عضو مجمع روحانیون مبارز:

آقای رئیسی! حصر را حل کنید/ امروز آقای خاتمی آزادی ندارد که در مجامع خارجی و داخلی سخنرانی کند

عضو مجمع روحانیون مبارز گفت: جامعه ایران تا زمانی که بر اساس اشتراکات خودش و با فاصله گرفتن از مسائل اختلافی نتواند در جهت حل منازعات گامی بردارد، همچنان در پیچ و خم مشکلات و معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گرفتار است و مشکلاتش حل نمی شود.

آقای رئیسی! حصر را حل کنید/ امروز آقای خاتمی آزادی ندارد که در مجامع خارجی و داخلی سخنرانی کند

در نخستین روز از دهه مبارک فجر امسال بیانیه مشترکی از سوی مجمع روحانیون مبارز و مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم صادر شد که با واکنش ها و انتقادات فراوانی از سوی فعالان سیاسی اصولگرا مواجه شد و ایراداتی به این بیانیه گرفتند؛ از جمله اینکه «اصلاح طلبان سال های زیادی از 43 سال گذشته قدرت را در دست داشته اند و امروز نمی توانند از موضع انتقاد به عملکرد گذشته ظاهر شوند»  و مطالب دیگری از جمله اینکه «این بیانیه رنگ خدایی ندارد» نیز از جمله حاشیه های مطرح شده بود. 

در گفت و گو با یکی از اعضای مجمع روحانیون مبارز، سعی کردیم ضمن بازخوانی بیانیه فوق، اهداف مجمعین از صدور این بیانیه و همچنین پاسخ او به این انتقادات را جویا شویم.

مشروح گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین احمد مازنی را در ادامه می خوانید:

به مناسبت چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیانیه مشترکی از سوی مجمع روحانیون مبارز و مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم صادر شد که واکنش ها و انتقاداتی را از سوی فعالان سیاسی جناح اصولگرا در پی داشت. اما به عنوان مقدمه برای ما بفرمایید که هدف مجمعین از صدور این بیانیه در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب چه بوده است؟

در مورد هدف و محتوای بیانیه مجمع روحانیون مبارز و مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، که ظاهرا برای اولین است بار به صورت مشترک بیانیه ای صادر کرده اند، سخنگویان این دو مجمع باید توضیح بدهند. اما من به عنوان یک طلبه و کنشگر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اولا اصل این حرکت را به صورت شکلی، حرکتی در جهت حاکمیت فرهنگ گفت و گو، تعامل و همگرایی در کشور می دانم. برای اینکه جامعه ایران تا زمانی که بر اساس اشتراکات خودش و با فاصله گرفتن از مسائل اختلافی نتواند در جهت حل منازعات گامی بردارد، این جامعه همچنان در پیچ و خم مشکلات و معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گرفتار است و مشکلاتش حل نمی شود.

طبعا در این جهت انتظار نیست که توده های مردم حرکتی انجام دهند و انتظار از کسانی هست که در قدرت هستند و کسانی که واسط بین مردم و حاکمان هستند؛ نخبگان، مجامع سیاسی، تشکل ها و احزاب می توانند در جهت همگرایی بین آحاد مردم ایفای نقش کنند. امروز مجمع روحانیون مبارز و مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم بیانیه مشترک صادر کردند و چه بسا در یک مسأله مشترکی، مجمع روحانیون مبارز با جامعه روحانیت مبارز به توافق برسد و بیانیه مشترکی امضا کند. آیا اشکالی دارد که دو جریان سیاسی مورد احترام ملت و تأثیرگذار در تأسیس و تداوم انقلاب، و مسئول و موظف به پاسخگویی به مردم در مسائل مربوط به عملکرد 43 ساله انقلاب، جاهایی که نقاط مشترکی دارند، که کم هم نیست، بتوانند با هم بیانیه مشترک صادر کنند؟! هرچه ما در جهت گفت و گو، تعامل و همگرایی حرکت کنیم قطعا به نفع ملت و به نفع منافع ملی است.

اما در ارتباط با بیانیه مجمع روحانیون مبارز و مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم انتظاری داشتیم که تا الآن برآورده نشده است. انتظار ما از اصلاح طلبان این بود که به مفاد این بیانیه بپردازند و در امتداد این بیانیه نظراتشان را مطرح کنند؛ حتی اگر نقد هم در درون جبهه اصلاحات باشد، گفت و گوی درون گفتمانی هم می توانست شکل بگیرد که متأسفانه در رسانه های اصلاح طلب و هم احزاب و تشکل ها کم پرداخته شده است. معدود رسانه هایی مثل جماران و روزنامه اعتماد خوب پوشش دادند. از این جهت من از دوستان اصلاح طلب گلایه دارم.

