دیپلماسی تجاری، راهی نوین برای روابط تهران و واشنگتن؛

چه عواملی می‌تواند باعث موفقیت مذاکرات میان آمریکا و ایران شود؟

دولت ترامپ پس از مذاکرات اخیر در عمان، فرصتی منحصر‌به‌فرد برای بازتنظیم روابط آمریکا و ایران دارد؛ اما این تغییر باید با اصلاحات ملموس در سیاست‌ها همراه شود. معافیت‌های هدفمند از تحریم‌ها می‌تواند محاسبات تهران را تغییر دهد و فرصتی برای دیپلماسی تجاری ایجاد کند. ترامپ قادر است با استفاده از غرایز تجاری خود روابط با ایران را در مسیر جدیدی قرار دهد، اما این امر نیازمند کنار گذاشتن رویکرد‌های قدیمی و اتخاذ رویکردی هوشمندانه است.

چه عواملی می‌تواند باعث موفقیت مذاکرات میان آمریکا و ایران شود؟

«محسن فرش نشانی» وکیل در مرکز حقوق تحریم‌ها (شرکت حقوقی در زمینه تحریم‌های اقتصادی) در پایگاه نشریه آمریکایی هیل نوشت: پس از مذاکرات سازنده‌ای که هفته گذشته در عمان برگزار شد، دولت ترامپ اکنون فرصتی منحصر‌به‌فرد برای بازتنظیم روابط خود با تهران به دست آورده است. اما این فرصت تنها در صورتی ارزشمند خواهد بود که دیپلماسی با تغییرات ملموس در سیاست‌ها همراه شود؛ تغییراتی که قادر باشند به‌طور مؤثر فصل جدیدی در روابط دو کشور آغاز کنند.

تنها چند هفته پس از افزایش حضور نظامی ایالات متحده و یک ماه پس از آغاز حملات هوایی علیه اهدافی در یمن، مقامات آمریکایی و ایرانی تایید کرده‌اند که دور دوم مذاکرات احتمالاً در رُم، پایتخت ایتالیا برگزار خواهد شد. استیو ویتکاف، نماینده ترامپ در مذاکرات هسته‌ای، به‌تازگی این ابتکار دیپلماتیک را تلاشی برای کاهش تنش‌ها از طریق «گفت‌و‌گو» به جای شدت بخشیدن به فشار‌های نظامی توصیف کرده است.

با این حال، «دیپلماسی مبتنی بر اجبار» پدیده‌ای جدید نیست و همیشه با شکست مواجه شده است. ترامپ توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ را به‌طور یکجانبه کنار گذاشت و با کمپین «فشار حداکثری» اقتصاد ایران را به شدت تحت فشار قرار داد؛ اما نتوانست در کاهش سرسختی جمهوری اسلامی موفق شود. اگر ترامپ تصور کند که تهران به‌سادگی به میز مذاکره بازخواهد گشت، عمق بی‌اعتمادی‌ای که دوران نخست ریاست‌جمهوری او در روابط دو کشور به‌جا گذاشته را نادیده گرفته است.

معافیت‌های هدفمند، ابزار موثر در تغییر محاسبات تهران

تهران پیش‌تر مدل توافق هسته‌ای مشابه با لیبی را رد کرده است؛ مدلی که در ایران به‌عنوان گامی برای تغییر نظام تلقی می‌شود. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، تأکید کرده است که تردید اولیه ایران برای مشارکت در مذاکرات نه ناشی از «لجبازی»، بلکه نتیجه درس‌های سختی است که از سیاست‌های گذشته ایالات متحده آموخته شده است. برای موفقیت هرگونه توافق، ترامپ باید از سیاست‌های شکست‌خورده پیشین که مبتنی بر اولتیماتوم‌ها بود، دست بردارد و به جای آن، به ایجاد اعتماد بپردازد و از آن چیزی بهره گیرد که ادعا می‌کند درک بهتری از آن دارد: «قدرت تجارت»

یک معافیت هدفمند و چشمگیر از تحریم‌ها که به‌اندازه‌ای وسیع باشد که صداقت واقعی را نشان دهد و در عین حال به‌قدر کافی محدود باشد تا نهاد‌های تحت تحریم ایالات متحده را در بر نگیرد، می‌تواند محاسبات تهران را به‌طور قابل توجهی تغییر دهد. یکی از الگو‌هایی که ترامپ می‌تواند از آن پیروی کند، اعطای مجوز برای واردات کالا‌ها و خدمات از کارآفرینان بخش خصوصی ایران است؛ الگویی مشابه معافیت‌هایی که در مقررات تحریم‌های وزارت خزانه‌داری ایالات متحده برای کوبا در نظر گرفته شده است.

اجازه دادن به تجارت یا سرمایه‌گذاری‌های خاص نه تنها نشانه‌ای از حسن نیت است، بلکه مشوق‌های پایداری ایجاد می‌کند که قادرند استراتژی‌های بلندمدت را به کلی دگرگون کنند. این اقدام می‌تواند به‌عنوان یک تضمین تثبیت‌کننده در آغاز مذاکرات عمل کند و خطر فروپاشی زودهنگام یا شکست آنها در برابر فشار بی‌اعتمادی تاریخی را به حداقل برساند. اگر به‌درستی اجرا شود، مسئولیت تشدید تنش‌ها را به دوش تهران می‌اندازد و رهبران آن را مجبور می‌کند تا انتخابی دشوار میان اقدام متقابل یا عقب‌نشینی انجام دهند. با توجه به شکنندگی روند مذاکرات، کاهش هدفمند تحریم‌ها می‌تواند بک نیروی محرکه‌ حیاتی برای فرآیندی باشد که خطر توقف آن پیش از شکل‌گیری واقعی، بسیار محتمل است.

این رویکرد تنها محدود به سیاست خارجی نیست، بلکه به‌طور فزاینده‌ای به یک ضرورت نظارتی تبدیل شده است. الگوی غالب استفاده از دلار آمریکا به‌طور مفرط به تحریم‌های فراگیر و کشورمحور وابسته بوده است، تحریم‌هایی که برای جهانی با کمترین قابلیت ردیابی طراحی شده بودند. برای دهه‌ها، تحریم‌ها به‌عنوان ابزاری انتخابی برای واشنگتن عمل کرده‌اند: به‌طور گسترده اعمال می‌شدند؛ به شدت اجرا می‌شدند و به ندرت مورد بازنگری قرار می‌گرفتند. اما در عصر نظارت مالی کنونی و هوش مصنوعی، این ابزار قدیمی دیگر با دینامیک‌های پیچیده اقتصاد جهانی امروز که مملو از داده‌ها و اطلاعات پیچیده است، همخوانی ندارد. بانک‌ها اکنون با ریسک‌های مبهم مواجهند؛ کانال‌های بشردوستانه دچار اختلال می‌شوند و رژیم‌های هدف، اغلب سریع‌تر از آنکه فشار‌های اقتصادی فرضی آنها فروپاشد، به شرایط جدید سازگار می‌شوند.

ترامپ و فرصت تاریخی؛ استفاده از غرایز تجاری برای تغییر رویکرد دیپلماتیک

هیچ نمونه‌ای بهتر از سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران، ناکارآمدی تحریم‌ها را به وضوح نشان نمی‌دهد. تحریم‌ها به جزئی جدایی‌ناپذیر از دکترین سیاسی آمریکا تبدیل شده‌اند؛ به‌طوری‌که حتی کوچک‌ترین تغییرات نیز به‌عنوان امتیازدهی یا سیاست مماشات تلقی می‌شوند. ارزیابی واقعی و جدی این چارچوب مدت‌هاست که به تعویق افتاده است.

تنها ترامپ است که سرمایه سیاسی لازم برای گشودن فصلی جدید در روابط آمریکا و ایران را در اختیار دارد؛ فصلی که بر پایه اعتماد متقابل و توافقی مستحکم باشد و بجای فشار و تحریم‌ها، تجارت و دیپلماسی را در پیش گیرد

معماری مدرن تحریم‌ها باید به گونه‌ای طراحی شود که در مواقع مناسب امکان تعامل را فراهم آورد و از فراتر رفتن از الگو‌های سنتی فشار‌های بی‌ملاحظه عبور کند. تحریم‌ها نه تنها باعث فروپاشی نخبگان حاکم بر ایران نشده، بلکه احتمالاً هیچ‌گاه چنین تأثیری نخواهند داشت. هیچ رئیس‌جمهوری تاکنون تعامل اقتصادی را به‌عنوان تضمین ضمنی دیپلماسی آمریکا با ایران به‌جای فشار و اجبار به‌کار نگرفته است.

