مرتضی مبلغ: اصلاحطلبان تاييد صلاحيت نشوند؛ نميآييم
جریان اصلاحات در حال رصد شرایط جامعه برای نحوه ورود به انتخابات آینده مجلس است اما ناکارآمدی دستگاههای اجرایی به مهمترین دغدغه این روزهای اصلاحطلبان تبدیل شده است.
کاهش اعتماد اجتماعی مردم به جریان اصلاحات به چه معناست؟ آیا جریان اصلاحات با بحران هویت مواجه شده یا در اجرای آرمانهای خود ناتوان است؟
کاهش اعتماد اجتماعی تنها مختص به جریان اصلاحات نیست و به یک مساله ملی تبدیل شده است. به همین دلیل نمیتوان کاهش اعتماد اجتماعی را بهصورت ویژه به اصلاحطلبان مرتبط دانست. در وضعیت فعلی اگر وضعیت اصلاحطلبان بهتر از بقیه جریانها نباشد قطعا بدتر هم نیست. مساله و مشکل اصلاحطلبان این است که چون در انتخاباتهای اخیر کشور نقش تعیین کنندهای داشتهاند مردم از آنان انتظار داشتند شعارهایی که در دوران انتخابات مطرح شده محقق شود. این در حالی است که دولت و مجلس در این زمینه دارای ضعفهایی بودهاند. اصلاحطلبان از ابتدا نیز عنوان کرده بودند که ما نقش چندانی در آینده دولت نداریم و دولت نیز چنین تعهدی به ما نداده است. تنها بهدلیل اینکه کشور دوباره به شرایط گذشته باز نگردد جریان اصلاحات از آقای روحانی حمایت کرده است. با این وجود در عمل مشکلاتی به وجود آمد که اصلاحطلبان نیز توسط افکار عمومی مورد سوال قرار گرفتهاند.
شما عنوان میکنید اصلاحطلبان تعهدی نسبت به آینده دولت نداشتند. این در حالی است که اگر اصلاحطلبان از آقای روحانی حمایت نمیکردند ایشان در انتخابات به پیروزی نمیرسیدند. آیا این حمایت به معنای مسئولیت اصلاحطلبان نسبت به دولت نیست؟
اصلاحطلبان در این زمینه رفتار غیرمسئولانه نداشتهاند. اصلاحطلبان با توجه به آرایش و معادلات سیاسی کشور تشخیص دادند اگر در انتخابات از آقای روحانی حمایت کنند در راستای منافع ملی است. مردم با درک شرایط کشور و احساس خطر نسبت به بازگشت به دوران سخت گذشته به ندای اصلاحطلبان گوش دادند و از آقای روحانی حمایت کردند. با این وجود آقای روحانی هیچ تعهدی به اصلاحطلبان نداده بودند که دولت را با مشورت اصلاحطلبان به جلو خواهد برد. در طول دوران ریاست جمهوری آقای روحانی نیز اصلاحطلبان همواره دیدگاهها و انتقادها و پیشنهادهای خود را درباره عملکرد و جهتگیری دولت مطرح میکردند. متاسفانه در دور دوم ریاست جمهوری، از یکسو تغییر رفتار و گفتار آقای روحانی در ماههای اول که باعث نگرانی و سرخوردگی جامعه شد و از سوی دیگ رتلاشهای مخرب و کارشکنیهای برنامهریزی شده تندروها و مخالفان دولت، و از سوی سوم بازگشت تحریمها توسط ترامپ و اعمال فشارهای حداکثری سبب نارضایتی گسترده در مردم شد.
