خانواده تکیهگاه امن فرزندان
جامعه شناسان میگویند با گذر زمان خانوادهها از «گسترده» به سمت «هسته ای» پیش رفته اند، اما هنوز همزیستی نسلهای متوالی در آنها دیده میشود.
یکی از عناصری که شاید مهمترین وجه تفاوت اجتماعی عصر سنت و مدرنیته تلقی شود، شکل و ساختار خانواده است که در جامعه سنتی به شکل همزیستی ۳ نسل یا بیشتر در کنار هم و زیر یک سقف بوده و در اصطلاح «خانواده گسترده» نامیده میشود و در جامعه مدرن با ساختاری کوچک و متشکل از یک زوج و فرزندان به چشم میخورد که به آن خانواده هستهای میگویند. این ۲ ساختار متفاوت، دارای نقشها و تاثیرات مختص به خود در نظامات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تربیتی هستند. در ادامه این نوشتار قصد داریم به کارکرد تربیتی خانواده گسترده به طور تفصیلی اشاره کنیم.
* تعریف خانواده گسترده
خانواده گسترده خانوادهای است که بر وابستگیهای نسبی و سببی استوار است و شامل چند گروه خونی و چند گروه زناشویی است. خانواده گسترده فرزندان خود را پس از ازدواج در خود جای میدهد و گسترش آن نیز به همین لحاظ است و به این ترتیب ممکن است چند نسل زیر یک سقف و در یک خانه مشترک زندگی کنند. در این شکل از خانواده، پدر و مادر اصلی، مرکز ثقل خانواده را تشکیل داده و پسرها و نوهها و عروسها از آنها اطاعت میکنند.
* تربیت در خانواده گسترده
وجه مشخصه اصلی خانواده گسترده حضور پدربزرگ و مادربزرگ در خانواده و تعامل آنان با فرزندان خود به عنوان پدر و مادر خانواده و فرزندان آنها به عنوان نوه است که از رهگذر این تعامل، کارکرد تربیتی خانواده گسترده رقم میخورد. این مقوله به اشکال و روشهای متعددی شکل میگیرد.
* زمینهسازی رشد فرزندان
یکی از اشکال مهم و تاثیرگذار کارکرد خانواده گسترده در امر تربیت، ایجاد فضای امن روانی و زمینه مناسب مدیریت عملکرد به روش آزمون و خطا برای فرزندان است که این اتفاق با حضور پدربزرگ و مادربزرگ بهمثابه پشتوانه فکری، تجربی، مالی و نگرشی و... در کنار فرزندان جدیدالورود به عرصه زندگی مشترک رخ میدهد. به عبارت دیگر، در گذشته حضور بزرگان خانواده در کنار جوانانی که تازه زمینه محک زدن تواناییها و به اصطلاح «عُرضه» خود را یافتهاند، پشتوانهای، چون کوه تلقی میشد و زن و شوهر جوان با آرامش ذهنی ناشی از درک حضور تکیهگاهی مستحکم، به اتفاقات پیش روی خود در زندگی با دید عرصه آزمون و رشد و تربیت نگاه میکردند و در پیچ و خم زندگی سعی در افزایش تجربیات و اندوختههای خود داشتند، اما در عصر انقراض خانواده گسترده و محوریت یافتن زندگی جدا از والدین، متاسفانه نسل جدید از این پشتوانه محکم و تکیهگاه ذهنی و روانی محروم است.
* حمایت از مادر
در گذشته در خانواده گسترده به دلیل حضور پدربزرگ و مادربزرگ در خانه و نیز زندگی طایفهای و در کنار همزیستی فامیل نزدیک، حمایت از مادر تسهیلکننده و کیفیتدهنده امر تربیت فرزندان توسط او بود. این امر بدین شکل اتفاق میافتاد که معمولا مادربزرگها و خانمهای فامیل نظیر عروس، خواهرشوهر و عمه و خاله و... در انجام کارهای خانه از قبیل آشپزی ، نظافت خانه و... به خانم خانهدار کمک میکردند و وی نیز از رهگذر این اتفاق، هم زمان بیشتری را برای صرف رسیدن به کودک خود در اختیار داشت و هم توان و حوصله لازم برای این کار در او حفظ میشد.
