یک تحلیلگر مسائل سیاسی:

حکومت شیوه‌ای مورد توافق را برای کشف حقیقت بپذیرد/ مثال امروز مهسا امینی و نیکا شاکرمی و مثالهای زمان شاه همچون سینما رکس، تختی و مصطفی خمینی

یک تحلیلگر مسائل سیاسی نوشت: اگر حکومت می‌خواهد که مردم ادعا‌هایی که حکومت حقیقت می‌داند باور کنند، اعم از مورد مهسا امینی یا نیکا شاکرمی یا هر مورد دیگر، در این صورت باید شیوه‌ای مورد توافق برای کشف حقیقت را بپذیرد تا حقیقت همه امور مطابق آن کشف و داوری شود.

حکومت شیوه‌ای مورد توافق را برای کشف حقیقت بپذیرد/ مثال امروز مهسا امینی و نیکا شاکرمی و مثالهای زمان شاه همچون سینما رکس، تختی و مصطفی خمینی

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: اتفاقاتی که در این چند هفته رخ داده است از جهتی وجه اشتراک دارند و شاید بتوان گفت از جهت مورد نظر مثل همه اتفاقات تاریخ جدید ایران است. وجه تشابه آن‌ها این است که هیچ‌گاه حقیقت آن‌ها چنانکه شایسته است، حداقل در کوتاه‌مدت روشن نمی‌شود.

در واقع هنگامی که جامعه نیازمند دانستن حقیقت است در پرده پنهان می‌ماند. برای نمونه درباره مرگ تاثرآور نیکا شاکرمی، مخالفان آن را متوجه حکومت می‌کنند و دادسرای جنایی نیز توضیحات کاملا متفاوتی را می‌گوید. اگر کسی حکومت را متهم کند حتما ناشی از دروغ‌پردازی و خباثت او می‌دانند و مخالفان حکومت هم داوری معکوس دارند.

هنگام سقوط حقیقت در این میان آقای وحید اشتری هم گزارشی در این زمینه تهیه کرده که روایت رسمی را تقویت می‌کند ولی او را هم محکوم می‌کنند گرچه در ماجرا‌های دیگر در کنار مخالفان و منتقدان بوده است. جالب‌تر از همه اینکه فارغ از اینکه حقیقت چه باشد هیچ تاثیری در داوری آنان نسبت به حکومت نخواهد داشت. در واقع درباره حقیقت موضوعی احتجاج می‌کنند که در داوری نهایی آنان نسبت به هم بی‌اثر است.

این یادداشت درصدد تایید و رد هیچ کدام از دو ادعا نیست. من هم در هر مورد و بر حسب قراین ظنی داوری خاص خود را دارم، چون مرجعیت و سازوکاری برای کشف حقیقت در جامعه وجود ندارد. مجادله درباره حقیقت این واقعه به علت ساختاری بی‌سرانجام است و هرکس داوری خود را خواهد داشت. این وضعیتی تاریخی است و جدید نیست. مرگ غلامرضا تختی در سال ۱۳۴۶ و در هتل آتلانتیک تهران یک بمب خبری بود که با توجه به سوابق او با رژیم شاه به سرعت به عنوان قتل و از جانب ساواک تلقی و شعار‌های گوناگونی در این باره ساخته شد.

در مراسم شب هفت او، دانشجویان برنامه مفصلی از میدان شوش تا ابن‌بابویه برگزار کردند و همه بدون تردید متفق‌القول بودند که ساواک او را کشته. در حالی که دوستان نزدیک تختی می‌دانستند او خودکشی کرده ولی گزاره قتل او چنان قوی بود که کسی جرات بیان خلافش را نداشت. حتی اکنون هم پس از ۵۵ سال برخی همین عقیده را دارند. در هر حال در این ماجرا سپهبد مقدم که مقام وقت ساواک بود تعدادی از فعالان اصلی دانشجویی پلی‌تکنیک را که در مراسم شب هفت فعالیت داشتند، احضار و مدارک و مستندات کافی ارایه می‌کند که تختی خودکشی کرده و ما او را نکشتیم.

وصیتنامه تختی را نشان می‌دهد که دو روز پیش از خودکشی نوشته و ثبت شده بود. حتی توضیح می‌دهد که مهندس کاظم حسیبی را به عنوان وصی و سرپرست بابک تعیین کرده که وصیت را اجرا کند، جالب است که پسر مهندس حسیبی هم دانشجوی پلی‌تکنیک بوده است. با همه این توضیحات دانشجویان با گزاره او همراهی نمی‌کنند. هنگامی که ناامید می‌شود با استیصال می‌گوید کاری نمی‌توان کرد. فرزند خودم هم از من پرسید که بابا تختی را چگونه کشتید؟ می‌خواهم بگویم که ریشه این بحران در جای دیگری است که حکومت باید به حل آن اقدام کند و نمی‌تواند انتظار داشته باشد که مردم روایت آن را بپذیرند. این مساله به تفاوت بنیادین در مفهوم اعتماد در جامعه سنتی و جدید برمی‌گردد.

