مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی:
یک کشاورز روستایی از قول اولیانوف می گفت دولت تصمیم گرفته با غرب بر سر برجام به توافق برسد
مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در یکی از دورافتادهترین روستاهای کشور، یک کشاورز از من پرسید با اینکه روشن است دولت سیزدهم تصمیم گرفته با طرفهای غربی بر سر برجام و رفع تحریمها به توافق برسد، چرا مسئولان ما این خبر خوش را اعلام نمیکنند و مردم را در هول و ولا نگه میدارند؟
حجت الاسلام مسیح مهاجری در سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: برایم خیلی جالب بود که یک کشاورز روستائی اینقدر در مهمترین مسأله سیاسی کشور، دقیق است.
صحبت ما وقتی ادامه پیدا کرد، قضیه برایم جالبتر هم شد. به جای اینکه جواب سؤال او را بدهم، از او پرسیدم از کجا فهمیدهای که دولت سیزدهم تصمیم گرفته با طرفهای غربی بر سر برجام و رفع تحریمها به توافق برسد؟ بدون معطلی گفت: از صحبتهای میخائیل اولیانوف نماینده روسیه در مذاکرات وین فهمیدم. او گفته است: در مذاکرات اخیر، روسیه و چین، ایران را متقاعد کردهاند برخی خواستههای حداکثری خود را کنار بگذارد. ایرانیها موافقت کردهاند مذاکرات را براساس پیشنویسی که در بهار گذشته توسط دولت قبلی ایران تنظیم شده بود آغاز کنند.
با اینکه از اطلاعات دقیق این کشاورز روستائی خیلی تعجب کرده بودم، وانمود کردم که حرف مهمی نزده و با خونسردی پرسیدم: مگر اولیانف از اولیاء ما است که هرچه بگوید ما باید قبول کنیم و مسئولین ما هم به خواسته او عمل کنند؟ او برای خودش یک چیزی گفته و در مقابل، وزیر خارجه ما همان روز یا یک روز قبل از اینکه نماینده روسیه این حرف را بزند گفته بود: «هم در موضوع هستهای و هم تحریمها سند 20 ژوئن را کنار گذاشته و به یک سند جدید مشترک رسیدهایم». برای ما سخن مسئولین خودمان، معیار است نه حرف روسها و چینیها.
کشاورز روستائی با شنیدن این جمله، نگاهی عاقلانه به من انداخت و گفت: ای آقا، ما از این حرفها زیاد شنیدهایم. شما دیگر چرا خودتان را به کوچه علیچپ میزنید؟ جواب مرا بدهید که چرا این آقایان، کار را زودتر تمام نمیکنند تا هر روز تخممرغ و پیاز و سیبزمینی گرانتر نشوند و ما هم بتوانیم با خیال آسوده به کشاورزی خودمان برسیم؟
گفتم خوب چه عیبی دارد تصمیمشان را گرفته باشند ولی مقداری چانهزنی هم بکنند بلکه چیز بیشتری گیر ایران بیاید؟
طرف فهمید من هم با او همعقیده هستم ولی از سر کنجکاوی به بحث کردن با او ادامه دادهام. لذا گفت اگر به این آقایان دسترسی دارید از قول من روستائی به آنها بگوئید ما مردم دوست داریم حرف اول و آخر را از مسئولین خودمان بشنویم و اعتمادمان به آنها پابرجا باشد. راست و حسینی به مردم بگوئید حالا که وارد گود شدهایم، فهمیدیم همان کاری که دولت قبلی کرده بود درست بود، هم برجام و هم مذاکرات وین و هم تلاشی که برای رفع تحریمها میکرد. اگر این را بگوئید ما مردم بیغرض و بیمرض، میفهمیم شما صداقت دارید و علاقه و اعتمادمان به شما بیشتر میشود و باز هم به شما رأی میدهیم...
گفتگو با این روستائی کشاورز، به من امید فراوانی نسبت به نقش تأثیرگذار مردم در شکلگیری آینده کشور داد. انتظار او و طبعاً توده مردم از مسئولین اینست که با مردم صادق باشند. اینطور نباشد که مردم، خبرها و تصمیمات و برنامههای کشور خودشان را از بیگانگان بشنوند. انصافاً این کمترین انتظاری است که مردم میتوانند از مسئولین داشته باشند.
سخنان این روستائی کشاورز، مرا به یاد سیره شهید مظلوم آیتالله بهشتی انداخت که صداقت در رفتار و گفتار را محور اصلی برنامه زندگی اجتماعی و سیاسی خود قرار داده بود و لحظهای از آن فاصله نمیگرفت. هم او بود که میگفت: «صداقت و راستی و ایمان، مسائل اول هستند در رابطه میان امت و زمامداران. چون مردم میخواهند به زمامداران اعتماد کنند و شرط اعتماد اینست که به دینش و تقوایش و به راست بودنش اعتماد داشته باشد».
این، یعنی صداقت باید محور حکمرانی باشد. حکمرانی سالم بدون صداقت امکانپذیر نیست.
اون زمان که من روستایی اطلاعاتم کم بود کامپیوتر وماهواره نبود وهمه اطلاعاتمونا یا از رایو تلوزیون میگرفتیم یا از آخوند محل .اما حالا که به آندو اعتمادی نیست از بسکه دروغ گفته اند .روشنفکرانمون هم که امتحان پس دادند که ما و کشورمونا به این روز انداخته اند .پس منبع اطلاع میماند ماهواره و اینترنت . در ثانی قبل از انقلاب که همه شما منورالفکرها پایتان را در یک کفش کرده بودید که شاه برود پدران بی سواد ما میگفتند این کاررا نکنید .شما آخوند را نمی شناسید اما ما گوش نکردیم .حالا خدا وکیلی پدران بیسواد روستایی ما درست میگفتند یا شما شریعتی ها وال احمد ها وسروش ها وووووووو؟
روستایی حرف نمیزند خیلی ها از این عمل بد برداشت میکنند
ولی روستایی مخاطبش را خوب میشناسد وقابل نمیداند طرف را
شهری ها حرف میزنند تظاهرات میکنند ولی کسی گوش نمیکند
استعمار و استثمار همینه خداوند هیچ کشوری را دچار شمشیر دو دم نکند چون نه بالا میتواند برود و نه پائین . مملکتداری کار هرکسی نیست کسی که شطرنج سیاست را بلد نباشد مات میشود. این اتفاقات زمانی در یک کشور رخ میدهد که بالادستی ها در اثر جهل و تحجر و جبران نا بلدی های خودشان و مسکوت گذاشتن فکر و اندیشه مردم از مکانیسم جبرانی استفاده کردند و بی راهه را نشان مردم دادند و حس وطن پرستی و تعصب و عرق ملی میهنی را مانند موریانه در جامعه از بین برد ند . دیگر مانند میرزاکوچک خان و دلاور تنگستان علی دلواری و قوام السلطنه وطن پرست عاشق ایران و چمران دلاور بی مانند عاشق وطن در این مملکت تا مدتها رخ نشان نمیدهند. بازی را باختیم و در دنیای سیاستبازان سیاس دنیا مات شدیم و جز خاموشی و سکوت حرفی برای گفتن نمانده .