یک استاد علومسیاسی:
اشتباه دیروز، اشتباه امروز / اصلاحطلبی از همان روز نخست چند مشکل اساسی داشت
یک استاد علومسیاسی اصلاحطلب گفت: فقر نگاه تاریخی منحصر به ما اصلاح طلبان نبود. اساساً نگاههای ایدئولوژیک چنیناند. رقیب ما نیز از همین عارضه به نحو عمیقتری رنج میبرد. مردم نیز متاسفانه در چنین فقری به سر میبرند.
محمدجواد کاشی، استاد علومسیاسی نوشت:
اصلاحطلبی از همان روز نخست چند مشکل اساسی داشت:
اول اینکه صبور نبود. ما همه چیز را فوری میخواستیم. دلیلش آن بود که دیدگاه تاریخی نداشتیم. عالیترین آرمانها را در نزدیکترین زمان و با کم هزینهترین امکانپذیر تلقی میکردیم. به همین جهت بار انتخابات آن همه سنگین شده بود. تصویری حماسی و یوتوپیک از انتخابات ساخته بودیم. بعد از هر پیروزی چند ماهی خیلی شادی میکردیم بعد نوبت میرسید به یاس فراگیر. خموشی و خمودی و سر در گریبان بردن.
دومین مشکل این بود که اصلاحات نسبتی با گذشته نداشت. به این معنا ریشه نداشت. این نقیصه هم از فقدان دیدگاه تاریخی حاصل میشد. معلوم نبود در تداوم کدام جریان پیش از خود به عرصه آمدهایم. قرار است رسالت بازمانده چه جریانی را در تاریخ ایران ادامه دهیم. چه باری در کجا مانده که ما برای حمل آن ضرورت یافتهایم. تقریباً با همه و همه چیز تسویه حساب میکردیم. دوست داشتیم بی نظیر جلوه کنیم.
سومین مشکل این بود که آدرس خانه اصلاحات دقیقاً معلوم نبود کجاست. منظور این است که سخنگوی رسمی طبقه و گروه اجتماعی معینی نبودیم. در عمل سخنگوی طبقه متوسط شهری و تحصیل کرده بودبم. اما این محدودیت را برای خود به رسمیت نمیشناختیم. خود را نماینده کل قلمداد میکردیم بیآنکه ملزومات آن بزرگی را فراهم کرده باشیم در زبان و بیان لطیفمان، طبقاتی دیده نمیشدند، گروههایی صدا نداشتند و گروههایی هم تحقیر و حتی تهدید میشدند. اگر عمیق شویم، این یکی هم با فقدان نگاه تاریخی بی ارتباط نبود. چراکه نگاه تاریخی فقط به فردا و دیروز ربط ندارد، به تعیین جایگاه عینی و انضمامی در یک وضعیت تاریخی خاص نیز مربوط میشود.
چهارمین مشکل این بود که اصلاح طلبان خود را قادر به تحقق تام اصلاحات میدانستند. هیچگاه نگفتند مقدوراتشان چقدر است و چه محدودیتهایی برای تحقق آرمانهای اصلاحات دارند. به همین جهت با هیچ نیروی موثر در زمینه انجام اصلاحات حاضر به ائتلاف نبودند. فقط یک نگاه تاریخی میتوانست ثابت کند حیات سیاسی عرصه ترکتازی یک نیرو نیست.
پنجمین مشکل این بود که هیچگاه برای تداوم حیات اصلاحات، راههای بدیل نداشتیم. فقط یک مسیر را میشناختیم آنهم شرکت در انتخابات بود. هیچ وقت نیاندیشیدیم اگر درهای شرکت درانتخابات را به کلی رو به رویمان بستند چه کنیم؟ این یکی هم با فقدان دیدگاه تاریخی ارتباط داشت. اگر از یک تاریخ دان بپرسی، نشان میدهد نظایر چنین وضعیتی در گذشته نیر تکرار شده و چه امکانهایی به کار بسته شده که ما امروز از آن غفلت داریم.
ما نیازمند درک تاریخی هستیم. درک تاریخی علاوه بر اینکه مشکلات پنجگانه فوق را از راه بر میدارد، به ما نشان خواهد داد تاریخ عرصه ضرورت نیست. هم آن روز اشتباه میکردیم که تصور میکردیم اصلاحات ضروری است و نظام سیاسی چارهای جز تمکین ندارد. هم امروز اشتباه میکنیم که خیال میکنیم همه چیز از اختیار خارج شده و ضرورتا به سمت فروپاشی و انحطاط پیش میرود. تاریخینگری سرشت رویدادی و پیشامدی حیات سیاسی و اجتماعی را نشانمان خواهد داد.
البته از این نکته نباید نتیجه گرفت که فرصتطلبانه بنشینی و هر وقت دری به تخته خورد از غافله عقب نمانی. منظور آن است که تحقق عینی مطالبات سیاسی را باید به حوادث تاریخی احاله بدهی و خود دلمشغول هر اصلاحی شوی که امروز در مقدوراتت هست. از سطح کلان گرفته تا خردترین سطوح اجتماعی و فرهنگی. اصلاحطلب باید در همه امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نگاه اصلاحطلبانه داشته باشد و در حد مقدورات توانمندیهای نظری و عملی خود را اثبات کند. پیوند میان اصلاحات گوناگون و تبدیل آنها به مقدمه یک اصلاح کلی حاصل پیشامدهای تدریجی و البته ظهور رویدادهای پیشبینی نشده است. به قول مردم آن یکی کار خداست.
فقر نگاه تاریخی منحصر به ما اصلاح طلبان نبود. اساساً نگاههای ایدئولوژیک چنیناند. رقیب ما نیز از همین عارضه به نحو عمیقتری رنج میبرد. فقر نگاه تاریخی به بازیگران سیاسی منحصر نشده، مردم نیز متاسفانه در چنین فقری به سر میبرند.
اگر افقهای فردا بسته به نظر میرسند، به خاطر آن است که نه از گذشته و نه از موقعیت تاریخی امروز خبر داریم. ما فقط خبر داریم چقدر ممکن است کاندیداهامان تایید صلاحیت شوند. همین.
منبع: نگام
66