دوستان جبهه اصولگرایی هم که پرداخته اند، یا مستقیما تخطئه کرده اند و یا نقل قول کرده اند تخطئه ای را که نسبت به این بیانیه مطرح شده است. ولی ببینیم که در این بیانیه چه چیزی گفته شده است. من به دو نکته اشاره می کنم؛ اولا این بیانیه با براندازان مرزبندی دارد و کسانی که خارج از جمهوری اسلامی و قانون اساسی دارند فعالیت سیاسی می کنند. اینکه آنها حق دارند یا ندارد و در حوزه اپوزیسیون چه می خواهند بحث دیگری است. اما مجمع روحانیون مبارز، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و احزاب اصلاح طلب همیشه با براندازان مرزبندی شان را روشن کرده اند و تکلیفشان از این جهت روشن است.

از طرفی هم با «انقلابیون شنبه» خواستند مرزبندی نشان بدهند؛ که بعد از پیروزی انقلاب انقلابی شده اند و از واژه هایی که اخیرا خیلی بد معنا شده واژه «انقلابی» است. با احترام به کسانی که مدعی جریان انقلابی هستند، می خواهم عرض کنم «انقلابی»، که ما قبل از پیروزی انقلاب اسلامی گوشه ای از این جریان بودیم، شخصیت های مطرحی مثل امام خمینی(س) که در رأس بودند، آیت الله مطهری، آیت الله منتظری، آیت الله خامنه ای، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله طالقانی، مرحوم دکتر شریعتی، مرحوم مهندس بازرگان و بسیاری شخصیت های روحانی و غیر روحانی که انقلابی بودند، انقلابی بودن را در زندان ها، شکنجه گاه ها، تبعید و در عین حال با رویکرد روشنفکرانه نسبت به مسائل دینی، سیاسی و اجتماعی دنبال می کردند؛ و امیدی هم به زندگی نداشتند و منتظر شهادت بودند.

اینکه زیر پتو بنشینند و جنگ سایبری علیه مخالفین خودشان راه بیاندازند و اسمش را جریان انقلابی بگذارند، از عجایب روزگار است که امیدوارم حداقل به این شکل از این واژه استفاده نکنند.

علاوه بر اسن، تأکید بر این است که انقلاب اسلامی که سال 57 اتفاق افتاده را ما بر اساس آخرین تعریفی که امام از خواست عمومی ملت داشتند، ببینیم؛ که عبارت از «جمهوری اسلامی» بود، چون قبل از آن «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» می گفتند و از یک جایی که مرحوم شهید مطهری در نوفل لوشاتو خدمت امام رسیده اند و گفت و گویی کرده اند و گویا شهید بهشتی هم همین طور، امام تأکید بر این داشتند که «من به جمهوری اسلامی رأی می دهم؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» و از قضا امام مخالف دموکراسی نبودند و می فرمودند جمهوری اسلامی در داخلش دموکراسی هم دارد.

این هم مورد تأکید قرار گرفته و اعلام شده ما هر چه جلوتر آمده ایم آسیب هایی متوجه «جمهوریت» نظام شده است که این آسیب ها به اسلامیتش هم آسیب می زند. چرا که قانون اساسی میثاق ملی است و بر اساس فرهنگ قرآن اگر عهدی میان دو نفر و یا ملتی بسته شود و به آن عمل نشود، مساوی با  بی دینی است. الزام عملی به قانون اساسی از جمله میزان بودن رأی مردم و مراجعه به آراء عمومی و انتخابات آزاد بخشی از این پیمان است. این پیمان نباید آسیب می دید ولی آسیب دیده است.

دایره خودی ها آنقدر تنگ شده که تعداد غیر خودی ها بیشتر شده اند

در همین راستا اشاره شده که دایره خودی ها آنقدر تنگ شده که تعداد غیر خودی ها بیشتر شده اند. یعنی استثنا از قاعده بیشتر شده است. نگاه این بیانیه این است که چتر حمایت ارکان نظام، عنایت رهبری نظام و قانون اساسی باید همه مردم ایران را در بر بگیرد. یعنی هیچ ایرانی در هیچ جای دنیا نباید احساس کند که از نظر رهبران نظام جمهوری اسلامی خودی تلقی نمی شود.

