محسن هاشمی رفسنجانی: امیدواریم که فوت پدرم، مرگ طبیعی باشد/ در سال ۹۲ مصلحی برای ردصلاحیت آیت الله هاشمی کار ناجوانمردانه ای کرد
آیتالله رفسنجانی با میانهروها و اصلاحطلبها هماهنگ کرد که بعد از احمدینژاد کسی بیاید که دنبال افراط و تفریط در جامعه نباشد، معتدل باشد و کشور را به سمت درستی ببرد و از وضعیتی که داشت نجات بدهد و آبروی روحانیت را حفظ کند.
محسن هاشمی رفسنجانی، فعال سیاسی در مصاحبه با روزنامه شرق، به موضوعات مختلف از جمله ردصلاحیت پدرش در سال ۱۳۹۲ پرداخت که بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:
* سال ۹۲ برای انتخابات ریاستجمهوری ایشان شرکت کردند .آخرین سال دولت احمدینژاد بود و طبیعتا با اتفاقات و اختلافات شدید که بین اصولگرایان به خاطر احمدینژاد ایجاد شده بود، خانهنشینی احمدینژاد و مسائل دیگر موضوع پیچیده بود. مشکلات ارزی هم پیش آمد و قیمت ارز یکباره سه برابر شد و به سه هزارو ۵۰۰ تومان رسید.
*آیتالله رفسنجانی در آن سال با میانهروها و اصلاحطلبها هماهنگ کردند که بعد از احمدینژاد کسی بیاید که دنبال افراط و تفریط در جامعه نباشد، معتدل باشد و کشور را به سمت درستی ببرد و از وضعیتی که داشت نجات بدهد و آبروی روحانیت را حفظ کند. ایشان به برخی مقامات از جمله آقای خاتمی گفتند شما ثبتنام کنید، اگر تأیید صلاحیت کردند که رأی دارید، اگر هم نکردند هرکسی را تأیید کنید رئیسجمهور میشود. ولی کسی زیر بار نرفت.
*با توجه به فشاری که از جاهای مختلف روی ایشان بود و توقع داشتند به میدان بیایند و صحبت از نجات کشور بود، از خود عبور کردند و ازخودگذشتگی نشان دادند و همان کاری که به دیگران میگفتند خودشان انجام دادند، چون کسی حاضر به انجامش نشد. بالاخره ثبتنام کردند. در حدود ۸۰سالگی هم بودند. منتها آن اتفاق افتاد که آقای مصلحی گفت . متأسفانه کار واقعا ناجوانمردانهای انجام دادند و به شورای نگهبان رفتند و به علما قبولاندند که اگر ایشان رئیسجمهور شود به نفع کشور نیست. چون کف خیابان ایشان رأی دارد و کاری کردند که به بهانه سن بالا ایشان را ردصلاحیت کردند.
*ولی ایشان هم شجاعت به خرج دادند و هم با اعتقاد، ایثار کردند و بدون اینکه به این اتفاق اعتراض کنند، قهر نکردند و در میدان ماندند، کمک کردند که ائتلاف شکل بگیرد و دیدیم که آن سال حماسه سیاسیای که مدنظر رهبری هم بود اتفاق افتاد و اینجا بود که آیتالله خامنهای گفتند «حماسه سیاسی» اتفاق افتاد. بهگونهای که حتی مخالفان نظام هم در انتخابات شرکت کردند و آقای روحانی رئیسجمهور شدند.
* اصلا در چهرهشان ندیدم که به خاطر این ردصلاحیت ناراحت شده باشند. فقط به ایشان گفته بودند انصراف بدهد که قبول نکردند. گفتند حتی اگر رهبری اینطور خواسته باشند، هم انصراف نمیدهید؟ گفتند قبول میکنم؛ ولی میگویم که ایشان خواسته است.
*در خاطرات نوشتهاند که از این موضوع بههیچوجه ناراحت نشدهام؛ بلکه خوشحال شدم که چنین تصمیمی را گرفتند و باری که مردم بر دوش من گذاشتند، آنها از روی دوش من برداشتند؛ ولی باز هم به وظیفهشان عمل کردند و در میدان ماندند و در نهایت این حرکت را نهفقط برای انتخابات سال ۹۲ بلکه برای سالهای بعد هم ادامه دادند و در انتخابات مجلس هم میبینید که اصلاحطلبان و معتدلین با وجود ردصلاحیتهای بسیار بالا کل ۳۰ نفر تهران وارد مجلس میشوند یا در انتخابات بعدی خبرگان حتی به فهرستشان، فهرست انگلیسی میگفتند؛ ولی کل فهرست رأی میآورد. و کسانی که با این فهرست مخالف بودند، رأی نمیآورند.
