کنترل روانشناختی والدین چگونه به شکستهای تحصیلی و اجتماعی فرزندان منجر شود؟
محققان
عده ای از والدین به طور فعالانه و یا منفعلانه سعی در کنترل بسیاری از ابعاد زندگی کودکان خود دارند که از این وضعیت به نام "کنترل روانشناختی" یاد می شود. محققان "کنترل روانشناختی" را اصلی ترین دلیل تاخیر/شکست در اتمام تحصیلات و استقلال مالی جوانانی ارزیابی می کنند که در مرحله بزرگسالی زودرس قرار دارند.
آنهایی که در دهه 40 و 50 زندگی خود هستند به یاد دارند که در گذشته های نه چندان دور بچه ها زودتر روی پای خود می ایستادند و نه تنها از نظر مالی از والدین خود مستقل می شدند که به نوعی پدر و مادر یا برادر و خواهران کوچکتر را نیز زیر بال و پر می گرفتند. اما در دو سه دهه اخیر این وضعیت تغییر کرده و ما شاهد هستیم که فرزندان متولد دهه 70 و هشتاد نه تنها تحصیلات خود را دیرتر به اتمام می رسانند و دیرتر به بازار کار وارد می شوند که حتی بعد از مستقل شدن نیز اغلب از نظر مالی همچنان وابسته به والدین خود باقی می مانند.
شاید بگویید که دلیل آن وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران در سال های گذشته است اما گزارشی از انجمن روانشناسی آمریکا، نشان می دهد که در کشورهای توسعه یافته غربی نیز در مقایسه با دهه های گذشته بخش قابل ملاحظه ای از فرزندان دیرتر تحصیلات خود را به اتمام می رسانند و متعاقبا زمان بیشتری طول می کشد تا به بازار کار و تصمیمات بزرگ زندگی خود مانند ازدواج وارد شوند.
مطالعات علمی حاکی از آن است که یکی از دلایل عمده چنین وضعیتی مشخصاً به سبک فرزندپروری والدین مربوط می شود. به عبارت دیگر به همان میزانی که والدین در این سالها کنترل روانشناختی بیشتری بر فرزندان خود اعمال کرده اند این فرزندان با تاخیر/شکست در اتمام تحصیلات و ورود به بازار کار مواجه بوده اند. روانشناسان این تغییرات را به عنوان یک بازه تکاملی جدید تحت عنوان "بزرگسالی در حال ظهور" یا بزرگسالی زودرس می شناسند و برای آن یک محدوده سنی از 18 تا 25 سال را تعریف کرده اند.
بزرگسالی در حال ظهور
بنا به مقالهای که جفری آرنت سال 2000 در مجله "روانشناسی آمریکایی" ارائه داد، جوانان در این مرحله احساس می کنند که به برخی از اصلی ترین جنبه های بزرگسالی دست یافته اند اما هنوز مشغول کشف هویت پایه خود هستند. آنها از این پس مسئولیت پذیرتر و مستقل تر خواهند بود، با این حال همچنان از نظر مالی و عاطفی به والدین خود وابسته هستند. بنا به این مطالعات این جوانان متاهل نیستند و فرزندی ندارند، از نظر مالی به والدین خود وابسته هستند و اغلب با والدین خود زندگی نمی کنند.
طبق مقاله ای دیگر که به تازگی توسط مجله نیچر منتشر شده است، عده ای از والدین به طور فعالانه و یا منفعلانه سعی در کنترل بسیاری از ابعاد زندگی کودکان خود دارند که از این وضعیت به نام "کنترل روانشناختی" یاد می شود. محققان "کنترل روانشناختی" را اصلی ترین دلیل تاخیر/شکست در اتمام تحصیلات و استقلال مالی جوانانی ارزیابی می کنند که در مرحله بزرگسالی زودرس قرار دارند.
در مطالعه دیگری که توسط اشپرینگر ساینس+بیزینس مدیا منتشر شده می خوانیم که کنترل روانشناختی والدین می تواند مانع از پیشرفت تحصیلی و اجتماعی نوجوانان شود. درست مانند آن که با بستن دستان شخصی که در حال غرق شدن است از او بخواهید خود را نجات دهد!
کنترل روانشناختی والدین
بر اساس پژوهشی که از طریق کتابخانه آنلاین جی استور قابل دسترسی است، از جمله تاثیرگذار ترین رفتارهای کنترل کننده والدین می توان به "کنترل روانی والدین" و یا همان کنترل روانشناختی اشاره کرد.