این بیانیه با واکنش های تندی از سوی برخی اصولگرایان مواجه شد که حتی در پاره ای موارد به فحاشی هم رسید. نظر شما در خصوص این نوع موضگیری ها علیه یک بیانیه چیست؟

چرا این نسبت ها را به هم می دهیم؟ مگر جامعه روحانیت با مجمع روحانیون چه فرقی دارند؟! مگر جامعه مدرسین با مجمع مدرسین چه فرقی دارند؟! مگر اصلاح طلبان ایران با اصولگرایان ایران چه فرقی دارند؟! همه اینها در تأسیس و تداوم انقلاب نقش داشته اند، در کامیابی و ناکامی های انقلاب نقش داشته اند، در جنگ نقش داشته اند و اکثر افراد دو طرف یا آزاده و جانباز هستند و یا شهید داده اند و تا مرز شهادت پیش رفته اند. الآن هم اگر خطری انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را تهدید کند باز همه اینها برای دفاع از اسلام و ایران در کنار هم هستند.

الآن به عنوان انتقاد از عملکردها، اصل انقلاب دارد مورد سؤال قرار می گیرد. به عنوان انتقاد از عملکردها و مشکلات، خاندانی که در این مملکت حکومت می کردند و از جهت استقلال اگر بخواهیم نمره بدهیم نمره آنها زیر صفر است، آیا ایرانی ها به محمدرضا رأی داده بودند؟! کار به جایی رسیده که امروز این آدم از طرف بعضی ها تطهیر شود. قانون اساسی مشروطه شاه را محدود به سلطنت کرده بود ولی رسید به جایی که امیرعباس هویدا وقتی در تبریز گفتند مقدم شخص دوم مملکت را گرامی می داریم، پشت تریبون رفت و گفت ما یک شخصیت بیشتر نداریم و بقیه همه رعیت هستیم.

اصولگرایان معتقدند اساسا اینکه مجمع روحانیون مبارزه و مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان دو تشکل اصلاح طلب نسبت به عملکرد 32 سال گذشته منتقد باشند، بخش اعظم این انتقادها به جناح خودشان بر می گردد. نظر شما در خصوص این ادعای آنها چیست؟

اتفاقا در یک جست و جو دیدم که برخی رسانه های فارسی زبان بیگانه روی این بیانیه تحلیل کرده اند که بال چپ و راست جمهوری اسلامی در اصل این نابسامانی ها اختلاف نظر ندارند و مسأله این است که مقصر چه کسی است. آنها با عناد این حرف را زده اند ولی اگر ما بپذیریم آنچه در انتقادات نسبت به این بیانیه مطرح شده که شما مسئول بوده اید، پس در این نتیجه اشتراک وجود دارد که یک سری مشکلات هست. حالا در این بیانیه «بحران» گفته شده و گفته اند شما مفهوم بحران را نمی دانید و علم سیاست نخوانده اید. شما اسم آن را هر چیزی می خواهید بگذارید؛ می خواهید بگویید بحران نیست و «مشکل» یا «مسأله» است؟ مهارت حل مشکل راه های علمی دارد. اگر پذیرفتیم که مشکل وجود دارد، برای حل مشکل با هم همفکری و کمک کنیم.

اینکه گفته شود مسئولیت همه مشکلات بر عهده دولت های اصلاح طلب هست، اگر مشکل وجود دارد، که دارد، به جای اینکه دنبال مقصر بگردیم به دنبال راه حل باشیم. راه حل هم این است که همه ظرفیت های ملی را به رسمیت بشناسیم و همه کسانی که تعلق به ایران دارند و خودشان را ایرانی می دانند، در هر موقعیت علمی و جایگاهی که هستند و در هر جای دنیا که زندگی می کنند، فرصت حل مشکل برای آنها فراهم کنیم. چرا عفو عمومی اعلام نمی کنیم؟ آیا همه کسانی که در خارج از کشور هستند دستشان به خون آلوده است؟! همه برانداز هستند؟! بسیاری از ثروتمندان در خارج از کشور هستند که می توانند بیایند و مشکلات را حل کنند. چرا از این پیشنهاد اصلاح طلبان استقبال نمی کنیم که ما بارها در مجلس دهم این را مطرح کردیم؟

چرا در جهت آزاد کردن کسانی که به تعبیر آنها در یک «فتنه» و «بازی باخت – باخت» قرار گرفته اند و رفع حصر از آنها اقدام نمی شود؟ اینها ظرفیت های این کشور هستند و حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد هیچ امتیازی برای هیچ جریانی در این کشور محسوب نمی شود. من در دوره آقای دکتر روحانی هم به صورت حضوری و هم در نطق ها و مصاحبه ها گفتم که این تصمیم در شورای عالی امنیت ملی گرفته شده و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی باید این بحث را مدیریت و حل کند. الآن هم خدمت آقای رئیسی عرض می کنم که شما رئیس شورای عالی امنیت ملی هستید و این مسأله را حل کنید.

