آیا هیولاهای زیر تخت کودکان واقعیت دارد؟
آیا تا به حال اتفاق افتاده است که در پاسخ به دعوت به خواب، کودک شما ناگهان میل به نوشیدن یا غذا خوردن پیدا کند، خود را به
یاد بگیرید که زمان را به عقب برگردانید
بیشتر اوقات، ترس از به خواب رفتن، اشک وعصبانیت، درخواست روشن ماندن اتاق و سایر نگرانیهای شبانه برای کودکان پیش دبستانی - کودکان ۳ تا ۷ ساله، مهم است. آنها در مورد هیولا و ارواح زیر تخت صحبت میکنند، چندین بار قبل از خواب به آغوش پدر یا مادر میآیند یا شب به تخت والدین خود میروند، زیرا خواب بدی دیده اند. از آنجا که موضوع گسترده است، ما هنوز در مورد کودکان بالای ۷ سال صحبت نمیکنیم، آنها ویژگیهای خاص خود را دارند. بیایید در مورد کودکان پیش دبستانی صحبت کنیم.
معمولاً، اگر کودکی بخواهد چراغ را در شب روشن بگذارد، یک اسباب بازی اضافی با خود ببرد، مادرش را متقاعد کند که بیشتر بماند و دستشویی یا درد شکم را بهانه کند، برای مدتی والدین، با آرامش تحمل میکنند با این حال، پس از یک یا دو هفته، هنگامی که خسته کننده میشود یا دیگر برای بزرگسالان راحت نیست، آنها به دنبال راه حل میگردند.
- و در اینجا میخواهم از والدین بخواهم که تحمل نکنند و منتظر نمانند تا مجبور شوند برای کمک به متخصص مراجعه کنند. به محض مشاهده علائم اضطراب یا رفتار عجیب در کودک نوپا قبل از خواب، سعی کنید بفهمید چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
لازم است وضعیت را از پس زمینه تجزیه و تحلیل کنید: قبل از شروع رفتارهای عجیب کودک قبل از خواب یا شب چه اتفاقی افتاده است؟ چند روز، هفتهها و ماهها یک قدم رو به عقب بردارید تا بفهمید چه چیزی ممکن است باعث ایجاد اضطراب یا ترس در فرزند شما میشود. شاید دلیل آن حرکت، تغییر مناظر، ورود یا خروج اقوام، برخی فیلمها یا کارتونها، درگیریهای والدین، از دست دادن اسباب بازی مورد علاقه، تغییر معلم یا ظاهر شدن یک کودک جدید در گروه مهد کودک بوده است. اگر حدس زدن میتواند مشکل باشد. در این مورد، ارزش آن را دارد که علت اضطراب را از خود کودک دریابید.
اضطراب کودک از کجا میآید
این ممکن است اضطراب درونی خود کودک باشد. از ۴ سالگی، طبق هنجارهای روانشناسی، او حق دارد چیزی را از غذا دوست نداشته باشد، از یک پنجره باز بترسد یا در محاصره اسباب بازیهای نرم به خواب برود. با این وجود، درصد بیشتری از این احتمال وجود دارد که اضطراب از والدین یا از سیستم خانواده ناشی شده باشد. البته مادران اغلب در مورد این اطلاعات احساس گناه میکنند: "همه اینها به خاطر من است. "، اما درک این نکته مهم است که کودک تنها با مادر نیست. پدر، مادربزرگها، پدربزرگها، یک محیط دور و نزدیک وجود دارد که او را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
چه موقع ترسها بوجود میآیند؟
هنگامی که یک حالت عاطفی ناپایدار در کودک یا خانواده وجود دارد. به عنوان یک قاعده، با اقدامات آیینی قبل از خواب، کودک اضطراب خود را کاهش میدهد. به طور کلی، هر آیینی همیشه درباره اضطراب است.
مهم است که بفهمیم چه چیزی باعث آن شده است. معمولاً اضطراب از چیزی ناشناخته ناشی میشود. به عنوان مثال، مادر و پدر غم انگیز راه میروند، مشخص نیست چرا. اگر تقصیر من باشد، اگر من بد باشم، و آنها دیگر مرا دوست ندارند چه؟ اگر طلاق بگیرند چطور؟ کودک به مشکل فکر میکند و خود را در مرکز قرار میدهد؛ و او تمام تلاش خود را میکند تا والدین را از نگرانیهای خود منحرف کند تا هیچکس طلاق نگیرد، سعی میکند توجه را به خود جلب کند، تأیید عشق را دریافت کند.