این دسته از والدین تصور می کنند که با تعریف چهارچوب های مشخص در هر امری مانند این که فرزند باید چگونه احساسات خود را پردازش کند، چه دیدگاه هایی داشته باشد و یا صرفا از معیارهای مورد تایید پدر و مادرش پیروی کند، برای دست یابی به موفقیت به وی کمک فراوانی خواهند کرد!
هرچند راهنمایی کودکان و نوجوانان در مورد نحوه عملکرد جهان حائز اهمیت است، اما این رویکرد طی بازه تکاملی "ظهور بزرگسالی" استقلال آنها را نقض خواهد کرد و طبیعی است که نتوانیم فرزندانی با آینده روشن پرورش دهیم.
طبق مطالعه ای که توسط اِلزِویر منتشر شده است، کنترل روانشناختی از مسیرهای مختلفی اعمال میشود. به عنوان نمونه شماری از والدین به سادگی و با استفاده از تعیین استانداردهای نسبتاً غیر منطقی و سختگیرانه این کار را انجام می دهند. این در حالی است که برخی دیگر به ابزار سرزنش متوسل شده و سعی می کنند با کوچکترین اشتباهی از جانب فرزند، اشتباهات گذشته وی را در قالب انتقاد یا حتی القای احساس گناه به یاد او بیاورند.
و اما مهم تر از همه والدینی هستند که با وجود بسیاری از رفتارهای حساب شده و ثمربخش خود، باز هم به روش هایی که ممکن است از آنها اطلاعی نداشته باشند به نوجوانانشان در دوره ظهور بزرگسالی آسیب می زنند.
یافته های مرتبط با این مقاله، توسط نمایه استنادی اسکوپوس منتشر شده اند. در واقع تحقیقات مختلف به خصوص تلاشهای صورت گرفته به دست محققان دانشگاه استنفورد نشان می دهند که کنترل روانشناختی والدین منجر به قرار گرفتن فرزندان در یک مسیر تکاملی ضعیف از نوجوانی به بزرگسالی خواهد شد. گفتنی است که کنترل روانشناختی می تواند کودکان پسر و دختر را به گونهای متفاوت تحت تاثیر قرار دهد.
اخیراً دانشمندان طی مصاحبه ای با کودکان پرورش یافته در خانواده های معتقد به کنترل روانشناختی، به نکات جالبی دست یافته اند. بر اساس این پژوهش که توسط انتشارات جان وایلی و پسران گزارش شده است، این فرزندان همگی دچار درجات بالاتر ترس از شکست در مقایسه با گروه شاهد بودند. در واقع آنها اغلب با احساس بی کفایتی درگیر هستند و همین ترس باعث می شود که از قرار گرفتن در موقعیت رقابت با دیگران اجتناب کنند.
حال به خوبی می توان تصور کرد که ترس از شکست، خودداری از رقابت و تمایل به انزوای اجتماعی چگونه زندگی تحصیلی و موقعیت این فرزندان را در جامعه دستخوش تغییرات منفی خواهد کرد.
در مطالعه ای از دانشگاه اتاوا، روانشناسان 1796 دانشجو را در رده سنی 18 تا 25 سال بررسی کردند و از آنها خواسته شد در یک دوره آزمون روانشناختی شرکت کنند. لازم به ذکر است که در میان شرکت کنندگان 1333 داوطلب زن وجود داشت. بر اساس یافته ها، 42.1 درصد از افراد مطالعه با خانواده های خود زندگی می کردند و شمار بالایی از آنها تجربه شدیدی از کنترل روانشناختی والدین را گزارش کردند. کنترل روانشناختی علاوه بر اعمال رو در رو و مستقیم، می تواند به شکل تماس های تلفنی و پیام از سوی والدین نیز خود را نشان دهد. در این بررسی نیز ثابت شد که دانشجویانِ دارای والدین کنترل گر، ترس بیشتری از شکست دارند و از نظر مهارت های اجتماعی به توسعه مطلوبی نرسیده اند.
کنترل درونی و بیرونی و پیامدهای آن
انسانها، موفقیتها و شکستهای زندگی خود را یا به عوامل قابل کنترل نسبت میدهند و یا به عوامل غیرقابل کنترل.