برآورد افکار عمومی این است که پس از اینکه دولت از شعارهای انتخاباتی خود فاصله گرفت، اصلاحطلبان نسبت به عملکرد دولت بیتفاوت شدند و رویکرد ایجابی و مسئولانه در پیش نگرفتند. آیا در واقع چنین است؟
اینطور نیست. البته میتوان تاحدی این انتقاد را وارد دانست که کم عملی صورت گرفته و انتظار تحرک وتلاش بیشتری از آنان میرفت اما درعین حال در طول این مدت اصلاحطلبان بارها نسبت به برخی خطاها و کاستیها تذکر و هشدار دادند و نقدهای جدی به رویکرد دولت وارد کردند. میزان انتقاداتی که اصلاحطلبان نسبت به برخی از خطاهای دولت داشتهاند قابل توجه بوده است. البته اصلاحطلبان در نقد خود نیز مسئولانه برخورد میکنند. نقدهای آنان به دولت و سایر قوا و دستگاهها از منظر و با لحاظ خیر و مصلحت عمومی جامعه است. همواره این دغدغه مطرح است که آیا تضعیف دولت در بین افکار عمومی وضعیت کشور ومردم را بهتر خواهد کرد و یا اینکه چالشهای بیشتری برای آنان به وجود خواهد آورد. تفاوت اصلاحطلبان با جریان تندرو دقیقا در این است که تندروها همواره بهدنبال تحقق منافع فردی و باندی خود هستند در حالی که اصلاحطلبان با نگاهی ملی با مسائل برخورد میکنند. نکته دیگرکه بسیار مهم و اساسی است اینکه باید به این واقعیت توجه داشت که بخش اندکی از مشکلات کشور به برخی خطاها یا کاستیها یا ناکارآمدیهای دولت باز میگردد. سهم سایر قوا و دستگاهها بهویژه برخی سیاستها و رویکردهای نادرستی که در طول سالیان گذشته درکشور دنبال شده است سهم بیشتر و مهمتر را در بروز وضعیت فعلی داشته است. البته همین طور که اشاره شد فشارهای آمریکا و تحریمها نیز نقش تعیین کنندهای داشته و مشکلات کشور را افزایش داده است.
چرا جریان اصلاحات بهعنوان یک جریان تفکرساز هیچ آلترناتیوی برای حل مشکلات امروز کشور ارائه نمیکند؟
راهحلها مشخص است و بارها نیز توسط اصلاحطلبان مطرح شده است. مهم آن است که اجرای این راهحلها باید توسط دستگاههای مختلف انجام پذیرد. نقش و وظیفه اصلاحطلبان آن است که باید با مطرح کردن مشکلات و ریشههای آن و پیگیریهای مستمر، تلاش کنند تا مسئولان و مقامات کشور متوجه مشکلات و خطاها و راهحلها شده وتن به تغییر وتحول سازنده بدهند و در رویکردها و سیاستهای نادرست تجدیدنظر کنند. شرایط امروز کشور مانند دولت اصلاحات نیست که بخشی از قدرت در اختیار اصلاحطلبان باشد و بتوان از آنان مسئولیت مستقیم خواست. اصلاحطلبانی نیز که امروز در قدرت و دولت حضور دارند محدودند. درخصوص مشکلات و راهحلها بهعنوان مثال میتوان یادآوری کرد که بارها این مساله اساسی مطرح شده که در سیاست و اقتصاد و فرهنگ دخالت میکنند و یا برخی سختگیریها در بررسی صلاحیت چهرههای سیاسی که در گذشته اعمال شده، یکی از مهمترین دلایل ناکارآمدی بخشهای مختلف مدیریتی کشور است. این رویکرد سبب شده که از یک طرف مدیران توانمند از صحنه مدیریتی کشور حذف میشوند و از سوی دیگر مدیران باقی مانده در یک حالت ترس و هراس دائمی باقی میمانند. این اتفاق در رویکرد مدیریتی کشور انفعال ایجاد میکند و شجاعت را در مدیران کاهش میدهد. نکته دیگر فضای امنیتی و حراستی است که در بخشهای مختلف مدیریت کشور حاکم است. اغلب نیز با نگاههای انقباضی و متصلبانه فضای کرختی و بیانگیزگی ایجاد و بوروکراسی ناکارآمد و کاهندهای را باعث شده است. همچنین امروز از برخی رسانههای عمومی که از بیتالمال ارتزاق میکنند اظهارنظرهایی صورت میگیرد و برنامههایی ساخته می شود که به شدت هزینهساز است و خسارتهای داخلی و فرامرزی برای کشور ایجاد میکند. و یا دستگاههای موازی غیررسمی که به تدریج تشکیل شده و در کار دستگاههای رسمی و قانونی کشور مداخله می کنند. ملاحظه میکنید که مشکلات و راهحلها همواره گفته شده و روشن است و نمیتوان جریان اصلاحات را نسبت به مشکلات کشور بیتفاوت قلمداد کرد، البته برخی عنوان کنند جریان اصلاحات در سازماندهی درونی خود و ارتباط با بدنه اجتماعی عملکرد فعالی و قابل قبولی نداشته است که بنده در عین تاکید بر زحمات زیاد و اقدامهای موثری که انجام گرفته است این انتقاد را قبول دارم. در شرایط خطیر کشور اصلاحطلبان باید با جدیت بیشتری در مناسبات سیاسی و اجتماعی ورود کنند و با بدنه اجتماعی ارتباط عمیقتر و دوسویهای برقرار نمایند و سازوکارهای دموکراتیکتری را در مناسبات و سازماندهی درونی خود به کار گیرند و تعامل و پیگیریهای خود با دستگاههای حاکمیتی را افزایش بدهند.
