پول خوشبختی نمیآورد، اما حرف اول را میزند
جمله «پول خوشبختی نمیآورد» را بارها از زبان اطرافیانمان شنیدهایم. این جمله و جملات مشابه این، بین نسلها دهان به دهان گشته تا به عنوان یک پند، امروز به دست من و شما برسد.
آیا پند و نصایحی نظیر "پول خوشبختی نمیآورد" توانستهاند در گذر زمان، مقبولیت، کارایی و باورپذیری خود را حفظ کنند؟ یا نسل امروز با زدن انگ کلیشهبودن به این قبیل جملات، گذاشتهاند تا آنها در صندوقچه باورهای قدیمی خاک بخورند؟ اصلا این انگ چقدر به آنها میچسبد؟
این پرسش و سوالاتی از این دست ما را بر آن داشت تا نگاهی تلفیقی به مقوله ازدواج، بهعنوان راهی برای رسیدن به خوشبختی، در کنار امتیازاتی که پول برای خوشبختبودن فراهم میکند، داشته باشیم. در ادامه با مروری اجمالی از مفهوم ازدواج و تشکیل خانواده، گریزی میزنیم به اهمیت پول در ازدواج.
انسان امروزی در اشکال جدید، اما همراستا با انسان دیروز، درصدد رفع نیازهای خود برآمده است. او در این مسیر و در پی مفهوم بخشیدن به زیست موقتیاش، به خلق مفاهیمی میپردازد تا در سایه آنها کمی دورتر از ترس از مواجههاش با نیستی حتمی، بیاساید. ازدواج به عنوان یکی از مفاهیم ساخته ذهن بشر که اتفاقا قابلیت اجرایی هم پیدا کرده، درصدد شکلبخشیدن به راهکار خلاقه او جهت رفع ابعادی از نیازهایش است. این نیازها که خود از نیاز انسان به بقا نشأت میگیرد، شامل نیاز به رابطه جنسی، عاطفی، اجتماعی و حتی اقتصادی است. شاید واردشدن در رابطهای با نام ازدواج بهعنوان قرارداد موردپذیرش جامعه برای دستیابی و ساماندادن به رابطه جنسی- عاطفی، از این جهت موردتوجه قرار گرفت که انسان دریافت میتواند برای دستیابی به نیازهایش، به تعریف اهداف مشترک در گروه دست بزند. از آنجا که ایجاد خانواده بهعنوان یک گروه با اهداف مشترک، تنها در سایه ازدواج امکانپذیر است، اهمیت وجود چنین مفهومی در زندگی انسان احساس شد.
البته امروزه با کمرنگ شدن ازدواج در قالب سبکهای مرسوم، به نظر میرسد که از اهمیت آن کاسته شده باشد، اما همچنان برای خیلیها سرنوشتی محتوم و انتخابی اجتنابناپذیر است. همچنین با توجه به اینکه انتخاب بین ازدواجکردن یا نکردن، میتواند بهطورکلی زندگی ما را دستخوش تغییر کند، حساسیت انتخاب درست را در انتخاب همسر، زمانی که تصمیم به تأهل گرفتهایم، روشن میکند. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که از خود بپرسید اصلا ارزشش را داشت؟!
طیفی وسیع از مولفهها و عوامل موثر در یک انتخاب مناسب، به کمک فرد میآیند تا او را در این انتخاب سرنوشتساز یاری دهند. از میان عواملی چون خطاهای شناختی کمتر، آزادی عمل بیشتر، استقلال فکری و مالی، شرایط مناسب روحی و جسمی حاکم بر فرد حین انتخاب و …، وجود فهرستی از معیارهای موردنظر و اولویتبندی آنها بر مبنای میزان اهمیت هر کدام از نقطهنظر آن فرد، کمک کننده خواهد بود. با این وجود، علیرغم اصول کلی، این معیارها همواره در حال بهروزرسانیشدن هستند و این بهروزرسانیها از فردی به فرد دیگر با توجه به شرایط حاکم بر او تغییر میکند. یکی از معیارهای مهم انتخاب همسر، شرایط مالی مناسب طرف مقابل است. البته مناسببودن شرایط مالی برای هر شخص کاملا مخصوص خود اوست و به سطح توقعات وی از بهرههای حاصله از ازدواج بستگی دارد؛ توقعاتی که بیتاثیر از بستر فرهنگی، تربیتی، اجتماعی و حتی اقتصادی که فرد در آن پرورش یافته، نیست. مثلا خود شما، تصور کنید اگر در بستر اقتصادی مساعدی رشد کرده و در شرایط مالی مناسبی باشید، چقدر ممکن است درگیر معیار مالی برای انتخاب طرف مقابلتان شوید؟ فارغ از هر جوابی که بدهید، نمیتوان این را انکار کرد که در چنین شرایطی دستمان در مدنظر قراردادن معیارهای دیگر برای انتخاب بازتر است. با این حال نقطه مقابل این قضیه هم صادق است که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
درست است که مال بیشتر، به واسطه امکانات رفاهی بیشتر، میتواند آرامش و شادی بیشتری بیافریند و بسیار وسوسهانگیز باشد، اما قرارگرفتن مادیات در صدر اولویتها، با فاصله زیاد از دیگر معیارها، میتواند سلامت و صحت انتخاب را زیر سوال ببرد. ما اغلب چگونگی دستیابی به دستاوردهای مالی را نادیده میگیریم، در حالی که اتفاقا در تشخیص آرامش و شادی حقیقی و بادوام اهمیت ویژهای دارند. بهدنبال روشنکردن ابعادی از چرایی پررنگشدن معیار مادیات در انتخاب همسر بهعنوان تهدیدی برای انتخاب سالم و درست، به بررسی چندی از عوامل و شرایط تاثیرگذار در این زمینه میپردازیم.
