جلال طالبانی روز گذشته وارد تهران شد
جلال طالباني يا همان مام جلال کردها، روز گذشته وارد تهران شد؛ البته نه براي سفري رسمي با ملاقاتهاي خشک ديپلماتيک. اقامت او در ايران که احتمالا يک هفته طول ميکشد، با هدف استراحت و اصطلاحا عوضکردن آبوهوا انجام شده است.
به گزارش خبر فوری و به نقل از شرق، درست در روزهايي که عراقيها آزادي موصل پيشتر ازدستداده را مزهمزه ميکنند و در ديگر سو، کردهاي عراق براي برگزاري رفراندوم استقلال، ساعت شني شمارش معکوس به راه انداختهاند، چريک کُرد با تني خسته، تهران را براي دمي استراحت انتخاب کرده است.
جلال طالباني يا همان مام جلال کردها، روز گذشته وارد تهران شد؛ البته نه براي سفري رسمي با ملاقاتهاي خشک ديپلماتيک. اقامت او در ايران که احتمالا يک هفته طول ميکشد، با هدف استراحت و اصطلاحا عوضکردن آبوهوا انجام شده است. اقامتگاه مخصوصي در تهران به او اختصاص يافته اما به دليل شرايط جسمياش ملاقاتها در همان اقامتگاه و به قصد عيادت انجام ميشود. ايران براي جلال طالباني سرزميني آشناست، از همدان تا کرج سابقه اقامت داشته است. حالا هم قرار است اگر حالش خوب باشد، سري به مکانهايي که از آن خاطره دارد بزند.
جلال طالباني، دبيرکل اتحاديه ميهني کردستان عراق و رئيسجمهور پيشين عراق است. فردي که تمام عمرش را صرف رفع اختلاف بين کردها و اعراب و شيعيان عراق کرده و لباس چريک و ديپلمات و سياستمدار را نو به نو به تن کرده است. «مام جلال» از رهبران جنگهاي چريکي کردهاي عراق عليه صدام حسين، اولين رئيسجمهور اين کشور بعد از صدام حسين است که حکم اعدام او را به دليل الزامات مسلکي بين کردها، امضا نميکند.
طالباني در زمان ديکتاتوري صدام در ايران و نزديک به ٢٥ سال در کرج زندگي ميکرد. او پيش از پيروزي انقلاب نيز با مخالفان چپگراي حکومت شاه روابط دوستانه داشت. مام جلال، از محبوبترين چهرههاي سياسي عراقي و کردي است. در مدتي که جلال طالباني رئيسجمهوري عراق بود، تلاشهاي بسياري کرد تا از تنشها نزد عراقيها بکاهد و در عين حال روابط بسيار نزديکي را با ايران بنا و حتي جريانهاي سياسي عراقي را به ايران نزديک کند.
همچنين تلاش کرد ميان تهران با برخي پايتختهاي ديگر بهويژه واشنگتن نيز ميانجيگري کند که بارزترين آن نخستين مذاکره ايران و آمريکا در سطح سفير با ميانجيگري عراق در بغداد بر سر مسائل امنيتي عراق بود. او سال ٩١ زماني که در تلاش براي کاستن از سطح تنش موجود ميان اربيل و بغداد بود و درست دقايقي پس از اتمام ديدار با نوري مالکي، نخستوزير اين کشور، دچار سکته مغزي شد و براي درمان به آلمان انتقال يافت. در اين سالها خانواده و همحزبيهاي او تلاش بسياري ميکنند که وضعيت جسماني مام جلال را مخفي نگه دارند. اين اولين سفر رسمي او به ايران بعد از سکته و بهبودي نسبي است.
يک مقام نزديک به او ميگويد که او ميشنود و بريدهبريده حرف ميزند. روزنامه ميخواند و اخبار را پيگيري ميکند اما پزشکان گفتهاند به دليل شرايط جسمي او، نبايد فشار مغزي زيادي به او وارد شود. بخش عمده هيئت همراه او، پزشکان هستند. الجزيره درباره سفر طالباني به تهران به نقل از ناظم دباغ نوشته نزديک به يک ماه است مقامهاي تهران از آقاي طالباني دعوت کردهاند به اين کشور سفر کند. القدسالعربي نيز درباره طالباني نوشته «بيشك نقش طالباني در مديريت بحرانهاي عراق که بازتابي از بحرانهاي طايفهاي و مذهبي است، قابل توجه و يک نقش تاريخي است. او توانست مثلث عرب شيعي و عرب سني و کرد را در عراق تشکيل دهد ازهمينرو پررنگشدن حضور و نقش كردهاي سني در حيات سياسي عراق بعد از سقوط رژيم صدام، مديون طالباني است.تاکنون دو کتاب درباره مام جلال منتشر شده: «رئيسجمهور پيشمرگه» و «ديدار زندگي». جلال طالباني از رهبري چريک تا پيرمردي خسته راهي دراز را پيموده است.