آیا جریان اصلاحات دچار بحران هویت شده است؟ چرا آرمانهای اصلاحطلبی تحت تاثیر مشکلات معیشتی جامعه قرار گرفته است؟
اگر منظور از بحران هویت این است که اصلاحطلبان آرمانها و آموزههای مشخصی ندارند این سخن صحیحی نیست و جریان اصلاحات با چنین چالشی مواجه نبوده و در شرایط کنونی نیز نیست. البته برخی بحران هویت در اصلاحطلبان را به مواضع و راهبردهای انتخاباتی گذشته اصلاحطلبان مرتبط می دانند که باید توجه داشت آن مواضع و راهبردها جنبه مقطعی داشته و لازمه شرایط و نیاز زمان خود بوده است و در شرایط فعلی تکرار نخواهد شد. برخی هم رفتارها وگفتارهای نادرست و بعضا فرصتطلبانه کسانی که به اسم اصلاحطلبی عمل میکنند را مطرح میکنند و معتقدند اینها به هویت اصلاحطلبان آسیب زده است که حرف درستی است و اصلاحطلبان باید مواضع خود را درقبال این رفتارها و گفتارها روشن و شفاف کنند، اگرچه ساحت اصلاحطلبان واقعی و شناخته شده و هزینه داده از این امور مبراست و مردم هم آنان را می شناسند، اما اینکه جریان اصلاحات تحت تاثیر مشکلات معیشتی جامعه قرار گرفته بهخاطر آن است که مشکلات اقتصادی درجامعه آنقدر جدی است که تبدیل به مساله اول جامه شده و الزاما همه چیز را تحت تاثیر قرار داده است.
در شرایط کنونی حضور اصلاحطلبان در قدرت به مراتب از دوران احمدینژاد بیشتر بوده است. این در حالی است که فراکسیون امید نیز در مجلس مطالبات اصلاحطلبان را نمایندگی میکرده است.آیا با این پتانسیل نیز نمیشد در تصمیمگیریهای جامعه نقش تعیین کنندهتری داشت؟
حتما میشد عملکرد بهتری داشت و یکی از انتقادهایی که میتوان به اصلاحطلبان وارد دانست استفاده حداقلی از پتانسیلهای موجود است. اما درباره فراکسیون امید باید دو مساله را ازهم تفکیک کرد. نخست عملکرد واقعی این فراکسیون در مجلس و دوم ارتباط این فراکسیون با مردم است. بنده معتقدم فراکسیون امید در بخش دوم با ضعفهای جدی مواجه بوده و انتقاد عمیقی به آن وارد است. فراکسیون امید تاکنون نتوانسته درباره اقداماتی که انجام داده گزارش دقیق و جامعی به مردم ارائه کند. واقعیت این است که فراکسیون امید در کنار نقاط ضعف خود اقدامات مثبت و سازنده زیادی انجام داده است. این در حالی است که افکار عمومی جامعه از این اقدامات بیاطلاع هستند، البته از بین اعضای فراکسیون امید تنها چند نفر از تریبون مجلس در راستای بیان مطالبات مردم استفاده میکنند و بقیه یا استفاده نمیکنند و یا کمتر استفاده میکنند. درباره عملکرد فراکسیون امید تبلیغات منفی زیادی در جامعه صورت گرفته که تا حدود زیادی با واقعیت منافات دارد. اگر فراکسیون امید ارتباط عمیقتری با افکار عمومی برقرار میکرد و اقدامات سازنده خود را برای مردم تشریح میکرد حداقل قضاوتها درباره آن واقعبینانه و منصفانهتر بود.