این اتفاق در دنیای مدرن دقیقا برعکس رخ میدهد؛ خانم خانه هم به دلیل عدم حضور همراهان و بستگان در کنار او و بیبهره بودن کمکهای آنان در انجام امور روزمره زندگی و هم به دلیل وجود مشغلهها و تکثر دغدغهها در سبک زندگی امروزی، هم زمان کمتری را برای بودن در کنار بچه و رسیدن به امر تربیت وی در اختیار دارد و هم حوصله و انرژی به مراتب تحلیل رفتهای را نسبت به زن سنتی در خانواده گسترده گذشته، برای فرزندش صرف میکند؛ لذا ناگزیر است به مهدهای کودک توسل جسته و امر تربیت فرزند خویش را به مادران کرایهای واگذار کند که اگر از آسیبهای این مقوله باخبر بود قطعا هیچ وقت اقدام به چنین کاری نمیکرد. خانم دکتر زهرا امینمجد، کارشناس امور زنان و خانواده و عضو هیات علمی مرکز مطالعات و تحقیقات زنان در این باره معتقد است: «در گذشته خانواده گسترده کمکحال مادر بود و متصدی بخشی از وظایف مادر میشد. خانواده گسترده به دلیل ظرفیتهای طایفهای در مسأله تربیت فرزند تسهیلگر بود. از سوی دیگر در گذشته نهادها و ساختارهای معارض با نقش مادری نیز کمتر وجود داشت و به همین جهت مادر خیلی بهتر میتوانست القای ویژگیهای مثبت و نکات مثبت را در مسیر تربیت داشته باشد، اما مادری در عصر حاضر این ظرفیتها را ندارد. مادر در گذشته به صورت تماموقت در اختیار فرزندش بود و تماموقت با او معاشرت داشت و فرزندش مسأله اضطراب جدایی از مادر را اساسا تجربه نمیکرد، ولی مادر فعلی دقیقا در نقطه مقابل دارد زیست میکند. یعنی در شرایطی است که اولا از ظرفیتهای طایفهای و خانواده گسترده بیبهره است، ثانیا حداکثر یاریگری که در رابطه با مراقبت از فرزندانش دارد مهدهای کودک است که خود دارای ملاحظات و چالشهای جدی است».
* انتقال تجربه
یکی از مهمترین کارکردهای خانواده در نگاه صحیح دینی این است که والدین در راستای تربیت و آموزش فرزندان، تجربیات و اندوختههای مفید عمر خود را در اختیار آنان به عنوان نسل بعدی و نوپای خود قرار داده تا آنان راه و رسم زندگی را بهتر و زودتر فرا گرفته و اموری را که به تجربه گذاشته شده و درستی یا نادرستی آن به آزمون رسیده است مجددا تجربه نکنند. این اتفاق مهم در ساختار خانواده گسترده نسبت به خانواده هستهای بیشتر و بهتر امکان وقوع دارد، زیرا تجربه افرادی، چون پدربزرگ و مادربزرگ ولو به صرف سن و سال بیشتر آنها بهمراتب غنیتر و وسیعتر از پدر و مادر است. مضافا اینکه در خانواده گسترده حضور عموها و داییها و بزرگترهای فامیل نیز این امر را تقویت میکند.