آقای خاتمی شخصیتی است که ممکن است از نظر رقبا بعضی از ویژگی های ایشان مورد پسند نباشد اما وقتی ایشان وارد عرصه سیاست شد بسیاری از فرصت های بین المللی به روی ایران باز شد. ایشان بعد از ریاست جمهوری دعوت می شد برای اینکه در کنفرانس های مهم سخنرانی کند؛ این برای ایران یک فرصت بود. امروز به اندازه ای که آقای احمدی نژاد آزادی دارد، آقای خاتمی آزادی ندارد که در مجامع خارجی و داخلی سخنرانی کند.

برای زنان که جایگاه ریاست جمهوری قائل نیستید و همه کاندیداهای یک جبهه هم که در انتخابات 1400 رد صلاحیت شدند. من نمی خواهم بگویم به این جبهه نقدی وارد نیست ولی اصلا فلسفه تأسیسش این بود که در انتخابات شرکت کند. بعد در میان چهره های جریان اصولگرایی، چهره های شاخصی که چند دوره نماینده و رئیس مجلس بوده اند و همین الآن هم از مقام معظم رهبری حکم دارند رد صلاحیت شدند. دلایلی هم که منتشر شده چیزی نبود که مایه عزت برای کشور باشد؛ منتشر کردن آنها معلوم کرد که دستشان خالی است.

اینها را حل کنید؛ دنبال مقصر گشتن هنر نیست. ضمن اینکه بنده این را قبول دارم که همه جناح ها و شخصیت های تأثیرگذار در اصل انقلاب و اداره آن در این سال ها، منصفانه سهم خودشان را در کامیابی ها و ناکامی ها بپذیرند و با همکاری، همفکری و همگرایی در جهت حل این مشکلات گام بردارند. اینکه بوی خدا از این بیانیه نمی آمد استدلال نیست؛ استدلال درست این است که ما این درصد از مشکلاتی که بیان کرده اید را قبول داریم و حالا با هم گفت و گو کنیم که چگونه می توانیم آنها را حل کنیم؛ نه اینکه شما یک جریان را از صحنه سیاسی کشور حذف کنید و با یک جریان بخواهید مسائل کشور را حل کنید. حالا اگر بقیه انتقاد می کنند مشکلات را بپذیرید و در جهت حل مشکل همکاری کنید.

در این بیانیه به کاهش سرمایه های اجتماعی و مهاجرت نخبگان اشاره شده بود که اصولگرایان معتقدند اصلاح طلبان باید پاسخ بدهند که این سرمایه اجتماعی کجا رفته است. حجت و دلیلشان هم مقایسه رأی اصلاح طلبان در دوم خرداد 76 و خرداد 1400 است که در آن انتخابات حدود 20 میلیون رأی داشتند و در این انتخابات به حد آراء باطله رسیدند. نظر شما در این خصوص چیست؟

می شود بفرمایید که آقای هاشمی رفسنجانی را چرا رد صلاحیت کرده بودند؟ در اخباری که شما خوانده اید و سال ها بعد مطرح کردند، دلیل رد صلاحیت ایشان چه بود؟ اقبال عمومی بود؛ گفتند باید رد صلاحیت شود چون رأی می آورد. رأی آقای روحانی حدود سه درصد بود و بعد که اصلاح طلبان پشت او رفتند رأی آورد؛ اگر پشت آقای عارف هم می رفتند همین بود. در حقیقت مردم از اصلاح طلبان گلایه دارند اما با اصولگرایان افراطی مشکل دارند.

مردم می گویند چرا باید یک شب بنزین را سه هزار تومان کنند و به نمایندگان مجلس هم اجازه ورود به موضوع ندهند. من نمی دانم آقای رحمانی فضلی چه جایگاهی در نظام دارد که از همه جا با ما تماس گرفتند که ایشان را استیضاح نکنید و امضایتان از نامه استیضاح ایشان را پس بگیرید. سؤالی را هم من امضا کرده بودم که اگر استیضاح نشد، سؤالم را بپرسم؛ سؤال را هم در دستور نگذاشتند. شاید آقای لاریجانی فکر می کرد اگر این کارها را بکند رئیس جمهور می شود و بعد دیدیم که چه بر سرش آوردند.

امام در بهشت زهرا(س) فرمودند 50 سال قبل پدران ما برای خودشان تصمیم گرفته اند و ما حق داریم برای خودمان تصمیم بگیریم

بعد هم دیدید که چه بر سر برجام آوردند. برجامی که در مجلس اصولگرای نهم تأیید شده و به تأیید همه ارکان نظام رسیده بود و مجلس دهم سهمی در آن نداشت، مکرر به ما می گفتند شما برجام را 20 دقیقه ای تصویب کرده اید. اینها کاری کردند که ملت احساس کنند یا در داستان برجام خیانتی شده و ما نمی دانیم و یا خیانتی نشده و اینها دارند خیانت می کنند و نمی گذارند اجرا شود. در هر صورت نتیجه یکی بود. اما وقتی شما سربازان و ژنرال های دیپلماسی را به میدان می فرستید و بعد از پشت سر خنجر می زنید، دشمن هم از برجام بیرون می آید.