این موضوع در مرگ آل‌احمد، صمد بهرنگی، دکتر شریعتی، مصطفی خمینی، سینما رکس و موارد دیگر هم رخ داد. چرا؟ به چند دلیل مشخص. آن حکومت رسانه آزاد برای کشف حقیقت و نهاد قضایی مستقل برای صدور حکم نهایی عادلانه در اختیار نداشت. یا به تعبیر بهتر اجازه شکل‌گیری به این دو نهاد را نمی‌داد. برای اینکه دوست نداشت بسیاری از حقایقش آشکار و قانون حاکم شود. در چنین شرایطی حقیقت امری فردی می‌شود.

هر کس بر حسب سلایق و علایق و اطلاعاتش حقیقت را به گونه‌ای می‌بیند. به تعبیر دیگر حقیقت غایب شده یا به تعبیر استاد شفیعی‌کدکنی سقوط کرده و ارتباطش با واقعیت قطع می‌شود. جامعه‌ای که چنین باشد دچار از هم گسیختگی و فقدان بصیرت می‌شود.

هنگامی که نتوان در مسائل مهم به حقیقت رسید چگونه می‌توان وحدت نظر پیدا کرد؟ در غیاب اشتراک نظر جمعی نسبت به حقیقت یا به تعبیر دیگر در غیاب حقیقت اجتماعی، جامعه انسانی دو یا چند پاره می‌شود. اگر حکومت می‌خواهد که مردم ادعا‌هایی که حکومت حقیقت می‌داند باور کنند، اعم از مورد مهسا امینی یا نیکا شاکرمی یا هر مورد دیگر، در این صورت باید شیوه‌ای مورد توافق برای کشف حقیقت را بپذیرد تا حقیقت همه امور مطابق آن کشف و داوری شود.

حقیقت تجزیه‌پذیر نیست. دریافت حقیقت کلیت در هم تنیده است که تابع روش معین تحقیق و شناخت آن است. اگر پوپری به موضوع نگاه کنیم باید راهی برای نقض ادعا‌های حکومت باز باشد و حقیقت واقعی آن است که کسی نتواند آن را نقض کند نه اینکه کسی مجاز به نقض و رد آن نباشد. در فضایی که حقیقت جناحی و سیاسی شود، زندگی عذاب‌آور و در تاریکی مطلق است.

کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 7
  • parvaziii
    4

    از کجات این اراجیفو میبافی مفسر سیاسی بی وجدان

  • آزادی
    1

    آتش زدن سینما رکس کار شاه نبود کار کسانی بود که میخواستن مردم رو بر علیه شاه کنن

  • ناشناس
    0

    باریکلا عباس جون واکنش خوبی بود به اتفاقات اخیر...گرچه می دونم باید منتظر کنش ات هم باشیم!

  • خبرررفوری
    2

    بخود میکنین عکس خصوصی مردم رو میزارید تو خبراتون که یه ریال هم ارزش ندارن

  • متفاوت
    0

    حقیقت برتر میگه : همیشه حقیقت همانی است که در صحنه عمل به وقوع میپیوندد وتبدیل به واقعیت میشود.بقیه دیگه ماست مالی برای پنهان حقیقت است هرچند که توام با درستی و یا خلاف ان باشد///سلام و درود چون شاخه گلی بر استان حقیقت»همه نارنج وترنج بود باغ و بستان حقیقت. //انکس که لگد زد به طریق خواری وذلت » سرزدبه صحرای وجود تا به دریای حقیقت. //حقیقت ان اینه ایست که انکارش نتوان شد » ایینه بشکستن نبود همت مردان حقیقت.

  • ناشناس
    0

    بعید میدانم حاکمیت که درراس آن ولایت فقیه وفقاهت است اجازه استفاده ازهرابزاری را برای رسیدن مقصود بدهد و چنین ادعا کرد که هدف وسیله را توجیه میکند تمسک به هرابزاری برای رسیدن به هدف متعالی درمکتب اسلام نهی شده است . مثلا بگوییم اگر فلان کار که غیرعقلانی وغیرشرعی است اگر به انگیزه رسیدن به هدف مقدس باید مرتکب شد یا بمب اتمی ساخت که غیرشرعی است برای اینکه اسلام گسترش پیدا کند این شبه افکنی ها را هرکس مطرح کند خدا از او نمیگذرد .

  • ناشناس
    0

    یکی از علل سقوط نظام های مادیگر همین رفتارهای خلافی است که بقصد تاثیر گذاری برافکار عمومی خودشان را مجاز به انجام هراقدامی میدانند که اگر رسوایی ببار آورد چه بسا جبران ناپذیر باشه نمونه آن نظامات مادیگرای امنیتی مثل دولتهای مستکبر اما درنظام توحیدی مبتنی بر اموری است که اجازه انجام هرکاری داده نخواهد شد .بدانید عوامل امنیتی که درقالب جاسوس اجنبی با همراهی همان سواک شاه مستبد اجرا میشود همانی است که سبب سقوط شاه را فراهم کرد همین سواک ۵۷ شایع کرد که عکس امام درماه دیده شد واز این مسائل فراوان دیده شده است مهم اینه که شنونده باید عاقل باشه