* اهتمام به مناسک دینی
یکی از مهمترین عوامل آسیبپذیری تربیت دینی نوجوانان و جوانان بویژه در عصر حاضر (در خانواده هستهای)، معلول سهلانگاری و در پی گرفتن شیوه بیتفاوتی بیش از حد خانوادهها در تربیت دینی فرزندان و عدم اهتمام به انجام مناسک جمعی دینی است. امروزه پرداختن والدین به رفع تنگناهای اقتصادی، دغدغه نان و لباس و تحصیل فرزندان، عدم استفاده از روشهای صحیح آموزش و تربیت و سستی بعضی خانوادهها در ارزشهای اخلاقی و دینی، نقش نهاد خانواده را در تربیت دینی کمرنگ کرده است. در گذشته حضور و شرکت در مناسک و آیینهای دینی و ملی میان اعضای خانواده گسترده یک امر مهم و لازم بود و اعضای خانواده در آیینهای جمعی، مشارکت جدی داشتند، اما در میان خانواده هستهای شرکت یا مشارکت در این مراسم کمرنگ شده است. نمونه بارز آن را میتوان در برگزاری هیاتهای فامیلی مشاهده کرد. هیاتهای خانوادگی در ۴-۳ دهه گذشته در منازلی برگزار میشد که دارای حیاط و مساحت لازم برای اینگونه مجالس بود و دختران و پسران خانواده مشارکت مستقیمی در برگزاری این مجالس داشتند و اینگونه مجالس نوعی انتقال مفاهیم دینی به فرزندان از جمله قرائت قرآن، خواندن دعا، گوش دادن به مطالب سخنران مذهبی بود، اما امروزه به دلیل محدودیت مساحت آپارتمانها و کمرنگ شدن برگزاری این هیئات هفتگی مذهبی، انتقال این مفاهیم دینی به جوانان و اعضای خانواده و بالطبع مشارکت در اینگونه مجالس بسیار محدود شده است.
* فراغت مفید
نگارنده عمیقا معتقد است اغلب توصیهها، نصایح، لطایف و خاطراتی که گذشتگان و نسلهای پیشین به عنوان پدربزرگها و مادربزرگها بر زبان جاری میکردند بهمراتب دارای محتوای غنیتر و حکیمانهتر از پیامهای بهترین و آموزندهترین فیلمها و سریالهای رسانههای امروز است. در گذشته اکثر اوقات فراغت خانواده به کنار هم بودن اعضای فامیل و طایفه در کنار هم و تعامل ۳ نسل با یکدیگر سپری میشد و در خلال همین تعاملات انبوهی از سخنان حکیمانه و پندهای آموزنده و راهگشا در زندگی از نسل گذشته و نسل آینده منتقل میشد که این اتفاق به هیچ عنوان در عصر حاکمیت رسانهها در خانواده هستهای نمیافتد. به عبارت دیگر، نه رسانههای امروزی که تمام اوقات فراغت خانوادهها را به خود اختصاص دادهاند حکیمانهتر و آموزندهتر از پیرمردان و پیرزنان دنیا دیده نسل قبل با نسل امروز سخن میگویند و نه فرزندان امروز در خانواده هستهای مانند فرزندان دیروز در خانواده گسترده که گوش به دهان بزرگترها بودند، توجهی به رسانه و پیامهایش دارند.
* سخن پایانی
اگر چه مباحثی درباره وضعیت خانواده گسترده در ایران مطرح میشود، اما با وجود این، شکل جدیدی از خانواده گسترده در ایران به وجود آمده است که در آن، هممکانی و مرجعیت وجود ندارد، ولی سطح مناسبات و مراودات بهگونهای است که در فضای امروزی شکل جدیدی به خود گرفته است. یعنی درست است در خانواده هستهای ایرانی، فرزندان با پدربزرگ و مادربزرگ خود در یک خانه و محل زندگی نمیکنند، اما به طور کامل از پدربزرگ و مادربزرگ خود نگسستهاند و هنوز شکلهایی از همزیستی نسلهای متوالی را میتوان مشاهده کرد که این اتفاق را میتوان به عنوان یک فرصت موجود قدر دانست.
منبع: روزنامه وطن
4167