دردسرهای بامزه شناسنامه گرفتن ایرانیها!
از سال ۱۲۹۷ شمسی و در دوره احمدشاه قاجار در ایران، شناسنامه صادر شد و از سال ۱۳۰۶ داشتن شناسنامه اجباری شد و از سال ۱۳۱۳ داشتن نام خانوادگی اجباری شد؛ اینها داستانی داشت و دردسرهایی جالب و شنیدنی در جامعه ایرانی.
پیش از اجباریشدن نام خانوادگی، اغلب ایرانیان با نام کوچکشان به همراه نام پدر یا پسوندی مرتبط با محل تولد یا محل سکونت یا شغلشان شناخته میشدند، اما از وقتی شناسنامه آمد داستان جدیدی شروع شد با دردسرهای تازه و ماجراهای بامزه. البته کار ثبت و توزیع شناسنامه هم نظم و نظام محکمی نداشت و در این حد بود: «یکی از محدودیتهای ثبت نام خانوادگی این بود که در ایران تکراری نباشد که البته با سیستم دستی و کاغذی ثبتاحوال در آن زمان اصولا نظارت بر چنین موضوعی ناممکن بود». در ادامه روایتهایی از دردسرهای عجیب ثبت شناسنامه و کاربرد نخستین اوراق هویتی در ایران بخوانید:
در ابتدا شناسنامه یک برگ کاغذی و حاوی اطلاعاتی درباره تاریخ تولد، محل تولد و خلاصهای از ازدواج و طلاق بود و جایی برای ثبت نام فرزندان یا مرگ صاحب شناسنامه نداشت. نخستین شناسنامه بهصورت دفترچه در ۱۳۰۷ شمسی صادر گردید. در این شناسنامه بخشی هم به ثبت نام فرزندان و نیز ثبت تاریخ فوت صاحب شناسنامه اختصاص داده شد...
بهسبب نبود مأموران ورزیده و نیز کمسوادی آنان، سجلها[شناسنامهها] از حیث صحت و تطبیق آمار با واقع، قابل اعتماد نبودند، بهطوریکه مأموران به میل خود نوشتههای سجل را تغییر میدادند. حتى گاهی برخی از مشخصات از حیث املاء غلط میشدند و مأموران بهبهانه پیشگیری از خطخوردگی راضی نمیشدند غلطهای خود را تصحیح کنند...
مردم تصور میکردند که گرفتن سجل برای اخذ مالیات جدید یا برای سربازگیری است؛ ازاینرو، یکی مخفی میشد، یکی اصلاً درِ خانه را باز نمیکرد، یکی قسم میداد و آه و ناله میکرد، یکی زنش را به جان مأموران میانداخت و چون بیشتر مردم سواد نداشتند، نمیتوانستند ورقه را بخوانند؛ درحالیکه در پشت آن توضیح داده شده بود که برای مالیات یا عوارض دیگری نیست...
بیشتر مردم برای فرار از خدمت سربازی، سن مندرج در سجل فرزندان را بیشتر از سن آنها میگرفتند تا هنگام فراخوانی به خدمت نظام، آنها را بهسبب داشتن جثه کوچک و ضعیف از خدمت معاف کنند. یا اینکه برای هر فرزند، نام خانوادگی متفاوتی میگرفتند...
اشکالات دیگری نیز در جریان صدور سجل پیش میآمد، ازجمله اینکه بیشتر مردم تاریخ تولد خود را نمیدانستند و ازاینرو با حدس و گمان و قرینهسازی با حوادث طبیعی یا تاریخی، تاریخ تولد خود و فرزند خویش را تعیین میکردند و مأموران کمسواد، گاه سال تولد پدر و فرزند را یکسان مینوشتند... چون سجلها عکس نداشتند هرکسی میتوانست در صورت گرفتاری، سجل دوست و آشنایی را بگیرد و مشکل خود را حل کند؛ ازجمله برای نامنویسی و واردشدن در ادارهها، گرفتن گواهینامه، حتى فروش املاک...
برخی از مردم که شنیده بودند دولتمردان به رؤسای فامیلهای بزرگ و پرجمعیت بیشتر اهمیت میدهند دیگران را به انتخاب نام خانوادگی خود تشویق میکردند... افزونبر اینها مأموران سجل احوال گاهی به قصد شوخی و مزاح نامهای نامناسبی برای نام خانوادگی افرادی که خود قادر به انتخاب نام نبودند، برمیگزیدند. در مواردی هم که نام تکراری بود برای پرهیز از اشتباه کلماتی مثل «اصل» یا «مقدم» بر آن میافزودند.
آخوندها فتوا میدادند شناسنامه حرام هست ومیخاهند نام زنان ودختران شما را بدانند .آب لوله کشی حرام هست .رای زنان مخالف قوانین اسلام هست شطرنج حرام هست ویدیو حرام هست
فقط دادن خمس و ذکات حلال است
و اضافه کنید . گوجه فرنگی حرام است ، دوش گرفتن کافی نیست باید در خزینه غسل کرد ، تلگرام، تلفن ، رادیو ، تلویزیون جالب این است که مشکل شطرنج توسط همان هایی که حتی از ۱۳۲۰ ببعد آنرا حرام میدانستند یک شبه رفع شد .
در زمان قبل از انقلاب اسلامی اصلا مردم نمی دانستند شناسنامه یعنی چه و بعد از وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 1357 مردم به یک رفاه نسبی و آزادی رسیدند و در هوای ایران اسلامی نفس کشیدند . اسلام پیروز است تا ولایت و رهبری امام خامنه ای هست خورشید اسلام در جهان می درخشد مرگ بر امریکا مرگ بر اسراعیل بر بر فرانسه و سایر کشور های غربی مزدور
کم سواد؟!
مگر ۵ کلاس هم سواد نداشتند؟!
الان خدا را شکر رئیس جمهور ۵ کلاس سواد دارد باید خوشحال باشیم!
خخخخ
شما خودت چند کلاس سواد داری ؟؟؟
صادقانه بگو لطفاً..