات اجتماعی مسلط بررسی میکند و نهادهای اجتماعی حاصل از انقلاب را در همین راستا ارزیابی میکند.
این استاد دانشگاه فردوسی مشه،د انقلاب ایران را شوکی به کسانی که در قالب های خشک مارکسیستی و غیر مارکسیستی فکر می کردند دانست و تصریح کرد: قالب فکر مارکسیستی انقلاب طبقاتی بود و انقلاب اسلامی طبقاتی محسوب نمیشود، از دیدگاه های غیر مارکسیستی یعنی دیدگاههای نوسازانه مباید این تحولات توسط اقشار و طبقات خاص رقم بخورد.
وی افزود: هر دو این دیدگاهها معتقد بودند که مذهب قادر به ایجاد انقلاب نیست، بنابرین وقتی یک انقلاب اسلامی به اسم دین اتفاق افتاد شوکه شدند، در مورد انقلاب اسلامی، انقلاب توسط انقلابیون به وجود آمد، بنابرین شوک نتیجه این نکته است.
منبع: ایسنا
10