مجموعه این عوامل سهیم بود در اینکه مردم احساس بی اعتمادی کنند و بگویند ما نمی توانیم با این سیستم از لحاظ انتخابات کار کنیم. البته ما به مردم گفتیم با صندوق رأی قهر نکنید؛ دنیا به آخر نرسیده، آدم ها می آیند و می روند و مقررات عوض می شود و زمینه های اصلاح امور فراهم می شود. مردم منتقد اصولگرایان بودند که اجازه ندادند اصلاح طلبان همین اندازه برای ارتقاء سرمایه اجتماعی تلاش کنند.

ما چه قدر تلاش کردیم که از 10 سال عملکرد شهرداری تهران تحقیق و تفحص کنیم؟ آنجا هم ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بودند تا این تحقیق و تفحص به نتیجه نرسد. یعنی مردم وقتی دیدند آراء مردم تأثیری ندارد و در انتخابات کاندیداهای جریان های مختلف حضور ندارند و مشارکت آنها در سرنوشتشان تأثیر ندارد، در قبال اصلاح طلبان از موضع گلایه گفتند که شما برای چه دارید ادامه می دهید؟ ما باید به مردم جواب بدهیم. اما در دوره های گذشته اگر سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کرده راه حل داشته و در ادامه هم این امکان وجود دارد.

در دولت آقای روحانی که اصولگرایان آن را منتسب به اصلاح طلبان می دانند، اما همه می دانیم که آقای روحانی عضو جامعه روحانیت مبارزه بوده و هست، ترامپ از برجام خارج شد. به نظر شما خروج ترامپ از برجام چقدر در کاهش سرمایه اجتماعی کشور تأثیر داشته و احیای آن چقدر به این موضوع کمک می کند؟

من فکر می کنم در داستان برجام باید منصفانه برخورد کنیم که اولا آمریکایی ها میز مذاکره را ترک کردند. آقای ترامپ رئیس جمهور آمریکا بود و ایشان از معاهده برجام خارج شد؛ در حالی که برجام به عنوان قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسیده بود. از سوی دیگر در داخل عناصری بودند  که برای حذف رقیب آرزو داشتند این اتفاق بیفتد. اول تلاش می کردند که برجام به نتیجه نرسد، وقتی به نتیجه رسید گفتند که خیانت شده، وقتی هم ترامپ می خواست خارج شود گفتند ترامپ دیوانه نیست که خارج شود چون این کار کاملا به نفع آمریکایی ها است؛ وقتی هم خارج شد گفتند که دیدید آمریکایی ها قابل اعتماد نیستند؟ یعنی هر روز یک چیزی گفتند و به نوعی جشن گرفتند.

من فراموش نمی کنم که بعد از امضای برجام شرکت های بزرگ بین المللی داشتند وارد ایران می شدند. مثلا فعالیت های شرکت توتال فرانسه شروع شده بود و این رفت و آمدها داشت روی اقتصاد کشور تأثیر می گذاشت. آقایانی که امروز مدعی معیشت مردم هستند آن روز برای خروج توتال از ایران طرح سه فوریتی داده بودند و من به عنوان مخالف نوبت گرفتم و گفتم از اول استخراج نفت در ایران، این اولین بار بود که با این همه دقت یک قرارداد امضا شده است. انقدر مته به خشخاش گذاشتند و این قرارداد را بررسی کردند و نهایتا در عالی ترین سطح نظام این قرارداد مورد تأیید قرار گرفت.

ما نمی گوییم اقتصاد فقط متکی به خارج باشد ولی نمی توانیم در کشور را ببندیم و مثل مغازه ای که دور تا دور مغازه اش را دیوار بکشد و به مشتری بگوید از بالای دیوار پول بیانداز و من از این طرف یک چیزی برای تو پرتاب می کنم. مثل الآن که نفت می فروشند و نمی گویند به چه کسی و چه قیمتی می فروشند؛ اینها را باید شفاف به مردم توضیح بدهند. اما در عین حال توجه کنیم که آمریکا به اسرائیل قوی بیشتر از ایران قوی نیاز دارد و برای اینکه اسرائیل قوی باشد ایران، ترکیه و عربستان نباید قوی باشند. ایران قبل از انقلاب اگر ژاندارم منطقه(برای حفظ منافع آمریکا) بود، همزمان سازمان سیا و موساد ساواک را تربیت می کردند و آموزش می دادند.