***
پتانسیل پول برای برطرفکردن دامنه وسیعی از نیازها به همراه جابهجایی اهمیت نیازهای معنوی با نیازهای مادی در گذر زمان و تحت شرایط موثر حاکم، از جمله آن عوامل زیربنایی درهمتنیدهای هستند که نمودهای بیرونی متفاوتی دارند. شرایط نامطلوب اقتصادی حاکم بر جامعه، از یک طرف با تحتالشعاع قراردادن عوامل مستقیم و غیرمستقیم درگیر با مقوله ازدواج، میتواند یکی از موضوعات قابلتوجه در مادیگرایی برای انتخاب همسر باشد؛ به این معنی که وقتی ما از زاویهای تهدید به بقا را احساس کنیم، از همان زاویه هم بیشتر حالت تدافعی میگیریم و این واکنشهای جبرانی ممکن است به افراط کشیده و منجر به جابهجایی اولویتها و شکاف بین آنها شود. درواقع توجه افراطی به مادیات میتواند از این موضوع نیز ناشی شود. از طرفی دیگر، امکانات مالی، نهتنها با رفع نیازهای مربوطه، بلکه بهطور غیرمستقیم با رفع نیازهای دیگر بشر نیز در ارتباط است.
بنابراین نیازهایی چون دوستداشتهشدن، مورد توجهبودن و محبوببودن، اگر تنها از طریق حفظ یا ایجاد زیباییها و جذابیتهای ظاهری برای فرد مقدور باشد، میتوانند تا حدی با پول مرتفع شوند. پول با ایجاد امکانات رفاهی، ورزشی، پزشکی و تسهیل دسترسی به تغذیه مناسب و خواب باکیفیت در زیبایی و جذابیت موثر است. در این بین، شبکههای اجتماعی با ایجاد موجی از رقابت برای محبوبیت و معروفیت، آن هم سطحی که البته بیشتر ساختگی هستند تا واقعی و بر پایه توانمندیها، به مادیگرایی در جامعه دامن میزنند. ناگفته نماند که میل به جاهطلبی و قدرتطلبی بهعنوان یکی دیگر از نیازهای بشر در جوامع ناسالم و آلوده به بیعدالتی با درصد بالاتری بهواسطه موقعیت اجتماعی بالاتر در سایه تمول پاسخ داده خواهد شد. این مسئله با ایجاد سیکلی معیوب یا چرخهای باطل و حذف بیشتر افراد شایسته و توانمند از دایره افراد در مسند قدرت و مناصب اجتماعی، جامعه را به ورطه تباهی خواهد کشاند. با این توضیح، شاید بتوان احتمال انتخاب همسر متمول از سوی فردی متمول و قدرتمند یا انتخاب همسری قدرتمند از سوی فردی متمول و قدرتمند را برای حفظ و گسترش حیطه قدرت و ثروت تا حدودی درک کرد.