آیا جریان اصلاحات بهدنبال این است که به هر قیمتی و با در نظر نگرفتن رویکرد شورای نگهبان در انتخابات آینده لیست انتخاباتی ارائه کند؟
جریان اصلاحات همواره با توجه به منافع ملی و مصلحت عمومی تصمیم گیری کرده و خواهد کرد. در انتخابات سال۹۴ ما با مجلسی مواجه بودیم که تندروها در آن جولان میدادند و اجازه نمیدادند رویکردهای منطقی و عقلایی در تصمیمگیریهای کشور نقش تعیینکننده داشته باشد. به همین دلیل نیز جریان اصلاحات بهدنبال تشکیل یک مجلس معتدل و منطقی بود. در آن مقطع زمانی اصلاحطلبان به خوبی به این مساله آگاهی داشتند که شرایط کشور به شکلی نیست که بتوان یک مجلس اصلاحطلب تشکیل داد. به همین دلیل راهبردی را در پیش گرفتند که تندروها در مجلس به حاشیه رفته و به جای آن نیروهای معتدل در مجلس حضور پیدا کنند. به همین دلیل نیز هنگامی که مشاهده کردند نیروهای اصلی آنها تایید صلاحیت نشدند، از نیروهای معتدل جریانهای دیگر حمایت کردند تا تندروها در مجلس حضور نداشته باشند. این در حالی است که امروز وضعیت تغییر کرده است. امروز دیگر دغدغه وجود اکثریت تندروها در مجلس نیست. مشکل بزرگ امروز مجلس آن است که مجلس به شدت تضعیف شده و کارآمدی و شأن و جایگاه خود را از دست داده است. حضرت امام مجلس را عصاره فضایل ملت نامیدند. این در حالی است که مجلس امروز با چنین مجلسی فاصله گرفته و از شجاعت کافی برای حل مشکلات کشور برخوردار نیست. در نتیجه صورت مساله با گذشته متفاوت شده و نیاز امروز این است که مجلس بازیابی و تقویت شود و جایگاه واقعی خود را پیدا کند. اصلاحطلبان نیز راهبردهایی در نظر گرفتهاند که معطوف به چنین هدفی است. قرار نیست اصلاحطلبان مانند انتخابات گذشته با هر کاندیدایی در انتخابات حضور پیدا کنند. آنان با نامزدهای اصلاحطلب کارآمد، توانمند، پاکدست و شجاع به صحنه خواهند آمد و با شرایط و ضرورتها ، راهبردهای خود را نیز بهطور شفاف با مردم مطرح خواهند کرد و با وجود واقعیت تلخ و خسارتبار عدم تایید صلاحیتها، در عین حال تلاش خواهند کرد با دستگاههای حاکمیتی نیز تعامل و گفتوگو داشته باشند تا شرایط برای حضور چهرههای اصلاحطلب در انتخابات فراهم شود. اگرتلاشها نتیجه داد با تمام توان برای تشکیل یک مجلس شایسته و در تراز قانون اساسی فعالیت میکنند اما در صورت تداوم روند گذشته در بررسی صلاحیتها و حذف نامزدهایشان طبعا لیست انتخاباتی ارائه نخواهد کرد. در چنان شرایطی با مردم سخن خواهند گفت و اعلام خواهند کرد قصد داشتهاند با نیروهای اصلی خود در انتخابات حضور پیدا کنند اما بهدلیل عدم تایید صلاحیت نامزدهای خود دیگر لیست ارائه نخواهند کرد و از کسی حمایت نمیکنند.
آیا به پیامدهای این اتفاق اندیشیده شده است؟ آیا در چنین صورتی جریان اصلاحات وجهه اپوزیسیونی به خود نمیگیرد و اصطکاک بیشتری با برخی نهادهای حاکمیتی پیدا نمیکند؟
اگر نامزدهای یک جناح تایید نشوند، دیگر موضوعیتی برای لیست دادن باقی میماند؟ در واقع در این خصوص دیگران باید پاسخگو باشند. فعالیت اصلاحطلبان همواره در درون نظام و برای اصلاح انحرافها و کاستیهای آن است. در شرایط کنونی کشور در شرایط پیچیدهای قرار گرفته و به همین دلیل جریان اصلاحات باید براساس مقتضیات زمان بهترین تصمیم را بگیرد. انتظار مردم از جریان اصلاحات کنش موثر در انتخابات مجلس است. این کنش باید به تقویت و بازیابی مجلس منجر شود تا رویکرد مجلس از وضعیت کنونی فاصله بگیرد و به پویایی و تاثیرگذاری بیشتری برسد. نکته دیگر اینکه باید وضعیت کلی جریان سیاست را در نظر گرفت. در کشور جریانهایی وجود دارند که به شدت با اهداف اصلاحطلبی مقابله میکنند و با افکار متصلبانهای که دارند در این مسیر مانع ایجاد میکنند. به همین دلیل باید واقعیت این جریانها را نیز در نظر گرفت. رویکرد جریان اصلاحات برای عبور از مشکلات جامعه در چارچوب راهحلهای مدنی است. رویکردهای دیگر در کشورهای مختلف مورد امتحان قرار گرفته و با نتایج مطلوبی همراه نبوده است. به همین دلیل ما باید از تجربه خود و دیگران استفاده کنیم و تنها بهدنبال راهحل مدنی و مسالمت آمیز برای حل بحرانهای کنونی جامعه باشیم.