ما باید به توانمندی های خودمان تکیه کنیم ولی به دلیل اینکه این مشکلات وجود دارد، اصل مذاکره را نباید نفی کنیم. برجام از این جهت افتخار است که ملت ایران توانست با شش کشور مدعی قدرت در دنیا پشت یک میز مذاکره بنشیند و با آنها گفت و گو کند و بر سر یک موضوع به نتیجه برسد و آن نتیجه را به تصویب شورای امنیت سازمان ملل برساند. به نظر من هیأت فعلی هم که دارند تلاش می کنند سربازان جبهه دیپلماسی هستند و هیچ کس نباید به رزمندگان جبهه خودش از پشت خنجر بزند. فقط ما می توانیم توصیه کنیم که دست دست نکنید و منافع مردم، منافع ملی و نظام را در نظر بگیرید و در همین چهار چوب پیش بروید. امیدوارم به زودی به نتیجه برسند و آمریکایی ها سرعقل بیایند.

به نظر شما اگر قانون اساسی اصلاح شود و یا قانون اساسی فعلی به شکل بهتری به اجرا درآید، چه قدر به حل مشکلات فعلی کشور و برخی اختلافات کمک خواهد کرد؟

من به دو دلیل با اصلاح قانون اساسی مخالف نیستم ولی دلایل بیشتری دارم که فعلا مخالف هستم. یکی از آن دو دلیل این است که امام در بهشت زهرا(س) فرمودند 50 سال قبل پدران ما برای خودشان تصمیم گرفته اند و ما حق داریم برای خودمان تصمیم بگیریم. ما در سال 57 حدود 35 میلیون نفر جمعیت بوده ایم و الآن بیش از 80 میلیون نفر هستیم. یعنی اکثر قریب به اتفاق جمعیت کشور متولدین بعد از انقلاب هستند و حق دارند برای خودشان تصمیم بگیرند.

دلیل دومی که مخالفم این است که بخشی از اشکالات ساختاری است. یعنی ما در ساختار قانون اساسی بعضی اختیارات و مسئولیت ها را جدای از هم دیده ایم؛ یک جا اختیارات دیده ایم و مسئولیت ندیده ایم و یک جا مسئولیت دیده ایم و اختیارات ندیده ایم.

اما به دلایل بیشتر با اصلاح قانون اساسی موافق نیستم؛ من با اجرای قانون اساسی موافقم. برای اینکه قانون اساسی در کشور ما اجرا نشد و اگر از این صحبت من برداشت بد نشود، ما اکنون «قانون اساسی در تعلیق» داریم. برای اینکه یک اشتباهی که در مورد قانون اساسی شکل گرفته این است که به استناد بعضی از اصول، بقیه اصول قانون اساسی را تعطیل می کنند. دوم اینکه به استناد تفسیر از قانون اساسی، روح قانون اساسی را معلق می کنند. سوم اینکه بسیاری از اصول قانون اساسی را بر اساس مصحلت های سلیقه ای و فردی اجرا نمی کنند.

خود همین نمی تواند ضرورت اصلاح قانون اساسی را نشان بدهد؟

اصلاح هم شود اینها هست. مثلا در اصل اول متمم قانون اساسی مشروطه دارد که اسلام و طریقه شیعه اثنی عشری مذهب رسمی ایران و شاه مروّج این مذهب می باشد. پس مشکل ساختاری نداشتیم. آیا رضا و محمدرضا شاه که بعد از این متمم آمدند مروّج مذهب شیعه بودند؟! اصل دوم حضور حداقل پنج نفر مجتهد برای نظارت بر قانونگذاری که مخالف شریعت اسلام نباشد. شما یک دوره را نشان بدهید که پنج نفر مجتهد را آورده باشند که بر قوانین نظارت کنند.

اصل دهم این بود که هیچ کس را جز به حکم قانون نمی توان دستگیر کرد. واقعا رعایت می شد؟! این دستگیری ها به حکم کدام قانون بود؟! اصل چهل و چهار می گوید شاه از هرگونه مسئولیت مبرا است و وزرای دولت مسئول مجلسین هستند و اصل چهل و پنج می گوید کلیه قوانین و دست خط های شاه در امور مملکتی وقتی اجرا می شود که به امضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول آن فرمان و دست خط همان وزیر است. یعنی شاه مسئول نیست و فقط یک شخصیت نمادین است که فقط قوانینی که تصویب شد را باید امضا کند و نمی تواند هم امضا نکند. اما کدام یک از نخست وزیران طوری بود که محمدرضا احساس کند دارد سلطنت می کند، نه حکومت؟!

