دروغپردازیهای دکتر سروش درباره امام خمینی و تاریخ انقلاب
اخیرا در فضای مجازی فایل سخنرانیای از دکتر عبدالکریم سروش، دست به دست می شود که سروش در آن به بیان ریشه های فکری و علل آغازین مبارزه امام خمینی با شاه پرداخته است.
تخریب شخصیت و تحریف فکر و اندیشه ، در یکی، دو سال اخیر با طرح موضوعات تازه و شیوه های رسانه ای جدیدی دنبال می شود. از ان جمله فایل جدیدی از سخنرانی دکتر است که اخیرا در فضای مجازی گسترش وسیعی یافته و نتیجه و هدفش، تخریب شخصیت و تفکر امام خمینی است.
گرچه سروش از ابتدای انقلاب که همراه با امام و انقلابیون بود تا دهه 70 که در یکی از سخنرانی هایش، امام را «پرچمدار عزت مسلمین» میخواند تا امروز که سطح اندیشه امام را در اندازه یک فقیه سطحی اندیش کاسته است، به تناقض گویی های فراوانی دچار شده است. این استاد فلسفه اخیرا گفته است امام در آغاز مبارزه با شاه، دغدغه هایی از نوع استعمارستیزی و نگاه حکومتی به روابط بین المللی نداشته و هدفش از انقلاب، ظواهر دینی در اندازه اعتراض به بی حجابی و مشروب فروشیها بوده است! سخنان اخیر منتشر شده سروش، مملو از دروغ پردازی و تناقضگویی است.
این گزارش منتقدانه با هدف روشنگری فکری و تاریخی، البته تنها به چند تحریف مشخص پرداخته است. گرچه این سخنان سروش از بیان کسی که مدعی اخلاق محوری بوده، بسیار عجیب است و بر هر آزاداندیشی لازم است تا بدون حب و بغض و با چشم و گوشی باز، مسائل مطرح شده را مورد بررسی و دقت قرار دهد.
سخنانی که آشکارا با نامهها و مکتوبات تاریخی امام در تضاد است و بسیار روشن است که این روزها، هدف از انعکاس وسیع اینها در فضای مجازی، تخریب شخصیت امام و دروغ پراکنی علیه اهداف و ریشه های انقلاب اسلامی ملت ایران است.
گروه اندیشه در گزارشهای پیشین خود به نقد و روشنگری درباره تحریف شخصیت امام خمینی پرداخته است. چنانکه در گزارشی به موضوع «» پرداخته شد. همچنین در گزارش دیگری، به دروغ پردازی ها درباره «» پاسخ داده شد.
در این میان اما حقیقتا جای تاسف دارد که موسساتی که بودجه های کلان به نام ترویج اندیشه های امام می گیرند و شخصیت هایی متعلق به بیت امام که باید مدافع اندیشه های امام باشند، نسبت به این تحریف ها همواره سکوت اختیار کرده اند.
نگاهی به چهار محور از سخنان دکتر سروش:
در این گزارش ابتدا عین سخنان دکتر سروش را به تفکیک در 4 بخش زیر می خوانید. - که فایل صوتی آن در فضای مجازی منتشر شده - وی می گوید:
اول:
« چرا آقای خمینی و روحانیت با شاه مشکل داشت؟ روحانیت و آقای خمینی، حکومت شاه را قبول نداشت چون می گفتند به ظواهر شرع عمل نمی شود. اصلا مساله استعمار و استثمار و روابط بین المللی شاه و اختلاف طبقاتی و .... در سخنان خمینی وجود نداشت.
خمینی سر بحث تقسیم اراضی شاه، هم مشکلش این بود که بی حجابی را به شهر آورده. مشکل خمینی با شاه، سر مشروب فروشی ها بود. پس با حکومت شاه درپیچیدند چون به ظواهر فقهی عمل نمی شد.»
دوم:
« اینها با همه چیز مشروطه مخالف بودند. ببینید حتی یک بار اسم ملاکاظم خراسانی یا حتی یک بار هم اسم علامه نائینی به زبان خمینی نیامد...»
سوم:
«حتی یک بار هم اسم «سید جمال اسدآبادی» به زبان خمینی نیامد. اینها رو به تصادف نبینید. اینها نشان می دهد که جهت گیری و سو گیری رهبر انقلاب کدام است.
خب شما از یک فقیه چه انتظاری دارید؟ یه فقهی به دستش رسیده و تکلیف خود می داند که از این فقه نگهداری کند. پس انقلاب اسلامی، یک انقلاب فقهی بود نه یک انقلاب دینی....»