حالا سوال اینجاست که آیا مادیات با فراهمآوری چیزهای زیادی که خیلی هم ضرورتی به وجود آنها نیست، میتوانند انسان را سرگرم کنند؟ یا اینکه پول قابلیت این را دارد که رابطههای جنسی- عاطفی را با انحراف حواس توسط ایجاد انگیزههای فرعی و هرچند کوتاهمدت، بهخصوص زمانی که با گذشت چندین سال از میزان برانگیختگیهای جنسیشان کم شده، تا حدودی سرپا نگه دارد؟ این سوالها از آنجا ناشی میشود که وقتی انسان در جهت کاهش موارد تهدیدکننده بقاء، تمایل به حفظ و تداوم خانواده را در بستری به نام ازدواج دارد، به پیشبینی موارد احتمالی میپردازد و برای مقابله احتمالی با آنها دست به کار میشود. بنابراین تصمیم برای ازدواج با رویکردی مادیگرا به عنوان یک گزینه مد نظر قرار میگیرد.
رهایی و آسودگی از دغدغههای مربوط به ناامنی مالی فرزندان در آینده نیز یکی دیگر از این موارد است. هرچند پشتوانه مالی این امکان را فراهم میکند که شرایط مطلوبی برای تحقق اهداف و ایدههایی که پیادهسازی و عملیکردن آنها بسیار وابسته به مادیات هستند، ایجاد شود، اما این امر باعث میشود گاهی ازدواج به عنوان یک فرصت طلایی برای پیشبرد اهداف شخصی، مورد سوءاستفاده واقع شود. اینجاست که ازدواج به وسیلهای صرفا برای ارضاء نیازهای خودخواهانه و مادی بدل میشود.
در این بین، زمینههای فرهنگی، تربیتی و روانی حاکم بر جامعه را نیز بههیچوجه نمیتوان نادیده گرفت. در این باره وابستگیهای طرفین قبل از ازدواج، انتخاب را تحتتاثیر قرار میدهد. این احتمال وجود دارد که فرد مجردی که شخصیتی وابسته و غیرمسئول دارد، به همین رویه در دوران تأهل هم ادامه دهد. چنین فردی با این رویکرد وارد رابطه میشود که با تکیهزدن بر ازدواج به عنوان یک پشتوانه مالی، خود را از هرگونه مسئولیت در تامین مخارج و هزینههای زندگی یا حتی مدیریت حساس دخل و خرج که نیازمند صرف انرژی، وقت، صبر، قناعت و دقت است، برهاند. همچنین حسادت و رقابت بین برخی خانوادهها در سطح اجتماع برای نمایش زندگی به اصطلاح لاکچری، حتی بهطور ساختگی و بهخصوص در فضای مجازی، فرد سطحینگر را بر آن میدارد که جهت دستیابی سریع، کمزحمت و بادآورده و برای جانماندن از این موجها، معیارهای معقولش را برای ازدواج دستکاری کند.
با وجود همه این موارد، نکته قابلتوجه این است که وقتی ما با یک پیشفرض منفی نسبت به مادیات در انتخاب همسر پیش میرویم، اغلب این حقیقت مهم را فراموش میکنیم که موفقیتهای مالی کسبشده توسط فرد میتواند بخشی از شخصیت او را برای ما تعریف کند. به عبارتی دیگر، دستاوردهای ما منفک از مجموعه تعاریفی که ما را به دیگران ارائه میکنند، نیست.
پرداختن به این موضوع از زوایای مختلف میتواند ما را در درک بهتر علل موثر بر پررنگشدن معیار مادیات در انتخاب همسر یاری رساند و به این نگرش نزدیک کند که هر چند امروزه سطح معقولی از دسترسی به پول در ایجاد حس خوشبختی در سایه ازدواج، حرف اول را میزند، اما در عین حال لزوما وجود و یا دسترسی به پول بهواسطه ازدواج بهمعنای خوشبختبودن و نیز تضمینی بر تداوم این حس نیست.
در آخر باید یادآور شد از آنجا که بسیاری از تصمیمات ما تحتتاثیر ژنتیک و محیط سمت و سو مییابد، قدرت انتخاب اختیاری و به ظاهر آزادانه ما را محدود میکند. همچنین با توجه به این نگرش که در اختیار داشتن چیزی حقیقتا به معنای مالکیت تام نسبت به آن چیز نیست، قضاوت درباره انتخابهای هر فرد بسیار کوتهبینانه به نظر میرسد. بنابراین آنچه از انسان بلندنظر انتظار میرود، توجه معطوف بر صحت انتخابهای خود است و یا در سطحی بالاتر و همراه با نگاهی از سر مسئولیتپذیری اجتماعی، تلاش برای برداشتن گامی هر چند کوچک در جهت فراهمسازی بستر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی متناسب با یک جامعه موفق.
منبع: مجله موفقیت
46