در اصل چهار قانون اساسی خودمان می گوید تمام امور مملکت باید بر اساس اسلام باشد و این اصل بر سایر اصول مقدم است. سال 96 آقای سپنتا نیکنام را که از مردم رأی گرفته بود، به استناد این اصل از عضویت در شورای شهر منع کردند. ایشان دوره قبلش عضو شورا بود و دوره بعد گفتند نمی تواند؛ در حالی که قانون عوض نشده بود. استدلال آقایان این بود که ما در هر جای یک قانون بفهمیم که خلاف این اصل است، همان جا جلویش را می گیریم. یعنی همه۱۷۶ اصل قانون اساسی را کنار بگذارید و با همین یک اصل می خواهیم کشور را اداره کنیم. من به آقای لاریجانی گفتم دیگر در کشور سنگ روی سنگ بند نمی شود و هیچ قرارداد داخلی و خارجی دیگر اعتبار ندارد، چون هر جایی می توانند جلوی آن را بگیرند.

یک خاطره هم راجع به قانون اساسی به شما بگویم که بدانید ما اصلا عمل نمی کنیم و یا برعکس عمل می کنیم. اصل 175 قانون اساسی مربوط به صدا و سیما است. می گوید وظیفه صدا و سیما این است که آزادی بیان را بیاورد و بعد می گوید رئیس صدا و سیما را رهبری انتخاب می کند و ترتیب اداره، نظارت و خط مشی صدا و سیما را قانون معین می کند. از بازنگری قانون اساسی 32 سال گذشته و هنوز صدا و سیما قانون اداره، نظارت و خط مشی ندارد. ما در کمیسیون فرهنگی 40 جلسه با صدا و سیما، دولت، مجمع تشخیص و جاهای دیگر گذاشتیم و طرح تهیه کردیم که به دستور برود و تصویب شود. از دفتر نظارت بر سیاست های کلی نظام در مجمع تشخیص دعوت شدیم؛ که به ریاست آقای محسن رضایی تشکیل شده بود. کارشاناسان بی سواد مجمع پیش نویسی تهیه کرده و به آن جلسه آورده بودند که نوشته بود چون رئیس صدا و سیما را رهبری منصوب کرده اند، مجلس حق ندارد برای او شرح وظایف بنویسد.

بنابر این چه قانون اساسی مشروطه و چه قانون اساسی جمهوری اسلامی، قبل از اینکه مشکلش در محتوا و ساختارش باشد در رفتار ما است؛ ما عمل نمی کنیم و این یک مسأله فرهنگی است. وقتی می گوییم اصلاح طلبان و متفکران باید در جامعه کار و فرهنگ سازی کنند، این فرهنگ سازی از رئوس نظام تا آحاد مردم را در بر می گیرد. یکی از دلایل موفقیت چینی ها این است که قانون را مقدس می دانند. اما در فرهنگ ما فرار از قانون مقدس است. این ریشه فرهنگی دارد و هرکسی را جای این مقامات بگذارید همین می شود.

من معتقدم که ما یک دوره گام اساسی برای اجرای قانون اساسی برداریم؛ و الّا اگر یک دوره دیگر بر سر اصلاح بنشینیم، معلوم نیست که هر کسی چه چیزی را می خواهد اصلاح کند. طیفی که بر سر اصلاح وجود دارد بسیار وسیع و گسترده است. معلوم نیست جمع شدن اینها در شرایط فعلی قابل تحقق و به نفع مردم باشد.

الآن مشکل مردم آب و نان، اجاره خانه، خرید مسکن، لباس فرزندان و بهداشت و درمان است. اگر وارد مسائل اساسی و ساختاری از این قبیل شویم، به نظر من با توجه به این شرایط درست جمع نمی شود و سرخوردگی جدیدی هم می تواند ایجاد کند. بنابر این خواهش من این است که همه اصلاح طلبان و اصولگرایان بنا را بر این بگذاریم که بر اجرای قانون اساسی تأکید و میثاق ملی دومی برای خودمان تعریف کنیم برای عمل کردن به قانون اساسی و برنامه های توسعه ای که بر اساس آن تهیه می شود. آن هم در چهارچوب همگرایی و گفتمان گفت و گو می تواند محقق شود که من آن را دور از دسترس نمی دانم.

