پژوهشگر مسائل سیاسی مطرح کرد:
ملیگرایی تقلبی و ملیگرایی ناب
یک پژوهشگر مسائل سیاسی نوشت: پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از این رویکرد ملت ایران به رهبری امام خمینی بود. مردم ایران با درک عمیق و همت بلند خود، از وادی «وابستگی» و «ما نمیتوانیم» عبور کردند و قدم به سرزمین «استقلال» و «ما میتوانیم» گذاشتند.
مسعود رضایی نوشت: ملیگرایی را اگر فارغ از معانی و مفاهیم افراطی و نژادپرستانه آن درنظر بگیریم، باید یک عامل مثبت و سازنده در جهت رشد و پیشرفت و توسعه کشور عزیزمان ایران بهشمار آوریم، چرا که معنای متعارف و متعادل آن چیزی جز عشق ورزیدن به وطن، مقاومت در برابر دشمنان و بیگانگان و تلاش بیپایان برای بهبود هرچه بیشتر اوضاع و احوال این سرزمین نیست.
البته باید توجه داشت ملیگرایی مفهومی است که میتواند مورد سوءتعبیر و سوءاستفاده قرار گیرد. این اتفاقی است که در مورد دیگر موضوعات و مفاهیم نیز میتواند بیفتد ازجمله در مورد اسلام. به همین دلیل است که هم اسلام نابمحمدی(ص) داریم و هم اسلام آمریکایی با دو محتوا و مسیر کاملا جدا از یکدیگر ولو آنکه هر دو در نام اسلام با یکدیگر مشترک باشند. لذا همانگونه که اسلام ناب و اسلام آمریکایی داریم؛ ملیگرایی ناب و ملیگرایی تقلبی هم داریم که باید آنها را از یکدیگر بازشناخت؛ درغیراینصورت ممکن است شیادان عقلدزد که کارشان تولید و توزیع کالای تقلبی و نامرغوب در بازار افکارعمومی است، ملیگرایی تقلبی را به جای ملیگرایی ناب به مردم و بهویژه قشر جوان قالب کنند.
اما تفاوت این دو نوع ملیگرایی در چیست و چه عواملی یکی را ناب و کارآمد و سازنده و دیگری را تقلبی و ناکارآمد و مخرب میسازد؟ اگر خواسته باشیم بهصورت مصداقی دراینباره سخن بگوییم باید به دو برهه تاریخی در کشورمان اشاره کنیم که در هریک از آنها شاهد ظهور و بروز یکی از این دو نوع ملیگرایی بودهایم؛ یعنی دوران قبل از انقلاب و دوران بعد از انقلاب.
در دوران رژیم پهلوی، رضاشاه و پسرش ادعاهای بزرگ و حتی افراطی در مورد ملیگرایی و ایرانپرستی و امثالهم داشتند. مراسم و تبلیغات گوناگونی نیز در این زمینه وجود داشت؛ از تبلیغ و ترویج افراطی باستانگرایی در دوران رضاشاه تا برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله در زمان محمدرضا. اما حاصل آن نوع ملیگرایی تقلبی و تشریفاتی با آنهمه حرف و مراسم و تبلیغات پرسروصدا چه بود؟ حاصل آن نوع ملیگرایی این بود که:
رضاشاه بهسادگی منطقه بسیار استراتژیک قرهسو را به ترکیه واگذار کرد و خسارتی جبرانناپذیر بر ایران وارد ساخت.
قرارداد نفتی ۱۳۱۲ که بهمراتب زیانبارتر از قرارداد استعماری دارسی بود، منعقد کرد و نفت ایران را تا سال ۱۳۷۲ در اختیار انگلیس قرار داد.
ارتش رضاخانی حتی برای یک روز نتوانست در برابر قوای نظامی بیگانه مقاومت کند و اسفبارتر اینکه با دستور شخص رضاشاه، اسلحه خود را در مقابل متجاوزان به این آب و خاک بر زمین گذارد و تسلیم شد.
رضاشاه به محض حرکت قوای نظامی روسها به سمت تهران، فرار را بر قرار ترجیح داد و سپس با ذلت توسط انگلیسیها به خارج از ایران تبعید شد.
محمدرضا پهلوی همچون پدرش رضاشاه، پس از رایزنیهایی که با دولت انگلیس صورت گرفت، با رضایت این دولت استعمارگر توانست زمام امور در ایران را بهدست گیرد و او نیز همانند پدرش هرگز نقش بیگانگان را در آغاز و تداوم سلطنت خویش از یاد نبرد.
طبق قرارداد مستشاری نظامی بین ایران و آمریکا در سال ۱۳۲۳ که تا پایان عمر رژیمپهلوی ادامه داشت، تمامی نظامیان آمریکایی از ارشدیت در مقابل همتایان ایرانی خود برخوردار بودند و با نظامیان ایرانی بهعنوان زیردستان خود رفتار میکردند. تمامی اطلاعات نظامی ایران نیز میبایست در اختیار مستشاران آمریکایی قرار گیرد و فرماندهان واقعی ارتش ایران، آمریکاییها بودند.
آمریکا و انگلیس طرح کودتا علیه تنها دولت ملی در زمان پهلوی را به اجرا درآوردند و شاه در این زمینه با آنها کاملا همکاری کرد. حاصل این کودتا، سرنگونی دولت دکتر مصدق و سلطه همهجانبه آمریکا و انگلیس بر ایران تا سال ۱۳۵۷ بود.
در جشنهای پررنگ و لعاب ۲۵۰۰ ساله که با صرف هزینهای بسیار گزاف و بهاصطلاح برای معرفی مجد و عظمت ایران به تمام دنیا برگزار شده بود، تمام امکانات و وسایل و حتی غذاها و نوشیدنیها بهکلی غیرایرانی و خارجی بودند و حتی گارسونها و پیشخدمتها را نیز از فرانسه آورده بودند!
تمام وسایل و البسه مورد نیاز برای جشن عروسی شاه ایران با فرح دیبا، از فرانسه خریداری و به ایران آورده شد و حتی هنگامی که متوجه شدند یک قطعه نوار روبان فراموششده است، یک فروند هواپیمای اختصاصی به فرانسه برای خرید و آوردن آن به ایران، اعزام شد.
نیروهای متخصص ایرانی در کشور خود بهعنوان انسانهای درجه دو محسوب میشدند و نیروها و شرکتهای آمریکایی و اروپایی بهعنوان نژاد برتر، تمامی کارهای صنعتی و عمرانی بزرگ مانند سدسازی، اسکله و بندرسازی، نیروگاهسازی، پالایشگاهسازی، کشتیسازی، کارخانهسازی و امثالهم را در اختیار داشتند و منافع بسیار زیادی را از این طریق کسب میکردند.
آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس در ایران در خاطرات خود اشاره جالبی به این موضوع دارد. او میگوید در سالهای پایانی عمر رژیم پهلوی، سفارت انگلیس بیش از آنکه به امور سیاسی بپردازد، مشغول رتق و فتق امور مربوط به شرکتها و بازرگانان انگلیسی بود که بهصورت گستردهای وارد ایران شده بودند.
محمدرضا پهلوی در چارچوب سیاستهای دیکته شده انگلیس، بهسادگی از جزیره استراتژیک بحرین گذشت و زخمی ابدی را بر پیکر ایران بر جای گذارد. اسدا... علم در یادداشتهای خود خاطرنشان کرده است که گوینده رادیو ایران، بهگونهای خبر جدا شدن بحرین از ایران را بیان میکرد که گویی یک فتحالفتوح برای کشور ما رخ داده بود!
با تصویب قانون کاپیتولاسیون، انبوه نظامیان آمریکایی در ایران نیز از حقوق دیپلماتیک برخوردار شدند و در صورت انجام هرگونه تخلف و بزهکاری، محاکم ایرانی از حق محاکمهشان و همچنین اعضای خانواده آنها منع شدند. این به معنای آزادی عمل کامل نظامیان آمریکایی در ایران بود.
عامه مردم ایران از سادهترین امکانات پزشکی و دارویی در اقصینقاط کشور محروم بودند و در این حال، رفتن به خارج کشور برای انجام سادهترین معاینات و عملهای جراحی، به یک پرستیژ برای قشر مرفه تبدیل شده بود. اسدا... علم در یادداشتهای خود خاطرنشان میسازد که یک بار صرفا برای پر کردن دندان خود به خارج میرود و بازمیگردد.
قوه خلاقیت و ابتکار جوانان ایرانی نادیده گرفته شده و بلکه سرکوب میشد و فضای خودباختگی و خودتحقیری در برابر غربیها بر جامعه مستولی شده بود.
تمام وسایل و البسه مورد نیاز برای جشن عروسی شاه ایران با فرح دیبا، از فرانسه خریداری و به ایران آورده شد و حتی هنگامی که متوجه شدند یک قطعه نوار روبان فراموششده است، یک فروند هواپیمای اختصاصی به فرانسه برای خرید و آوردن آن به ایران، اعزام شد
طبق خاطرات عبدالمجید مجیدی و علینقی عالیخانی از مسئولان بلندپایه اقتصادی دوران پهلوی، بخش قابلتوجهی از بودجه کشور صرف خریدهای نظامی عمدتا از آمریکا و انگلیس میشد با این توضیح که طبق خاطرات اسدا... علم، گاهی بهای این تجهیزات تا سه برابر قیمت واقعی آنها از ایران دریافت میشد.
بنا به آنچه شاه در خاطرات خود تحت عنوان «پاسخ به تاریخ» بیان داشته است، ایران که با صرف منابع بسیار زیاد اقدام به خرید تجهیزات نظامی از آمریکا میکرد، در اصل این تجهیزات را در چارچوب سیاستهای کلی کاخ سفید به کار میگرفت و بزرگترین حافظ منافع غرب در منطقه بهشمار میرفت.
تمام آیین و آداب و رسوم ملی ما در برابر هجوم آیین و آداب و رسوم غربی در حال لگدمالشدن و جان باختن بود و هدف آن بود که مردم ایران از نوک پا تا فرق سر غرق در غربگرایی از نوع مبتذل و مستهجن آن شوند.
اینها تنها مختصری از آثار و تبعات ملیگرایی تقلبی و غربگرا در دوران قبل از انقلاب بود که در یک کلام باید گفت عزت و اقتدار ملت ایران را بهشدت مخدوش ساخته بود اما ایرانیان چنین وضعیتی را شایسته خود نمیدانستند چرا که به داناییها و تواناییهای خود آگاه بودند و یقین داشتند در صورت رهایی از این وضعیت خواهند توانست دست به کارهای بزرگ و چشمگیری در عرصه ملی و بینالمللی بزنند.
پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از این رویکرد ملت ایران به رهبری امام خمینی بود. مردم ایران با درک عمیق و همت بلند خود، از وادی «وابستگی» و «ما نمیتوانیم» عبور کردند و قدم به سرزمین «استقلال» و «ما میتوانیم» گذاشتند. این در واقع تغییر رویکرد از ملیگرایی انحرافی و تقلبی مبتنی بر فرهنگ غربی به یک ملیگرایی ناب و اصیل مبتنی بر فرهنگ و آموزههای اسلامی بود. حاصل این نوع ملیگرایی این بود:
بهرغم تهاجمات گسترده نظامی به ایران، یک وجب از خاک این سرزمین نه در مرزهای غربی و نه در پهنه خلیجفارس از مام میهن جدا نشد.
نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با اتکا به توان داخلی به یکی از مقتدرترین و خودکفاترین نیروهای نظامی در جهان تبدیل شدهاند.
در عرصه پزشکی و درمان به حدی پیشرفت کردیم که ایران بهعنوان یکی از قطبهای گردشگری سلامت درآمده است.
در عرصه علوم نوینی همچون نانو با گستره بسیار وسیع کاربرد آن در صنایع مختلف، به رتبه چهارم جهان دست یافتهایم و محصولات پیشرفته و مبتنی بر نانو یکی پس از دیگری رونمایی میشوند.
در عرصه ساخت برخی محصولات صنعتی و پزشکی به رتبههای سطح بالای جهانی رسیدهایم و همچنان در حال پیشرفت در این عرصهها هستیم.
به دانش ساخت پیچیدهترین رادیوداروها دست یافتهایم و هر روز محصولی جدید در این زمینه تولید و به بازارهای داخلی و خارجی عرضه میکنیم.
تمامی تجهیزات نظامی مورد نیاز نیروهای مسلح ایران از یک فشنگ کوچک گرفته تا یک موشک ۱۲ متری، از یک خودروی ساده گرفته تا پیشرفتهترین تانکها و نفربرها، از یک قایق تندرو گرفته تا ناوها و زیردریاییها و اژدرها، از یک اسلحه انفرادی گرفته تا انواع و اقسام پهپادها و رادارها و سامانههای دفاعی، همه و همه از صفر تا صد به دست نیروهای توانمند داخلی تولید میشود.
ایران به یکی از معدود اعضای باشگاه فضایی جهان تبدیل شده و با سرعت در حال پیشرفت در عرصه علوم و صنایع فضایی است.
در عرصههای رباتیک و لیزر در سطوح بالای جهانی در حال حرکت به جلو هستیم.
در عرصه علوم و صنایع هستهای به یک کشور درجه یک در جهان امروز تبدیل شدهایم.
عظیمترین سدهای جهان را خودمان طراحی میکنیم و میسازیم و به مرحله صادرات خدمات مهندسی در این گونه سازهها رسیدهایم.
ایران از یک کشور وابسته به آمریکا و ناگزیر به حرکت در جهت حفظ منافع آن در منطقه، به یک کشور مستقل و تعیینکننده در معادلات منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است.
پایشگاههای بزرگ، پتروشیمیهای پیشرفته و صنایع و سازههای مرتبط با نفت و گاز در خشکی و دریا توسط نیروهای ایرانی طراحی و ساخته میشود و پیشرفت در این زمینه با سرعت ادامه دارد.
طراحی، ساخت و تعمیر بزرگترین نفتکشهای دنیا توسط متخصصان ایرانی انجام میشود.
توربینهای بزرگ و موتورهای جت با علم و دانش ایرانی در حال تولید و ارتقای وضعیت هستند.
اینها هم تنها گوشهای از دستاوردها و پیشرفتهای حاصل از ملیگرایی ناب است که ذکر تمامی آنها در این مختصر نمیگنجد.
بدیهی است این گونه دستاوردها و موفقیتها، بیتابی و عصبانیت بیش از حد آمریکا و شبکه شیاطین همراه او را در پی داشته است. آنها این نوع ملیگرایی ناب را که موجب پیشرفت، قدرتمندی و استقلال ایران باشد، نمیپسندند. آنها آن نوع ملیگرایی تقلبی را که موجب خودباختگی، ضعف و وابستگی ایران باشد، میپسندند. به همین دلیل نیز سخت در این اندیشهاند که چگونه این نوع ملیگرایی را تبدیل به آن نوع ملیگرایی کنند و برای حل این مشکل خود، به یک پاسخ و راهحل رسیدهاند.
توضیح آنکه آنها بهخوبی میدانند که زمینه و آبشخور این دو نوع ملیگرایی با یکدیگر متفاوت است و به همین دلیل نیز گرچه نام و عنوان مشابهی دارند اما دو محصول متفاوت از آنها بهدست میآید. آن نوع ملیگرایی که ریشهاش در فرهنگ و آداب غربی باشد، محصولش میشود همان خودباختگی و وابستگی و تحقیر ملت ایران و این نوع ملیگرایی که ریشهاش در فرهنگ و آداب اسلامی باشد محصولش میشود همین خودباوری و استقلال و عزتمندی و اقتدار مردم ایران. به این ترتیب از نظر آنها راهحل این است که برای تغییر آثار و محصولات ملیگرایی، باید زمینه و آبشخور آن را عوض کرد و راهی جز این وجود ندارد.
به این ترتیب مدتهاست که تغییر فرهنگ و رفتار مردم ایران از فرهنگ اسلامی و عاشورایی و مقاومت و استقلالطلبی و امیدواری، به فرهنگ غربگرایی و لذتجویی و تسلیمپذیری و ناامیدی، در دستور کار آنها قرار گرفته است چرا که از نظر آنان با تغییر فرهنگ، خودبهخود تغییر در مسیر ملت ایران نیز اتفاق خواهد افتاد. بهعبارت دیگر، شبکه شیاطین بهخوبی میدانند که نمیتوان صریحا به یک ملت حکم کرد که خودت پالایشگاه نساز، سد نساز، سکوهای نفتی نساز، پتروشیمی نساز، پهپاد و موشک نساز، رادیودارو نساز، ربات جراح نساز، سانتریفیوژ نساز و نساز و نساز. نمیتوان صریحا به یک ملت گفت که استعدادها و توانمندیهای خودت را نادیده بگیر و به بیگانگان متکی باش. نمیتوان به یک ملت گفت آنچه در طول بیش از چهار دهه بهدست آوردهای را به آتش بکش و از این پس همچون یکگاو شیرده در خدمت ما باش. معلوم است که هیچ ملتی و بهخصوص ملت ایران هرگز زیر بار چنین دستورات و فرمایشات تلخ و تحقیرکنندهای نخواهد رفت و چهبسا حتی اینگونه برخوردهای صریح، موجب برانگیخته شدن حس مقاومت در آنها شود. بنابراین باید از راه دیگری وارد شد. در واقع از نظر آنها با توجه به این که ریشه ملیگرایی در دوران قبل از انقلاب در فرهنگ غربی بود و آنگونه آثار و محصولات را داشت، اینک نیز باید تلاش کرد تا به هر طریق ممکن ریشه ملیگرایی موجود را از فرهنگ اسلامی خارج ساخت و مجددا آن را در همان فرهنگ غربی قرار داد. در صورت موفقیت در این کار، محصول این ملیگرایی خودبهخود همان خواهد شد که مطلوب آمریکا و شبکه شیاطین است بدون اینکه حساسیت خاصی در ملت ایران ایجاد کند.
تهاجم فرهنگی شبکه شیاطین به فرهنگ اسلامی در کشور ما و تلاش برای جایگزین ساختن آن با فرهنگ غربی بر همین مبنا صورت گرفت و همچنان با تمام توان در این راه تلاش میکنند. از نظر آنها اگر این جابهجایی صورت گیرد، آنگاه میتوان هر روز با شور و شوق زایدالوصفی در وصف وطن و ایران و سرزمین اهورایی و نژاد آریایی و سابقه ۲۵۰۰ ساله و تمدن ایرانی و غیره و غیره سخنرانی کرد و شعر، سرود و آواز خواند و کتاب نوشت و همایش برگزار کرد و جشن و بزن و بکوب به راه انداخت و در عین حال تا مغز استخوان هم وابسته به بیگانه بود.
البته در کنار این طرح و پروژه اصلی، طرح موازی فشار حداکثری بر اقتصاد ایران نیز در دستور کار شبکه شیاطین قرار دارد تا از این طریق مردم ایران را در تنگناهای اقتصادی و معیشتی قرار داده و این وضعیت را ناشی از پایبندی حکومت و ملت ایران به اسلام مطرح سازند. همزمان، رسانههای وابسته به این شبکه نیز تلاش میکنند تا با بهکارگیری انواع شگردهای تبلیغاتی و سیاسی، انگیزه و امید را بین جوانان ایرانی مورد تهاجم قرار دهند و با تغییر رویکرد آنها از فرهنگ اسلامی به غربی، موجبات تغییر جهت آنها را از خودباوری و کار و تلاش و استقلالطلبی به مسیر خودباختگی و لذتجویی و وابستگی فراهم سازند.
خوشبختانه حضور و فعالیت صدها شرکت دانشبنیان در کشور با نیروهای جوان متخصص و متعهد و روند رو به رشد اختراعات و ابتکارات توسط این شرکتها حاکی از عدم موفقیت دشمنان در این طرح و برنامه خود است اما به هرحال از کید و کینه مستمر شبکه شیاطین نباید غافل بود. یکی از راههای مقابله با این اقدامات، بازگویی و تشریح دستاوردهای عظیم روحیه ملیگرایی ناب و اصیل مبتنی بر فرهنگ و انگیزههای اسلامی در ایران بعد از انقلاب است و نیز هشدار به جوانان این مرز و بوم که مراقب باشند تا مبادا دیگرانی به نام ملیگرایی، نگرشی مسموم را به ذهن آنها خطور دهند که حاصل آن جز به فنا رفتن ایران و ایرانی نخواهد بود.