عزاداری برای کدام مرده؟!
به نظر میرسد علاوه بر تسلی بخش بودن این گونه مراسم، آسیبهایی که از حیث دیگر وارد میشود بسیار است، از جمله یکی از مهمترین موضوعات دوران ما، روح حاکم بر روابط انسانهاست که مدتهاست از معنا تهی شده و مادیات چهره آن را مخدوش ساخته است، چه محبتها که از نزدیکان و عزیزانمان دریغ میکنیم.

روزهایی را سپری میکنیم که شنیدن خبر مرگ برایمان اتفاقی عادی و معمولی شده؛ جمع می شویم، نزدیکان شیون و زاری میکنند، حاضران رخت عزا بر تن دارند. با مناسکی خاص (وبعضا عجیب) مرده را در قبر میگذارند و مداح میخواند، او سعی میکند با بیان جملات و لحن سوزناکی که به صدایش میدهد حضار را تهییج کند و به اصطلاح اشک بیشتری از آنان بگیرد. جملات مداح کلیشهای و تکراری ست، گاهی نیز صدایش گوش خراش و آزار دهنده است.
جمع حاضر ساعتهایی را سر پا هستند، همه گویی با هم بیگانه اند، هر یک در افکار و مشغلههای بسیار خود غرقند و خسته و آشفته منتظرند نوحهها تمام شود، تسلیتی بگویند، غذایی بخورند و بروند پی کاروبارشان.
به نظر میرسد علاوه بر تسلی بخش بودن این گونه مراسم، آسیبهایی که از حیث دیگر وارد میشود بسیار است، از جمله؛ یکی از مهمترین موضوعات دوران ما، روح حاکم بر روابط انسانهاست که مدتهاست از معنا تهی شده و مادیات چهره آن را مخدوش ساخته است، چه محبتها که از نزدیکان و عزیزانمان دریغ میکنیم و چه دست نوازشها که بر سرشان نمیکشیم و قدر و قیمت آنها و ارزش وجودیشان را نمیدانیم و بعد از فوت آنان در حسرت لحظهای با ایشان بودن میسوزیم...
آیا در این لحظات حزن و نرمی دلها نمیتوان انسانها را به دوستی و محبت بیشتر با یکدیگر و رفق و مدارا با همنوعان فراخواند؟ حال که دفتر زندگی انسانی بسته شده، آیا سودمندتر نیست که به زندگان بپردازیم؟
و آیا زمان آن نرسیده که در شیوه مراسمها و مناسکمان تغییری ایجاد کنیم و بهرهای از آنها ببریم؟
به قول مولانا.
پس عزا بر خود کنید، ای خفتگان
زانکه بدمرگیست این خواب گران