همچنین، علت ترس میتواند هیولا یا هیولاهایی باشد که کودک در فیلمها، کارتونها، تبلیغات یا بازیها دیده است. شاید باکتریهایی که در تبلیغات یک محصول معروف به توالت میریزند برای ما خنده دار به نظر برسند، اما برای یک کودک میتوانند تبدیل به همان هیولاهایی شوند که در آپارتمان زندگی میکنند و او را تهدید میکنند. کودک در تخت خود در تاریکی باقی میماند، با افکار، نگرانیها، ترسهای خود تنها است. او هوشیار است، به صدای خش خش و صداها گوش میدهد. البته، نمیتوان در مورد هیچ خوابی صحبت کرد، زیرا هورمونهای استرس - آدرنالین و کورتیزول - در خون جاری هستند. آنها اجازه نمیدهند کودک آرام شود، او واقعاً قادر به کنار آمدن با مشکل نیست، او به کمک بزرگسالان نیاز دارد.
چگونه به فرزند خود کمک کنیم تا بر ترسها غلبه کرده و اضطراب را از بین ببرد
برای شروع، خوب نیست که بترسید. این یک مرحله طبیعی در رشد روانی کودک است. مهم است که والدین موقعیت صحیح را انتخاب کنند: نه بیش از حد محافظ و نه انکار. عاقلانهترین چیز این است که برای کودک تاکید کنید که مشکل او را درک کرده و میپذیرید و برای شما مهم است که او سعی کند خودش با آن کنار بیاید. اما اگر او شکست بخورد، شما آنجا خواهید بود و همیشه کمک خواهید کرد.
- گاهی اوقات فقط صحبت کردن و یافتن دلیل، ماهیت ترس کافی است. بهتر است این کار را نه قبل از خواب، زمانی که کودک از قبل هیجان زده است، بلکه در فضایی آرام، در یک مکالمه محرمانه انجام دهید. به این واقعیت که کودک از چیزی میترسد نخندید، آن را مزخرف یا بی اهمیت ننامید. در غیر این صورت، کودک ممکن است در گفتن حقیقت به شما تردید کند و حتی نگران کنندهتر خواهد شد: به هر حال، بزرگسال مهم او نه به او کمک میکند و نه از او محافظت میکند، بلکه او را مسخره میکند.
سعی کنید بفهمید چه چیزی کودک شما را نگران میکند. توضیح دهید که از انجام وظیفهای بسیار دشوار در محل کار اخم کرده اید و عصبی هستید، نه اینکه کودک بد رفتار کرده است. شاید شما اغلب با شوهر / همسر خود نزاع کنید، این نیز ارزش پذیرش دارد: "ما به دلیل خستگی دعوا میکنیم و توافق برای ما دشوار است، اما نه به این دلیل که شما مقصر هستید. ما هنوز خیلی دوستت داریم. "
سعی نکنید توضیح دهید که هیولا یا ارواح وجود ندارند. برای یک کودک، همه کابوسهای او کاملاً واقعی هستند، منطق و عقلانیت در اینجا کار نمیکند. روشهای فرافکنی به مقابله خوب با ترسها کمک میکند: طراحی، مدل سازی، هر راهی برای انتقال ترس کودک از سر به دنیای ملموس واقعی.
در اینجا یکی از تکنیکهایی است که به خوبی در کودکان ۵ سال به بالا و گاهی اوقات جوانتر کار میکند.
فرزند خود را به مجسمه سازی یا کشیدن یک هیولا یا شخصی که از استفاده از پلاستین یا قلمهای نوک رنگی میترسد دعوت کنید. سپس در مورد سناریوی زیر با او صحبت کنید:
- بیایید با هیولای شما صحبت کنیم. چی میخوای بهش بگی؟
- من میترسم. تو بدی، برو! من میخواهم شما را بکشم و شما را شکست دهم.
- حالا هیولا را در دست بگیرید و روی صندلی مقابل بنشینید. انگار یک هیولا هستید. به پسری که از شما میترسد چه پاسخی خواهید داد؟
- نترس، من ترسناک نیستم. برعکس، من از تو محافظت میکنم و دوستت دارم.
اگر کودک هنوز برا چنین استدلالی کوچک است، مادر میتواند از طرف هیولا صحبت کند. وظیفه شما این است که این گفتگو را بسازید تا بچه بتواند با هیولا مذاکره کرده و دوست شود. برای درک اینکه نیازی به شکست ندارد، میتواند مفید باشد: به عنوان مثال، رویاهای بد را از بین ببرد. اغلب، پس از چنین تمرینی، کودکان هیولاهای خود را دور نمیاندازند، بلکه آنها را ترک کرده و گرامی میدارند.
