چرا انسان ها حیوان خانگی نگه می دارند؟
فرهنگ غربی زندگی حیوانات خانگی بسیار متفاوت با حیوانات وحشی و حیوانات مزرعه است. سگهای اهلی، گربهها، خوکچه هندی، خرگوش و غیره اغلب بهعنوان ترکیبی از اسباببازی و نوزاد تلقی میشوند.
۹۰۰ میلیون سگ و ۷۰۰ میلیون گربه، در سراسر جهان وجود دارند. بر اساس یک مطالعه در سال ۲۰۱۸، نیمی از خانواده های ایالات متحده یک حیوان دارند، در حالی که تعداد حیوانات خانگی در چین به ۲۵۱ میلیون رسیده است. ارزش بازار جهانی حیوانات خانگی ۲۶۰ میلیارد دلار است که بیشتر از مجموع بخش های انرژی خورشیدی و بادی است.
در حالی که بسیاری از حیوانات در شرایطی بیشتر از نیازشان تامین می شوند، برخی از حیوانات زندگی خود را در تنهایی و ناامیدانه می گذرانند. نمیتوان این گروهها را دقیقاً تعیین کرد، اما شاید ارزش این را داشته باشد که بررسی کنیم چرا ما حیوانات خانگی داریم، یا به طور خاص، آیا روشی که انسانها آرامش را از حیوانات میگیرند، استفاده مشروع از زندگی حیوان است؟
فرهنگ نگهداری از حیوانات خانگی بسیاری از کارکردهای مهم اجتماعی و عاطفی را انجام می دهد. آنها همراهانی هستند که رفاه فردی را تامین می کنند. بسیاری از ما میتوانیم با علاقه به حیواناتی فکر کنیم که با آنها بزرگ شدهایم و عاشقانه دوستشان داریم. این حیوانات، در بیشتر چارچوبهای اجتماعی غربی، اساساً اعضای خانواده هستند که با گرمی و خوشی بسیار با آنها رفتار میشود.
در واقع، سگها برای حداقل ۱۵,۰۰۰ سال اهلی شدهاند و با انسانها زندگی میکنند، این رابطه از شکل محافظت و مفید بودن به محافظت و آسایش تکامل یافته است. این یک رابطه همزیستی است: انسان ها برای مقابله با احساس تنهایی و انزوا نیاز به همراهی دارند، زیرا ساختارهای خویشاوندی با شهرنشینی کاهش یافته است و حیوانات به غذا و سرپناه نیاز دارند.
اما، مانند دیگر جنبههای ارتباط انسان با جایگاه اکولوژیکی ما، اهلی کردن حیوانات را میتوان به عنوان یک عمل متکبرانه، خودخواهانه و مشکلساز تعبیر کرد. با حیوانات خانگی می توان مانند اسیر عاطفی رفتار کرد که دسترسی آنها به غذا، ورزش و حتی استفاده از فضای باز را کنترل می کنند. فرهنگ اهلی کردن حیوانات خانگی، اگرچه اغلب خوشایند است، اما در سطوحی رفتاری تحمیلی به حیوان است.
با تسلط بر این سیاره، انسان ها نظم استخراج را القا کرده اند؛ از کلیدهای پیانوی ساخته شده از عاج فیل گرفته تا مزارع، کارخانه ها و هزاران ابزاری که ما برای تسکین شب های تاریک و سرد ساخته ایم که توسط فرهنگ القایی، مشروعیت داده شده است.
در حال حاضر، اذعان به اینکه چگونه اقدامات ما به آب و هوای زمین آسیب رسانده است، یک امر سیاسی مهم شده است. اما آیا این نقد در مورد نحوه رفتار انسان با موجودات زنده و دارای احساس هم صدق می کند؟
برای صدها سال، اروپاییان استعمارگر از افسانه سلسله مراتب بشریت برای مشروعیت بخشیدن به بردگی و بیرون کشیدن مردم آفریقا استفاده کردند. فاجعه این است که انسانها معمولاً نسبت به موجودات زنده، از رابطه ما با حیوانات تا نحوه شرم آور رفتار گروهی از انسان ها با یکدیگر، از خود فقدان شناختی بیرحمانه ای نشان میدهند
آیا اهلی کردن موجودات زنده مانند گربه، سگ، خرگوش و دیگران، یکی دیگر از کاربردهای نادرست فرهنگ استخراج انسان در زمین است که در آن راحتی، منافع و تصورات ما از عدالت را مخدوش می کند؟ شاید ارزش این را داشته باشد که نگاهی دوباره بیاندازیم که چرا در فرهنگ غربی چنین نیازی به نگهداری از حیوانات خانگی وجود دارد که اغلب با آنها مانند اسباب بازی و نوزاد رفتار می شود.
آیا این فرهنگی که در آن انسانها پیوندهای خانگی با حیوانات ایجاد میکنند، نوعی جایگزین عملگرایانه برای تعامل اجتماعی با انسانهای دیگر است؟ انسان ها بدون توجه به احساسات موجودات تحت سلطه، از موجودات زنده سود می برند.
با همه راحتی ها و شادی هایش، اهلی کردن حیوانات به عنوان حیوان خانگی نیازهای آنها را مطیع نیازهای ما می کند و این فرهنگی است که ما باید عمیق تر آن را بررسی کنیم.