مراقب تکرار فاجعه سال ۶۰ باشیم
چه کسانی چطور رئیس جمهور ایران را ترور کردند؟
عامل شهادت رئیسجمهور رجایی یک نفوذی به نام کشمیری بود که پس از انفجار تا کنون ناپدید شده است.
با فرا رسیدن هشتم شهریور، سراسر ایران یک بار دیگر به یاد افرادی که مظلومانه در سال ۶۰ در دفتر نخست وزیری به شهادت رسیدند، میافتد. 35 سال پیش در چنین روزی، محمد علی رجایی رئیس جمهور و محمدجواد باهنر نخست وزیر بر اثر انفجار بمب در ساختمان نخست وزیری به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
ریشهی این حادثه به اواخر بهار سال ۶۰ بر میگردد. پس از عزل ابوالحسن بنیصدر از ریاست جمهوری، مجاهدین خلق که از طرفداران رئیس جمهور مخلوع بوده و بنا به روایات بسیاری، توسط او مسلح شده بودند، طی بیانیهای رسما مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران را اعلام کردند.
پس از این اتفاق و طی چند ماه ترورهای بسیاری توسط اعضای این گروهک اتفاق افتاد و در طول چند ماه فضای کشور ملتهب گردید.
در همان زمان، کشور مجددا وارد فضای انتخاباتی شد تا سریعا جانشین بنیصدر برای پست ریاست جمهوری انتخاب شود. منافقین این انتخابات را تحریم کردند ولی با این حال حدود ۱۵ میلیون ایرانی در این انتخابات شرکت کردند. از این میان، محمد علی رجایی با کسب بیش از ۱۳ میلیون رای، با اختلاف آراء بسیار به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و پس از انتخاب محمد جواد باهنر به عنوان نخست وزیر، دولت جدید را تشکیل داد.
اما عمر دولت جدید زیاد به طول نکشید. منافقین در ۸ شهریور ۱۳۶۰ طی عملیاتی تروریستی، با استفاده از یک بمب که در یک کیف جاساز شده بود، دفتر نخست وزیری را منفجر کرده و محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر و برخی دیگر از اعضای دولت را به شهادت رساندند.
در این انفجار علاوه بر رجایی و باهنر، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست وزیری و هوشنگ وحید دستجردی و حتی یک عابر در بیرون ساختمان کشته شدند.
اعضای دولت در آن روز برای شرکت در جلسه شورای امنیت کشور گردهم آمده بودند و علاوه بر اعضای اصلی دولت، مسئولین اطلاعات نخستوزیری و جمعی از فرماندهان ارشد نظامی نیز در این نشست حضور داشتند که بسیاری از آنها با جراحاتی از این حادثه جان سالم به دربردند.
در مورد چگونگی این حادثه، روایات بسیاری نقل شده است. آیتالله هاشمیرفسنجانی در خاطره روز ۸ شهریور ۱۳۶۰ خود، چگونگی خبردارشدن از این واقعه را چنین گزارش میدهد: «جلسه علنی داشتیم و لایحه بازسازی مطرح بود. ساعت ۳ بعدازظهر، هنگامی که عازم رفتن به جلسه علنی بودم، صدای انفجاری شنیدم. معلوم شد در نخستوزیری بوده. دود و آتشبلند شد. از پنجره دفترم نگاه کردم. گفتند اتاق جلسات دولت است. فوراً خبر رسید که جلسه شورای امنیت بوده و آقایان رجایی و باهنر هم حضور داشتهاند. یک ربع بعد، بهزاد نبوی آمد که خودش در نخستوزیری بوده، سخت ناراحت و شوکه بود. گفت؛ آقایان باهنر و رجایی شهید شدهاند و عدهای نجات یافتهاند. معتقد بود، به خاطر نبودن وسایل آماده آتشنشانی و نرسیدن فوری، در دو سه دقیقه اول، اینها شهید شدهاند و اگر سرعت عمل بیشتر میشد، نجات مییافتند."
اما پرسش اینجا است که عامل اصلی این حادثه چه کسی بوده است؟ پس از تشکیل جلسات بسیار و تحقیقات گسترده توسط مسئولین این پرونده عامل انتحاری و نفوذی شناسایی میشود. مرحوم ربانیاملشی عامل انفجار را شخصا در یک پیام تلویزیونی معرفی میکند: «عامل انفجار نخستوزیری شخصی به نام مسعود کشمیری، دبیر شورای امنیت، بودهاست.»