چهارم:
« انقلاب اسلامی، یک انقلاب ضد مشروطه بود. آقای خمینی و تابعانش و همراهانش تمام آنچه که مشروطه بافته بود را اینها رشته کردند و به دنبال این بودند که تمام اختیارات را در دست بگیرند و هدفشان این بود که تمام آنچه که مشروطه نوشته و به وجود آورده را محو کنند و از بین ببرند.»
پاسخ هایی با سند به سخنان بی سند
اینها تنها بخش های کوچکی از تحریف های سروش درباره ریشه های فکری و رویکرهای امام خمینی در جریان مبارزه با شاه بود. گستره تناقض گویی ها و تحریف گری های او در این سخنرانی بسیار وسیع تر است. اما حقیقت چیست و اسناد در این باره چه می گویند؟
محور اول دروغپردازی سروش:
قدیمی ترین سند مکتوب مبارزاتی امام خمینی که در سال 1323 نوشته شده، حاکی از چه رویکردی است؟ امام خمینی در اولین سند مکتوب خود، مساله اصلاحات اجتماعی، خفقان سیاسی، استعمارستیزی و استقلال خواهی و مقابله با وابستگی های بین المللی ملت ایران را بیان کرده و همه را دعوت می کند تا از منافع شخصی و فردی دست بردارند. امام می نویسد:
« هان ای روحانیون اسلامی! ای علمای ربانی! ای دانشمندان دیندار! ای گویندگان آیین دوست! ای دینداران خداخواه! ای خداخواهان حق پرست! ای حق پرستان شرافتمند! ای شرافتمندان وطنخواه! ای وطنخواهان با ناموس!
امروز روز قیام اصلاحی است. خودخواهی و ترک قیام برای خدا، ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ بیگانگان درآورده. امروز روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده اند.... روزنامه ها تبدیل به کالای پخش فساد اخلاق شده اند.... مجال به بعضی از این وکلای قاچاق داده .... مدارس علم و دانش را تسلیم مشتی کودک ساده کرده اند... موقوفات مدارس و محافل دینی را به رایگان تسلیم مشتی هرزهگرد بیشرف کرده و خفقان همه را گرفته و نَفَس از هیچ کس در نمیآید.... »
حال بنگریم که امام حتی در نخستین تلگراف های خود به شاه در مورخ 15 آبان 1341 از چه مسائلی سخن می گوید؟ آیا دغدغه امام مسائلی همچون ظواهر شرعی و حجاب و مشروب فروشی است؟!
امام در نخستین نامه خود در کمال احترام به شاه از دولت انقاد می کند و می نویسد:
« به قانون اساسی و قانون مجلس اعتنا نمی شود... به خواست ملت مسلمان اهمیتی نمی دهند.... به طومارها و تلگرافات و اجتماعات انبوه، وقعی نمی گذارند...
آقای عَلم از نشر افکار عمومی در مطبوعات و انعکاس تلگرافات جلوگیری می کنند و بر خلاف قانون اساسی مطبوعات کشور را مختنق کرده. این شخص تخلف از قانون اساسی را به بهانه الزامات بین المللی شعار خود دانسته؛ با آنکه الزامات بین المللی مربوط به مذهب و قانون اساسی نیست. تشبث به الزامات بین المللی برای سرکوبی قرآن کریم و اسلام و قانون اساسی و ملت، جرم بزرگ و «ذَنْبِ لا یُغْفَر» است.
.... ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگری را تذکر دهم. از خداوند تعالی استقلال ممالک اسلامی و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسألت می نمایم.» ( صحیفه امام، ج1، ص: 88-90 )
می بینیم که امام خمینی در نخستین نامه های خود، سخن از اختناق مطبوعات و فضاهای اجتماعی دارد. سخن از تخلف قانون اسلامی دارد. سخن از دانشگاه و مدارس، وحدت امت مسلمان و فهم الزامات بین المللی دارد. اسناد در این باره بسیار است که سخنان نادرست سروش را بیشتر به اثبات می رساند.
در حالی که انگار بغض ها و کینه های قدیمی دکتر سروش، اجازه نمی دهد که این واقعیت های تاریخی را بنگرد و او با بیانی فریب دهنده و سخنانی پر تناقض، به گونه ای عامدانه اهداف مبارزات امام را با شاه تحریف می کند که آنچه به ذهن شنونده و مخاطبان متصور می شود، رهبری با شخصیتی واپسگرا و سطحی اندیش باشد.
محور دوم دروغپردازی سروش:
دومین دروغ پردازی آشکار دکتر سروش علیه امام خمینی این است که امام را متهم می کند که از اندیشه های ملای خراسانی و ملای نائینی که از روشنگران دینی معاصر بوده اند، پرهیز می کرده است! آنچنانکه «حتی یک بار هم نام آنها را نبرده است»!