یکی از راهبردهایی که میتواند در انتخابات مجلس آینده برای جریان اصلاحات راهگشا باشد تعامل با دستگاههای حاکمیتی است. آیا در این زمینه تدابیری از سوی اصلاحطلبان اندیشیده شده است؟
تعامل با حاکمیت یکی از راهبردهایی است که در سالهای گذشته همواره اصلاحطلبان روی آن تاکید و بهدنبال آن بودهاند. اصلاحطلبان حتی به فراتر از این مساله فکر میکنند و معتقدند این اتفاق باید پیش از هرچیز در درون حاکمیت و در راستای ایجاد اجماع برسر مسائل اساسی کشور و همچنین بین جریانهای سیاسی نیز رخ بدهد. البته در این زمینه کمکاریهایی صورت گرفته و اصلاحطلبان باید با جدیت بیشتری با این مساله برخورد میکردند. نکته حایز اهمیت این است که در طول سالیان گذشت دو دیدگاه در حاکمیت وجود داشته که با هم متعارض هستند و عمل یکدیگر را خنثی میکنند. اتفاقی که به هیچوجه به سود منافع ملی نیست. به همین دلیل تعارضها باید در دستگاه حاکمیتی حل شود و یک رویکرد واحد و منسجم به وجود بیاید. در شرایط کنونی تعامل و گفتوگو درون حاکمیت یکی از ضروریات اساسی کشور است. اصلاحطلبان نیز همواره منادی وحدت و انسجام بین جریانهای سیاسی و حاکمیت بودهاند. جامعهای که میخواهد تراز مردمسالاری و دموکراسی باشد باید بین اجزای مختلف خود و جریانهای سیاسی گفتوگو و تعامل سازنده به معنی واقعی کلمه ایجاد کند.
برخی از اصلاحطلبان معتقدند جریان اصلاحات نیاز به ریکاوری تاریخی دارد و به همین دلیل باید برای مدتی با عبور از ساحت قدرت به بازنگری در استراتژی و راهبردهایهای خود بپردازد. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
خطایی که در این نظریه وجود دارد این است که برخی، طیفهای اصلاحطلبی را با هم مخلوط میکنند و به یکدیگر تسری میدهند. ما باید بین روشنفکر اصلاحطلب، کنشگر مدنی و کنشگر سیاسی اصلاحطلب تفکیک قائل شویم. روشنفکر اصلاحطلب تلاش میکند آموزههای اصلاحطلبی را تئوریزه کند و به همین دلیل از قدرت فاصله دارد. کنشگر مدنی اصلاحطلب نیز بهدلیل اینکه در حوزه مدنی فعالیت میکند بیرون از قدرت قرار دارد. اما کنشگری سیاسی رابطه وثیق و جدایی ناپذیری با روندهای قدرت دارد. کنشگر سیاسی تلاش میکند در معادلات قدرت نقش آفرینی کند. کنشگر سیاسی نیازمند دو بال برای پرواز است. یک بال برای ارتباط با جامعه و افکار عمومی و بال دیگر برای اثرگذاری در حاکمیت و قدرت سیاسی. کسانی که توصیه میکنند کنشگران سیاسی از قدرت فاصله بگیرند دچار خطای راهبردی هستند و طیفهای مختلف اصلاحطلبی را بهم مخلوط میکنند. مگر میشود جریان اصلاحطلبی به قدرت توجه نداشته باشد؟ البته منظور من از قدرت، فرصت طلبی و عطش قدرت نیست که متاسفانه برخی به آن آلوده هستند. این معنا از قدرت مذموم و بیرون از گفتمان اصلاحطلبی است. منظور از قدرت تاثیرگذاری در مدیریت و تصمیمگیری جامعه برای تعیین سرنوشت یک ملت است. به همین دلیل نیز جریان اصلاحات نسبت به این تعریف از قدرت نمی تواند و نباید بیتفاوت باشد و تلاش میکند در اصلاح مناسبات قدرت اقدام کند و عناصر کارامد و توانمند در ساحت قدرت قرارگیرند. چه بسا اگر اصلاحطلبان قدرت را رها کنند و دوباره فضا برای میدان داری ویکه تازی تندروها مهیا شود و همه آرمانهای انقلاب و کشور آسیب ببیند، همین افرادی که امروز براین باورند که جریان اصلاحات باید از قدرت کنارهگیری کند به اصلاحطلبان انتقاد کوبنده خواهند کرد که چرا قدرت را رها کردید.
منبع: اصلاحات نیوز
15