چرا هر روز تعداد دوستان صمیمی مردان کم و کمتر میشود؟
با افزایش رسانهها اجتماعی و کمبود وقت، دوستیهای آدمها کاهش یافته است. حالا کارشناسان نسبت به کاهش نگران کننده دوستیها هشدار میدهند.
شاید هنوز در برخی کشورها رفاقتها همچنان پابرجا باشد اما رسانههای آمریکایی از شروع یک پدیده عجیب به نام «رکود دوستی» صحبت میکنند، از آنجا که هرچه در ایالات متحده پدید میآید با سرعت به بقیه جهان نیز سرایت میکند شاید بهتر باشد ما نیز تا دیر نشده به دنبال راهحلی برای جلوگیری از این پدیده باشیم.
تعداد دوستیها، محبت و همدردی در بین مردان، به ویژه مردان جوان، به طور پیوسته در حال کاهش است. بر اساس دادههای موسسه نظرسنجی گالوپ و مرکز بررسی زندگی آمریکایی، درصد مردانی که گفته بودند حداقل شش دوست صمیمی دارند بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۲ به نصف کاهش یافته است. به گفته کارشناسان تغییر عادات و سبک زندگی میزان رفاقت را تحت تاثیر قرار داده است به طوری که بیش از ۲۰ درصد از آمریکاییها گزارش داده اند که اصلاً دوست صمیمی ندارند.
سباستین تانگ، روانشناس و پزشک خانواده میگوید: «اگر بخواهیم این دادهها را به صورت واقعی در نظر بگیریم، شاهد کاهش نگرانکننده دوستی به عنوان یک نهاد و به عنوان یک مفهوم خواهیم بود».
با این حال آقای تانگ تاکید میکند: «شاید آنچه واقعاً در حال تغییر است، تصور فرهنگی ما از دوستی صمیمی باشد. یعنی احتمالا ما در دنیایی از روابط چندگانه و ظاهری از طریق کانالهایی مانند رسانههای اجتماعی، استاندرهای دوستی واقعی خود را بالا بردهایم در حالی که بسیاری از روابط اجتماعی ما با استانداردهای جدید مطابقت ندارند، به همین خاطر آن را متوقف میکنیم.» به عبارت دیگر، «گاهی تضاد بین واقعیت روزمره و انتظارات ما باعث میشود که به دنبال دوستیهای ایدهآل باشیم».
چرا این اتفاق برای مردان بیشتر از زنان رخ میدهد؟
ران ریگیو، روانشناس کالیفرنیایی میگوید مردان «ابزاریتر» به حس دوستی نگاه میکنند. آنها برخلاف زنان که تمایل به داشتن «معتمدین» یا یک شبکه حمایت اجتماعی دارند، بیشتر به دنبال «یاران گاه به گاه» میگردند تا کارهای روزمره کوچک را با آنها به اشتراک بگذارند.
اوبری هیرش، روزنامهنگار، یکی از کسانی است که درباره «رکود دوستی مردانه» بارها صحبت کرده است. او معتقد است که «ما تمایل داریم پسران جوان را به طور متفاوت تربیت کنیم و آسیبپذیر بودن آنها را پنهان کنیم. همچنین به سر سختی و قوی بودن آنها بیش از حساسیت عاطفی و روابط اجتماعی اهمیت میدهیم». به نظر او، این چارچوب ذهنی برای ایجاد «ارتباطات پایدار» مناسب نیست. «شاید وقت آن رسیده باشد که به خاطر آنها و به خاطر جامعه در مورد معنای مرد خوب بودن تجدید نظر کنیم.»
آقای تانگ معتقد است که متغیرهای متعددی در بروز این پدیده وجود دارد، و شاید بهتر باشد ابتدا از ۲۰ درصد کسانی که احساس بی دوستی میکنند بپرسیم منظورشان از «بی دوستی» چیست. آیا ما در مورد تنهایی واقعی، ناتوانی در ایجاد ارتباطات اجتماعی عمیق صحبت میکند یا درباره «آرزوهای بزرگی که در تجربه واقعی از آن ناامید شدهایم»؟
همانطور که ژان لوک هنینگ در «درباره دوستی افراطی» توضیح میدهد، اگر منظور از دوستی آن «شکل عجیب عشق» و یا آن دلبستگی درونی و تقریباً انحصاری در افسانهها و داستانها باشد باید گفت چنین دوستی بین دو نفر در زندگی واقعی عجیب است، چه برسد به این که ما بخواهیم همه روابط دوستانهمان به این شکل باشد. . امیلی بوینتون، سردبیر خبرنامه سلامت دیجیتال «درست به عنوان باران»، خاطرنشان میکند که کاهش دوستی میتواند به یک دلیل ساده باشد آن هم این است که «دوستان زمان میخواهند، که ما دیگر نداریم».