دسته اول کسانی که دارای منبع کنترل درونی هستند و دسته دوم کسانی که دارای منبع کنترل بیرونیاند. هر کدام از این نوع کنترلها پیامدهای متفاوتی دارند. افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند، بر زندگی خود کنترل جدی دارند و طبق آن نیز رفتار میکنند. پژوهشها نشان دادهاند که این افراد در تکالیف عملی/آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل میکنند و ارزش بیشتری برای مهارتها و پیشرفتهای خود قایلاند و نسبت به نشانههای محیطی که برای هدایت رفتار خود به کار میبرند هوشیارتر هستند. آنها اضطراب کمتر و اعتماد به نفس بیشتری را گزارش میدهند، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسئولیت اعمالشان دارند و از سلامتی روانی و جسمانی بیشتری برخوردارند.
افرادی که موضع کنترل بیرونی دارند (از جمله افرادی که دارای والدینی با کنترل روانشناختی بودهاند) این طور تصور میکنند که قدرت و موفقیت آنها توسط عوامل بیرونی کنترل میشود. این افراد موفقیت خود را در زندگی وابسته به دیگران (والدین/ معلم/ کارفرما)، تقدیر(سرنوشت/ نیروهای معنوی) و یا شانس میدانند. ماهیت کنترل بیرونی هرچه باشد (دیگران/تقدیر/شانس) افراد دارای موضع کنترل بیرونی معتقدند که آنها در برابر این نیروهای بیرونی ناتواناند. در نتیجه در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایدهای نمیبینند. به عبارت دیگر، آنان به امکان کنترل و تغییر زندگی خود در زمان حال یا آینده، باور چندانی ندارند.
تحقیقات حاکی از آن است که این افراد از بهداشت روانی کمتری برخوردارند و اغلب به اضطراب، افسردگی و تنشهای خلقی دچار میشوند.
راهکارهایی برای والدین
توصیهها و راهکارهای زیر از مقالهای معتبر که به وسیله انتشارات سیج به چاپ رسیده است استخراج شدهاند و دارای اعتبار علمی بالایی است. رعایت و اعمال این توصیهها در دوران گذار از کودکی به نوجوانی و نیز در طی بازه "بزرگسالی در حال ظهور" (18 تا 25 سالگی) بسیار حائز اهمیت هستند:
حتی اگر خود را فردی کنترل گر نمی دانید، باز هم باید به رفتارهای فرزند خود رجوع کنید. در حقیقت درک صحیح شما از وی اهمیت زیادی خواهد داشت، زیرا تنها در صورتی متوجه اشتباه خودتان می شوید که بازخورد رویکردهای خود را در واکنش های فرزندتان جویا شده باشید. آیا نوجوان شما تا به حال توانسته با استفاده از روحیه تشنۀ استقلال و آزادی گامی به سوی جلو بردارد؟
هرچند هم که دشوار باشد باید با خود تمرین کنید تا بتوانید پذیرای یکی از مهم ترین و در عین حال طبیعی ترین تغییرات زندگی فرزندتان شوید: وی حق انتخاب دارد و می تواند تصمیمات زندگیاش را به طور مستقل و به تنهایی بگیرد (البته مشورت با والدین بسیار هم عالی است اما فقط در صورتی که فرزند درخواست آن را داشته باشد). توجه داشته باشید که اشتباه در تصمیم گیری و انتخاب، جزئی اساسی از فرآیند یادگیری است و به همین دلیل باید سعی کنید در مواجهه با خطاهای فرزندتان ذهنی باز داشته باشید.
مشوق اقدامات مثبت فرزند خود باشید و از هر موقعیتی برای انگیزه بخشی به وی استفاده کنید. اگر والدین تنها هنگام موفقیت های آکادمیک کودکان حضوری پر رنگ داشته باشند، این احساس به آنها القا خواهد شد که به هیچ عنوان اجازه شکست ندارند. از این رو باید حتی کوچکترین گام ها را در نیز در نظر بگیرید و همواره در نقش یک حامی منحصر به فرد برای فرزند خود وارد عمل شوید. این حمایت خصوصاً زمانی که فرزند شما با شکست مواجه میشود بسیار حائز اهمیت است.
درک خود را نسبت به چالش های زندگی فرزند، خطاها و همینطور شکست های احتمالی وی افزایش دهید. آنها را مورد سرزنش قرار ندهید و وانمود نکنید که اگر مسیر یا رفتار دیگری را انتخاب کرده بودند دچار شکست نمی شدند. انتقال احساسات منفی به فرزندان نه تنها کمکی به آینده پیش روی آنها نخواهد کرد، بلکه منجر به انزوا و شکست های بیشتر خواهد شد.
منبع: سواد زندگی
70