در حالی دکتر سروش ادعا می کند که امام حتی یک بار هم اسم مرحوم نائینی را نیاورده که در سال های 1338 و 1339، امام خمینی یک دوره درس اصول مرحوم نائینی را برای طلاب حوزه تدریس می کند. در این درس ها، امام مرتب به طلاب توصیه می کنند تا روش های فکری و اخلاقی علامه نائینی را مورد بحث و بررسی قرار دهند.
جالب تر اینکه در همان سال ها، امام خمینی، درس نقد فکری علامه نائینی را دائر می کنند تا طلاب با تفکر نقادی و نقد در مباحث دینی و فقهی آشنا شوند که یکی از کسانی که به صورت جدی در این مباحث نقادی شرکت می کرده، مرحوم آقا مصطفی فرزند امام بوده است.
نام مرحوم نائینی بارها در جلسات مختلف درس های حکومت اسلامی و طرح مباحث استبداد و دموکراسی در اسلام، توسط امام برده شده است و حتی امام به مقایسه شیوه های فکری و اشتراکات آیت الله شیخ فضل الله نوری و علامه نائینی پرداخته است.
دکتر ، استاد دانشگاه تهران، در مقاله « » به این مقوله پرداخته است.
محور سوم دروغپردازی سروش:
دروغ پردازی آشکار دیگر سروش این است که عنوان می کند که:« خمینی، حتی یک بار هم اسمی از سیدجمال الدین اسدآبادی نبرده است» و از این نتیجه می گیرد که امام با جریان های روشنفکری دینی و مشروطه طلبی مخالف بود و از مطرح کردن اندیشمندان معاصر پرهیز می کرد!
اما دریغ از این سخنان کذب که به سادگی قابل جست و جوست. در میان دیدارهای امام با گروهها و شخصیت ها، ، در نوفل لوشاتو، یکی از دیدارهای امام در پاریس است.
ریچارد کاتم، در این دیدار در مورد « ویژگیهای نهضت اسلامی» و به طور ویژه درباره شخصیت فکری و انقلابی «سید جمال الدین اسدآبادی» به گفت وگو پرداخته است. متن کامل این گفت وگو با امام در کتاب تاریخ 25 ساله ایران، جلد دوم ، صفحه 330 به چاپ رسیده است.
امام خمینی در آنجا از شخصیت سید جمال تعریف می کند و می گوید: « سید جمال الدین مردی لایق بود که شاه وقت، او را گرفت و با وضع فجیع، تبعید کرد و هنگام تبعید او در جامعه عکس العملی نشان داده نشد و زحمات او به نتیجه نرسید...»
امام در گفت وگوهای دیگری با جوانان در پاریس از این شخصیت های انقلابی معاصر و جریان های فکری ضد استبدادی در میان روحانیت تعریف و دفاع می کند.
محور چهارم دروغپردازی سروش:
دروغ پردازی آشکار دیگر سروش، ضدیت امام خمینی با مشروطه خواهی است. این سخنان بغض آلوده سروش البته بسیار عجیب تر می شود. او درباره رهبری چنین قضاوت می کند که مظهر یک روحانی سرسخت در قانونگرایی بود که حتی اجازه نداد اصل پذیرش جمهوری اسلامی، بدون انتخابات رسمی مورد تایید قرار بگیرد.
اسناد و مقالات و کتب فراوانی رویکردهای فکری مشروطه خواهی امام را تبیین کرده اند. طرح این بحث در این گزارش کوتاه موجب طولانی شدن آن می شود. لذا برای فهم بیشتر این بحث مخاطبان را دعوت می کنیم تا به مقاله « » و نیز مقاله « » مراجعه کنند.
به نظر می رسد این استاد فلسفه، این روزها روی به سخن گفتن بی سند و مدرک و نیز تحریف تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب آورده است که آشنایان با سیر زندگی اجتماعی و سیاسی او می دانند که اینگونه اظهارات، ریشه در بغضآلودگی و کینهورزی های دیرینه سیاسی او و چهره های انقلاب اسلامی دارد. این در حالی ست که در آغاز انقلاب، دکتر سروش یکی از مدافعان اندیشه های انقلابی امام خمینی بود و در ماجرای انقلاب فرهنگی، یکی از چهره های با نفوذ انقلاب به حساب می آمد.
منبع: خبرآنلاین
15
حالا تکلیف من چیه که در دهه 60 دیپلم گرفتم و کتاب بینش اسلامی نوشته سروش با همکاری غلامعلی حداد عادل را تدریس کرده اند وبه خوبی یاد گرفته ام تا در امتحانات و کنکور قبول شوم کی فردای قیامت گناه گمراه شدن ما ها رو با این اموزش ها به گردن میگیره خدا میدونه.