زمان دشن اصلی دوستیها
بر اساس مطالعهای در مجله «Medium، Nayeem» با استفاده از فرمول ۱۱-۳-۶ میتوان یک رابطه دوستی را شکل داد. یعنی شما به حداقل ۱۱ جلسه سه ساعته در یک دوره شش ماهه نیاز دارید تا یک آشنایی را به یک رابطه دوستانه تبدیل کنید.
از عبارت «تبدیل شدن » نباید به راحتی گذشت. ساختن یک دوستی مانند یک فرآیند تولید صنعتی است که مواد تشکیل دهنده آن تمایل و زمان است. بر اساس این مطالعه چرخه تولید دوستی پس از همه گیری کرونا بسیار پیچیدهتر شده است، به طوری که به گفته مرکز تحقیقات پیو، ۳۵ درصد از آمریکایی ها اذعان دارند که اکنون «زمان و انرژی کمتری» را به رودرروی با افراد اختصاص میدهند. نباید فراموش کرد که دوستیهای مجازی به ندرت به «دوستی صمیمی یا واقعی» تبدیل خواهند شد.
دوستیها نسبتاً آسان به دست میآیند، اما باید «زمان و تلاش زیادی» برای حفظ آنها صرف کرد.
جوزف جوران، کارشناس فقید مدیریت کیفیت، پیشنهاد کرده است که یک استراتژی خوب برای جلوگیری از هدر دادن بیملاحظه سرمایه اجتماعی انباشته شده در طول زمان، تلاش و فداکاری، بکارگیری اصل پارتو برای دوستی است این بدان معناست که ۲۰٪ از دوستان شما هستند که در نهایت ۸۰٪ از تعاملات اجتماعی غنی و رضایت بخش را ایجاد میکنند. بنابراین، اگر وقت ندارید که آگاهانه رابطه خود را با همه آنها تقویت کنید، تنها پنج نفری که برایتان مهمتر هستند شناسایی و روی آنها تمرکز کنید. بقیه را میتوان بدون عذاب وجدان نادیده گرفت یا کنار گذاشت. آنها به سادگی بازده قابل توجهی در اقتصاد دوستی ندارند.
دوستیهای غیرواقعی
یوس لاهوز، نویسنده رمان «دوستان خوب»، که در آن دوستی «یکی از موضوعات اصلی است»، تمایلی به این باور ندارد که یک کاهش عمومی در محبت و ارتباط واقعی بین انسانها وجود دارد: «در عوض، من معتقدم که دوستی ها برای ما آنقدر ارزشمند هستند که از دست دادن آنها یا محو شدن آنها به ما آسیب می رساند.» آنها یک کالای کمیاب هستند و همین کمبود آنهاست که باعث ایجاد احساس «کمبود» میشود. او اضافه میکند که «دوستی با زندگی دگرگون میشود و این ما را به نتایج مالیخولیایی میرساند مانند آنچه ژول رنار گفته است که، دوستی وجود ندارد بلکه لحظات دوستی وجود دارد.»
به اعتقاد هکتور زکاریاس، روزنامهنگار« شاید ما در دورهای در حال گذار هستیم و شکل متفاوت از دوستیها را تجربه میکنیم و کاهشی دوستیهایی که احساس میکنیم به این دلیل است که هنوز پردازش تغییرات را به پایان نرساندهایم.» او معتقد است که «کانالهای متعدد ایجاد شده برای ایجاد احساس نزدیکی مصنوعی با افرادی که دوستشان داریم، چیزی بیش از یک شبیه سازی نیستند». شما باید دوستان خود را ببینید، آنها را لمس کنید، فعالیتهایی را با آنها انجام دهید و در دنیای واقعی به آنها گوش دهید. اگر اینطور نباشد، زمانی فرا خواهد رسید که وقتی از شما میپرسند چند نفر از دوستانتان را نام ببرید، شما کسی را به خاطر نمیآورید.
جاهای دیگرو نمی دونم ولی اینجا انقدر درگیر ذهنی و جسمی برای گذران یک زندگی حداقلی هستیم که رفیق که هیچ خانواده نزدیکت را هم سال به سال نمی بینی
چون همه نامرد شده اند بخصوص وقتیکه زن میگیرند
دوست؟ خخخخخخخ.
دوست پوله تو جیبته نه چیزه دیگه
تا پول داری رفیقتن دنبال بند کیفت رفیق واقعی فقط خدا بعدش پدر ومادر