همچنین میتوانید یک حرز مخصوص تهیه کنید: دستکش پدر، که همه دشمنان را دفع میکند، یا دستمال مادر، که تبدیل به یک شنل محافظ میشود. بگذارید کودک آنها را با خود ببرد و زیر بالش بگذارد. آیین خود را ایجاد کنید: به عنوان مثال، یک بوسه جادویی که شجاعت میبخشد. در این صورت تنها ماندن کودک در تختخواب با دانستن اینکه از حمایت مادر یا پدر برخوردار است، آسانتر و ایمنتر خواهد بود؛ و، احتمالاً، با گذشت زمان، او به سادگی از ترس خود پیشی میگیرد.
بازی کودک یا ترس: تشخیص و خنثی کردن
اگر در مورد موارد بالینی و جدی صحبت نمیکنیم، همه انواع "نوشیدن، خوردن، توالت" قبل از خواب میتواند بازی کودکی باشد که به سادگی نمیخواهد بخوابد. زیرا ماندن در کنار والدین یا اسباب بازیها در شب بسیار سرگرم کنندهتر از خوابیدن در رختخواب و تلاش برای خوابیدن است.
کودک توجه میخواهد، محدودیتهای مجاز را بررسی میکند، چارچوبی که والدین آماده نگه داشتن آن هستند. کودکان هنرپیشههای شگفت انگیزی هستند، آنها این کار را آنقدر ماهرانه انجام میدهند که والدین همیشه نمیتوانند بلافاصله بازی را تشخیص دهند.
- مهم است که دوباره بررسی شود که آیا همه اعضای خانواده قوانین یکسانی دارند و آیا همه آنها را رعایت میکنند یا خیر. به عنوان مثال، ممنوعیت تماشای تلویزیون قبل از خواب باید برای بزرگسالان و کودکان اعمال شود. در غیر این صورت، اطاعت نخواهند کرد.
مبارزه با بازی سرکاری کودک چندان دشوار نیست: شما باید آنچه را که کودک واقعاً میخواهد درک کرده و بیان کنید. در اینجا مثالی از این عبارت وجود دارد: "به نظر نمیرسد گرسنه باشید، حتی اگر ساندویچ دیگری درخواست میکنید. به نظر من شما فقط نمیخواهید بخوابید، بلکه میخواهید با یک اسباب بازی جدید بازی کنید، کارتون مورد علاقه خود را تماشا کنید، با من وقت بگذرانید. اما الان وقت خواب است و باید بخوابید؛ و فردا قطعاً با هم بازی میکنیم. من شما را بسیار دوست دارم و صبح منتظر ملاقاتمان هستم. "
مهمترین قانون در مبارزه با کودکان این است که یک فرد بزرگسال باید احساس کند که حق با اوست و آرامش خود را حفظ کند. اجازه ندهید فرزندتان شما را تحت فشار قرار دهد یا عصبانی کند.
به طور کلی، بازی سرکاری کودک سیگنال ارزشمندی برای والدین است. زمانی اتفاق میافتد که کودک مرزها را احساس نمیکند، هنگامی که بین بزرگسالان ناسازگاری وجود دارد یا قوانین تعیین شده رعایت نمیشوند:
وقتی نمیتواند قبل از خواب رایانه لوحی بازی کند، اما در همان زمان مادر یا پدر پشت کامپیوتر یا تلفن نشسته اند.
وقتی والدین به خوردن شیرینی برای شب اجازه نمیدهند، و مادربزرگ شیرینی میخورد.
کودک نمیتواند بفهمد که آیا ممکن است یا نه، و به جای پرسیدن، شروع به مطالبه آنچه برای او مفید است میکند.
اگر بتوانید ناسازگاریها را در بین بزرگسالان پیدا کرده و از بین ببرید، بازی سرکاری کودک معنای خود را از دست میدهد. در مورد مادربزرگها و دیگر بزرگسالانی که به طور دائم با شما زندگی نمیکنند و مذاکره با آنها مشکل است، میتوانید از عبارت مشابهی استفاده کنید: "من میدانم که مادربزرگ قبل از خواب به شما آب نبات میدهد. اما او از من نپرسید و نمیدانست که من اجازه نمیدهم. من در این مورد با او صحبت خواهم کرد، زیرا خانواده ما قوانین متفاوتی دارد. "
مهمتر از همه، با فرزند خود، ترسها و نگرانی هایش با احترام رفتار کنید، صبور و ثابت قدم باشید؛ و سپس همه چیز درست میشود. شبهای خوبی برای شما و فرزندانتان آرزومندم.
منبع: تابناک باتو
68
بچگی ما این حرفهارو می زدیم یه لگد میزدن زیر باسنمون که دو متر بریم هوا . تازه خود پدر مادرمون میگفت اگه فلان کارو بکنی میگم هیولا بیاد بخورتت .