با توجه به انتخابات 1400 که به تعبیر شما همه کاندیداهای اصلاح طلب را حذف کردند، در این شرایط کشور اصلاح طلبان چه کاری می توانند انجام بدهند؟

پاسخ هایی به این سؤال داده شده و بعضی ها گفته اند اصلاح طلبان باید از حوزه قدرت فاصله بگیرند و کار در عرصه اجتماعی انجام شود؛ بعضی ها می گویند اصلاح طلبان باید کار حزبی و تشکیلاتی و فعالیت برای انتخابات انجام بدهند. من معتقدم اصلاح طلبی باید به صورت همه جانبه باشد. جریان اصلاحات با همان تعبیری که بال چپ جمهوری اسلامی گفته می شد، هم از ناحیه مردم و سمپاتهای اصلاح طلبان جدی گرفته شود که در درون نظام و چهار چوب انقلاب اسلامی تعریف می شوند.

از ناحیه جریان رقیب که به هر دلیلی به بعضی از مراکز قدرت دسترسی دارد نیز در پی حذف اصلاح طلبان نباشند. رهبران کشور و کسانی که به هر حال قدرت برتری در کشور دارند هم نسبت به همه جریان ها پدری کنند و این طور نباید که یک جریان همیشه فرصت ارتباط داشته باشد و یک جریان از ارتباط با ارکان قدرت و حضور در مجامع منع شود.

خود اصلاح طلبان هم مرزبندی ها را شفاف تر کنند؛ در عین حال که به وضع موجود نقد دارند، اما اصلاح طلبان هیچ وقت از امام، اصل نظام و قانون اساسی عبور نکرده اند؛ بی عیب نیستند و دیگران هم بی عیب نیستند. متأسفانه الآن فضایی در کشور وجود دارد که افراد زیادی از طیف های مختلف برای تولید محتوا در فضای مجازی احساس تکلیف می کنند و ما هم بدون اینکه مزدی دریافت کنیم و یا حتی تأثیری برای ما داشته باشد، وسیله بازنشر اینها شده ایم. اطلاعات کاملا نادرست و یا اطلاعات درستی که نباید مطرح شود و یا اطلاعاتی که بخشی از آن درست و بخشی نادرست است به صورت گسترده در این فضا منعکس می شود و بعد هم مجلس ما وقتی می خواهد این مسأله را مدیریت کند می گوید فیلترینگ را تقویت کنیم؛ در حالی که راه حل اینها نیست.

جریان اصلاحات به معنای واقعی از این فرصت برای گفت و گو استفاده کند و یک طرفه این همه مطالب پراکنده بی راه حل یا با راه حل های غیر قابل دسترس منتشر نکنند. اینها باعث شده که اعتماد عمومی سلب شود و مردم احساس کنند هیچ راه حلی وجود ندارد. خروجی این وضعیت این است که جامعه به سمت منجی طلبی برود و آن منجی طلبی یا گرایش به انجمن حجتیه است که می گویند فساد زیاد شود تا امام زمان(عج) بیاید، یا منجی طلبی به این معنا که رضاخان دیگری بیاید و همه را قلع و قمع و مشکل را حل کند و یا خدای ناکرده مداخله  خارجی مثل عراق و کشورهای دیگر باشد.

به نظر من فضای تعامل اصلاح طلبان باید مدیریت شده باشد و رهبری اصلاحات با گفت و گوی درون گفتمانی این جریان را مدیریت کند که از بیانیه ها و ادبیاتشان و اطلاعاتی که منتشر می شود سوء برداشت نشود و هرکسی نقدی به جمهوری اسلامی دارد، همه به نام اصلاح طلبان نوشته نشود. بالأخره اصلاح طلبان یک جریان اصیل و بسیاری از آنها خانواده شهید، جانباز و آزاده و انسان های ساده زیستی هستند. مثل بقیه جریان ها ممکن است افرادی هم مشکل داشته باشند ولی به نظر من انصاف هم چیز خوبی است که بعضی از آقایان رعایت کنند.

منبع: جماران
کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 4
  • ناشناس
    1

    سلام برمعاویه سلام برکره شمالی سلام بردیکتاتورها تواین مملکت حرف حق تاوان داره مرد می خوادروی حرفش بایسته

    نظرات شما -
    • ناشناس
      0

      آقای خاتمی لطفا سکوت کند
      دنیا آرامش پیدا می کند
      خخخخ

  • ناشناس
    0

    اینقدر این مفسدان و غارتگران، که در اول انقلاب به مردم ظلم کردند، باید در حصر بمانند تاخفه شوند و بمیرند. البته اگر در استخر فرح خفه میشدند بهتر بود.

  • ناشناس
    0

    امثال آقای خاتمی، از اول انقلاب تا سال ۸۴ سخنرانیهای فراوانی انجام داده اند‌ که هیچگونه نتیجه ای جز بدبختی و خفت و خواری برای مردم نداشته است. اشرافی گران سرمست قدرت، باید همانند شاهان ستمگر این دنیا را ترک کنند.