مام جلال از گذشته تا امروز
با وجود آنکه در تشکیلات حزب دموکرات کردستان به رهبری ملامصطفی بارزانی فعالیت میکرد، اما همواره متأثر از اندیشههای چپگرایانه و اعتقاد به پیوند مسئله کرد با حل معضل بیعدالتیهای اجتماعی با رهبری آن سوگیری داشت. اولین نشانههای این سوگیری را با تعلیق چهارماههای در سال ١٩٥٩ تجربه کرد. با وجود تنشهای بین ملامصطفی بارزانی و دفتر سیاسی این حزب که از سوی ابراهیم احمد و چپگرایان کرد در کادر رهبری ايجاد میشد، اما تنشهای بین حزب دموکرات و عبدالکریم قاسم که به قیام کردها منجر شد، ردای چریکی را به قامت یک سیاسیکار جوان با یک گروه ١٢نفره با سه اسلحه دوخت؛ اما طالبانی در سرتاسر زندگی سیاسی خود بهکرات و بنا بر شرایط زمان و مکان این دو ردا را عوض کرده است.
در سال ١٩٦٣ بدون اطلاع ملامصطفی بارزانی براي دیدار با جمال عبدالناصر و بن بلا براي میانجیگری بین کردها و اعراب در عراق به مصر و الجزایر مسافرت میکند. نتایج این سفر را شاید بتوان متعاقب کودتای ١٩٦٣ ارزیابی کرد؛ متعاقب شکست بعثیها در این کودتا عبدالسلام عارف که تحتتأثیر افکار ناصر بود، تقاضای رفع اختلافات و آتشبس با کردها کرد. اما مام جلال با بهیادآوردن آن روزها میگوید هیچوقت وعدههای عبدالسلام عارف را باور نکردم. سازش ملامصفی بارزانی با عبدالسلام عارف به تشدید تنشهای طالبانی با ملامصطفی انجامید و با وجود پیوند عمیق این دو، نخستین گسست در روابط این دو پدید آمد و همدان نخستین منزلگاه مام جلال شد.
در بحبوحه جنگ اعراب و اسرائیل در سال ١٩٦٧ مام جلال با انتشار مقالهای در روزنامه الحریه به دفاع از اعراب پرداخت و بر پشتیبانی کردها از اعراب در مقابل صهیونیستها صحه گذاشت. با پیروزی بعثیها در بغداد، مام جلال و ملامصطفی از در آشتی وارد شدند. اما دوراندیشی طالبانی در عرصه سیاسی او را وارد تشکیلات مخفی دیگری با نام «کومله رنجبران کردستان» کرده بود.
با شکست قیام کردها در سال ١٩٧٥ مام جلال در ٢٢ ماه می با تجمیع گروههای چپگرای کرد و از جمله کومله رنجبران کردستان، اتحادیه میهنی کردستان را تأسیس کرده و در سال ١٩٧٦ بعد از تأسیس اولین گروه از چریکهای اتحادیه میهنی آماده کارزار علیه بعثیها میشوند. مام جلال نیز در سال ١٩٧٧ برای رهبری این قیام به کردستان بازمیگردد. در میانه تنشهای تند با حکومت مرکزی در سال ١٩٨٣ با حکومت عراق گفتوگوهایی آغاز میشود؛ اما به نظر طالبانی عدم همکاری کمونیستها و حزب دموکرات کردستان عراق و تفوق صدام در جنگ با ایران در سال ١٩٨٤ گفتوگوها را به بنبست کشاند.
طالبانی بر این باور بود که نمیتوان تا ابد در کوهها با بعثیها جنگید و حمله صدام به کویت این فرصت تاریخی را برای تحقق چنین فکری مهیا کرد. با وجود آنکه طالبانی در زمان قیام عمومی در کردستان حضور نداشت اما هستههای اتحادیه میهنی موفق به سازماندهی قیام مردمی در کردستان شده بودند. با پیروزی کردها در مقطعی کوتاه، ضدحمله صدام به کردستان و کوچ کردها به سوی ترکیه و ایران طالبانی دامنه فعالیتهای دیپلماتیک خود را گستردهتر کرد و بیش از پیش به آمریکايیان و تورگوت اوزال نزدیک شد. جنگهای داخلی بین اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان عراق که از سال ١٩٩٤ شروع شدند، موقعیت و جایگاه طالبانی را در میان کردها و نیز ائتلاف بینالمللی با چالش مواجه کرد و تنها زمانی که با وساطت آمریکا و انگلستان بین این دو حزب توافقی حاصل شد، زمینه برای ترمیم وجهه رهبران دو حزب و از جمله طالبانی مهیا شد.
اکنون با وجود آنکه سفر طالبانی به تهران بعد از چند سال زمینگیری و طی دوران نقاهت سؤالاتی در مورد چرایی حضور او در تهران مطرح کرده، اما شاید حیات سیاسی او همان زمانی پایان گرفته باشد که سکته سنگین مغزی زمینگیرش کرد، با وجود اين مسیر دشوار وی از «کویه» تا «قصر ریاستجمهوری» میراثی غنی برای قرن پرآشوب خاورمیانه گذشته و آینده خواهد بود.
33