دونالد ترامپ می‌تواند نخستین رئیس‌جمهور ایالات متحده باشد که چنین رویکردی را در سیاست خارجی به‌کار می‌بندد. غرایز تجاری او باید در این مسیر راهنمای او باشند. توافقات پایدار، چه در معاملات تجاری و چه در عرصه دیپلماسی، نه بر تهدیدات، بلکه بر اساس منافع مشترک و متقابل ساخته می‌شوند. تاریخ گواهی می‌دهد که رئیس‌جمهور «ریچارد نیکسون» با استفاده از تجارت، چین را به دنیای اقتصاد جهانی وارد کرد؛ نه با اولتیماتوم. اروپا پس از جنگ‌های جهانی دوم، از طریق ادغام اقتصادی به صلح پایدار دست یافت. واشنگتن مدت‌هاست که بازار‌ها را به‌عنوان ابزاری برای ارتقای گشایش و اصلاحات معرفی کرده است؛ با این حال، ایران همانند سایر کشور‌های تحت تحریم، استثنایی از این قاعده به شمار می‌آید.

تحسین‌برانگیز است که تهران اکنون علائم آمادگی برای پذیرش سرمایه‌گذاری‌های آمریکایی را نشان می‌دهد. گزارش‌ها حاکی از آن هستند که حتی رهبر ایران نیز از مشارکت تجاری ایالات متحده در اقتصاد وسیع و دست‌نخورده کشور استقبال کرده است؛ یک سیگنال مثبت نادر که به ترامپ فرصتی استثنایی می‌دهد و فرصتی که هیچ رئیس‌جمهوری پیش از او از آن برخوردار نبوده است.

آیا ترامپ می‌تواند تحریم‌ها را با دیپلماسی تجاری جایگزین کند؟

تنها ترامپ است که سرمایه سیاسی لازم برای گشودن فصلی جدید در روابط آمریکا و ایران را در اختیار دارد؛ فصلی که بر پایه اعتماد متقابل و توافقی مستحکم باشد و بجای فشار و تحریم‌ها، تجارت و دیپلماسی را در پیش گیرد. اگر چنین پیشنهادی از سوی یک دموکرات مطرح شود، به‌طور قطع با اتهامات ضعف و سازش روبه‌رو خواهد شد، اما ترامپ، رئیس‌جمهوری که دستور ترور [سردار] قاسم سلیمانی را صادر کرد و دوران نخستین ریاست‌جمهوری خود را در تقابل با تهران گذراند، به‌اندازه‌ای اعتبار دارد که بتواند مسیر خود را تغییر دهد، بدون آنکه از سوی جناح‌های جنگ‌طلب واشنگتن به نرم‌خویی متهم شود. همان‌طور که تنها نیکسون، یک ضدکمونیست سرسخت، توانست در‌های چین را بگشاید، ترامپ نیز تنها کسی است که قادر است روابط با تهران را در مسیری جدید قرار دهد. البته این امر تنها در صورتی امکان‌پذیر است که او تصمیم بگیرد خود را از نمایش‌های سیاسی کنار بگذارد و به دیپلماسی واقعی روی آورد.

نامه ترامپ در‌های گفت‌و‌گو را به روی تهران گشود و اکنون یک اقدام به‌موقع در عرصه دیپلماسی تجاری می‌تواند این در‌ها را به‌طور کامل گشوده و فصل جدیدی را آغاز کند. دور نخست مذاکرات، نشان‌دهنده اراده‌ای مشترک برای بازتنظیم روابط دیپلماتیک آمریکا و ایران بود. اکنون زمان آن رسیده است که واشنگتن دفترچه تاکتیک‌های قدیمی و ناکارآمد خود در قبال ایران را کنار بگذارد و رویکردی هوشمندانه‌تر و سازگارتر با شرایط روز اتخاذ کند؛ رویکردی که واقعیت‌های پیچیده و به‌هم‌تنیده دنیای کنونی را در نظر بگیرد؛ جایی که دیپلماسی بیشتر از همیشه تحت تأثیر بازار‌های جهانی و منافع اقتصادی مشترک قرار دارد. تنها چنین رویکردی می‌تواند به‌طور مؤثر چرخه خصومت‌هایی را که تحریم‌ها هیچ‌گاه نتوانسته‌اند متوقف کنند، به پایان برساند.

منبع: فرارو
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • چای دبش باغ ازگل کیهان و زمین دماوند
    0

    تسلیم خواسته های آمریکا باشید بهتر از اینکه مستعمره روسیه و چین کمونیست باشید