مسعود کشمیری که بود؟ مسعود کشمیری متولد ۱۳۲۹ در کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود. او قبل از انقلاب عضو سازمان مجاهدین خلق بود اما پس از پیروزی انقلاب به طرز عجیبی تغییر رویه داد و پس از مدتی کار در ارگانهای مختلف توانست وارد نهاد ریاست جمهوری شود. او کم کم نفوذ خود را در نهاد ریاست جمهوری بیشتر کرد و توانست دبیر شورای امنیت نهاد ریاست جمهوری شود.
آیت الله مهدوی کنی در خاطرات خود درباره کشمیری میگوید: "کشمیری مدتی بود که توسط آقای بهزاد نبوی و آقای قنبری(تهرانی) به عنوان منشی و دبیر جلسه معرفی شده بود. من اطلاع از سابقه ایشان نداشتم، ولی بعدها گفتند که او از توابین است و قبلاً از اعضای منافقین بوده و توبه کرده و بعد هم در گزینش نیروی هوایی مشغول به کار شده و از او تعریف میکردند. او ظاهر خیلی آرامی داشت و دبیر جلسه شورای امنیت بود. همیشه در دفتری که همراه داشت چیزهایی مینوشت. گاهی از فلاکسی که در آنجا بود برای اعضا چای میریخت. در جریان جلسه هم هیچ حرفی نمیزد. ضبط صوتی هم همراه داشت که جلسه را به وسیله آن ضبط میکرد. خیلی آرام به نظر میرسید و نشان میداد که پسر آرام و نجیبی است."
اما کشمیری چگونه این عملیات تروریستی را به پایان میرساند. طبق روایت شاهدان، ضبط صوت بزرگ کشمیری که مخصوص ضبط جلسات بود، درست نزدیک رجایی و باهنر قرار میگیرد و کشمیری به معمول هر جلسه چای میریزد و برای حاضرین میآورد و پس از گفتوگوی کوتاهی با برخی افراد حاضر از جلسه خارج میشود. او پیش از خروج از جلسه کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی رجایی هدایت میکند.
کشمیری از ساختمان نخست وزیری خارج میشود و در میدان پاستور نزد کسانی میرود که منتظر اویند تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. همزمان صدای انفجار شدیدی منطقه را میلرزاند. مطابق نظر کارشناسان بمب از نوع خاص «تخریبی-آتشزا» بوده که از حدود 2 پوند تی- ان- تی و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی جاسازی شده بوده.
جالب اینجا است که پس از حادثه، بسیاری کشمیری را هم از جمله شهدای حادثه میدانند و حتی برای او مراسم تشییع میگیرند. علی اکبر ناطق نوری در این مورد مینویسد: "موقعی که جنازه مرحوم شهید رجایی و باهنر را جلوی مجلس برای تشییع آورده بودند، حتی برای کشمیری هم جنازه درست کرده بودند و میگفتند که بدن ایشان در اثر سوختگی خاکستر شدهاست. آقای دکتر زرگر همان موقع اعلام کرد که این کار از نظر پزشکی غیرقابل قبول است، ممکن است استخوانها پودر شود اما جمجمه نمیسوزد."
به هر حال، کشمیری به نحو مشکوکی ناپدید شد و تا امروز هیچ خبری از او چه در ایران و چه در خارج نشده است. برخی معتقدند او در همان زمان توسط منافقین کشته شده است تا به دست نیروهای جمهوری اسلامی ایران نیفتد و نتواند اطلاعاتی درز دهد هر چند این موضوع هیچگاه ثابت نشده است.
مدت کوتاهی بعد از شهادت رجایی و باهنر، مردم ایران بار دیگر به پای صندوقهای رای رفتند و با انتخاب حضرت آیت الله خامنهای به عنوان رئیس جمهور، کشور را از حالت التهاب بیرون آوردند.
ایران اسلامی با صبر و امید از فتنه سال ۶۰ به سلامت بیرون آمد اما شاید برخی دوست داشته باشند ایران به آن سالهای سخت بازگردد. بد نیست به این نکته توجه کنیم که در روزهای اخیر برخی افراد به انحاء مختلف، رئیس جمهور را تهدید به قتل و ترور میکنند. تهدیداتی که خود رئیس جمهور در جلسه چند روز گذشته مجلس به آن اشاره کرد و در مورد آن هشدار داد. مشخص نیست که این افراد به این امر آگاهند که با این تهدیدات، ایران را به سمت آن سالهای سخت برده و عملا در مسیری که منافقین قصد داشتند برای ایران ترسیم کنند، گام برداشتهاند یا خیر؟
38