*الان جو انتخاباتی واقعا خوب نیست. یک اشتباه بسیار فاحش این بود که قانون مجلس با دوفوریت بدون اینکه خوب چکشکاری شود، ابلاغ و با عجله هم در شورای نگهبان تأیید شد و پیش ثبتنام باعث شد اکثر گروههای سیاسی برای حضور دچار بحران شوند؛ چون یک هفته فرصت داشتند که نیروهایشان در انتخابات ثبتنام کنند و درنتیجه اکثر احزاب دچار مشکل شدند و چون در پیش ثبتنام، ثبتنام نکردند، الان هم در انتخابات حضور ندارند و با کاری که هیئتهای اجرائی در وزارت کشور کردند، نشان میداد دنبال یک انتخابات مطلوب هستند، نه مشارکت و رقابت بالا. و همان منش مطلوبی را که در انتخابات ۹۸ و ریاستجمهوری بازی کردند، میخواهند تکرار کنند. البته باید دید در روزهای باقیمانده شورای نگهبان چه تصمیمی میگیرند. البته اکثر نیروها ثبتنام نکردند؛ حتی نیروهایی که ماندند و فرض بر این بود کسانی که ثبتنام کردهاند، تأیید میشوند و تأیید نشدند.
*زمانی که این اتفاق(فوت مرحوم هاشمی) افتاد، با توجه به اینکه عملا حالشان خوب بود، جلساتشان را اداره میکردند، ورزش میکردند، از پلههای مجمع بهسرعت بالا میرفتند و احساس این را که ایشان نزدیک به فوت هستند، نداشتیم و برای خانواده ما که هیچ، برای مردم شوک واقعی بود که شایعات زیادی درباره فوت ایشان ایجاد کرد که هنوز هم برطرف نشده. اگر منفی صحبت کنیم، میگویند دنبال شهیدسازی هستید. از طرف دیگر حاکمیت هنوز نتوانسته دلیل فوت ایشان را بهعنوان یک فوت نرمال استحکام بخشد؛ چون در حالت غیرنرمال اتفاق افتاده؛ حتی با گزارشهای شورای امنیت، آقای روحانی روی گزارش شورای امنیت نوشتهاند استحکام لازم ندارد و برای اجتماع هم هنوز این سؤالات مطرح است و امیدواریم که فوت، مرگ طبیعی باشد و همه ما انشاءالله بتوانیم از این موضوع که هنوز همه خانواده ما و مردم را آزار میدهد، عبور کنیم.
قدرت انسان را احمق می کند حتی خدا را نیز فراموش میکند سیاستمدار یعنی گرگ با لباس گوسفند
این فتنه ها یعنی چی . الان این حرفو میزنی که فتنه و شبهه به راه بیندازی همون موقع چرا پیگیری نکردی که الان امیدوار نباشی بلکه مطمئن باشی
چرا واسه به دست اوردن قدرت هر دروغی میگید
زیاد ناراحت نباش خوب یا بد آشی بود که خودشان پختند .
آقاي رفسنجاني يك پسر داشت آن هم فائزه رفسنجاني بود .
درود بر شرفت،اگه یک مرد تو این خونه هست،آن هم فائزه است
دختر هاشمی رفسنجانی از پسرهایش با غیرت تر است.
امیدواری!!!!
یکی رو مثل رییس بانک ملت تو خونه که چند نفر توش بودن رو فقط اون بنده خدا رو گاز میگیره خب لابد هاشمی رو هم آب گرفته
جوان 14 ساله.
مکان مردنش درس عبرتی باشد برای دیگر مسئولین و فرزندانش
بازی جدید.
ایشون سرحال بودن از پله ها سریع بالا میرفتند و..
توروخدا منطق رو. مگه مرگ و عزرائیل خبر میکنه آخه،
یاد صحبت اون بنده خدا افتادم که گفت، موسوی داماد لرستانه، پس قاعدتا لرستانی ها همه به ایشون رای دادن و...
پدر ایشون میخواسته در صور بدمه و زود مرده ...بابا بیخیال بسه تا کی میخواسته عمر کنه
خوبه این خانواده از اون اول دنبال حاشیه است ...
ای لعنت بر هر چی نمک نشناسه
سلام فرزندان هاشمی دوبار ه منتظر فتنه گری هستند وسیر نا پذیرند تاکی از سفره مردم می خورید؟ بستان نیست؟ دنبال چه دسیسه ا ی هستید ؟
چرا دقیقا نزدیک انتخابات یادتون افتاد که هاشمی مرگ طبیعی نداشته،هاشمی خوب بود اما زنش وبچه هاش نذاشتند خوب بمونه.هر کس که به اسم انقلاب وایران سنگ خودش به سینه می زنه الهی که از ریشه کنده ورسوم بشه.
محسن جان همچنان امیدوار بمون
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
حالا طبيعى هم نباشه چيكارميخواهى بكنى خودتم ميفرستن شناى بامانع
همه مردم ایران و دنیا فهمیدن مرگپدرتان چگونه بوده و چرا حذفش کردند انوقت شما ها خودتان را به اون راه و نفهمی زدید !!!
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که «کرا کشتی تا کشته شدی زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت