قصه مردي كه نميخواست جاسوسی كند / نخستين روايت از حبس و شكنجه دانشمند ايرانی که آمریکاییها گروگانش گرفته بودند
نخستين روايت از دو سال حبس و شكنجه سيروس عسگري دانشمند ايراني و گروگان پيشين در آمريكا را بخوانید.
نام سيروس عسگري، به عنوان يكي از گروگانهاي ايراني كه سال گذشته در پي مذاكرات ايران از طريق سفارت سوييس با دولت ايالات متحده امريكا آزاد شد، كمتر شنيده شده است. عسگري كه استاد دانشگاه شريف است، تلاش كرده تا كمتر در مورد دوران سخت 2 ساله حبسش در امريكا صحبت كند. با اين حال يك خبرنگار امريكايي كه در طول دوران حبس عسگري با او در تماس بود، روز سهشنبه گزارشي تفصيلي از تلاش دولت امريكا براي تبديل دكتر عسگري به يك جاسوس را منتشر كرده است. گزارشي دردآور از حبس، شكنجه رواني و فشار بر يك شهروند ايراني كه فقط به دليل رد پيشنهاد افبيآي براي جاسوسي از كشورش گرفتار يك شبكه قضايي كافكايي در امريكا شده است كه تمام راهها را براي آزادي او بستند.
اتفاقاتي كه لورا سكور، خبرنگار آزاد امريكايي در نشريه نيويوركر نوشته است، قلب هر خوانندهاي را به درد ميآورد. دولت امريكا در طول دو سال حبس و تحت فشار قرار دادن اين دانشمند ايراني، او را در بدترين بازداشتگاههاي اداره مهاجرت نگه داشته است. تشريح شرايط نگهداري دكتر عسگري در دوران شيوع بيماري كرونا از سوي اين خبرنگار نشان ميدهد كه دولت امريكا عامدانه قصد داشته اين گروگان ايراني را در دوران حبس دچار بيماري كند. اين خبرنگار از دوراني مينويسد كه دكتر عسگري در بازداشتگاه اداره مهاجرت امريكا به دليل ايجاد لختههاي خون در پايش قادر به راه رفتن نبود و مسوولان بازداشتگاه حاضر به ارايه يك ويلچر به او براي رفت و آمد نبودند.
سيروس عسگري در مصاحبه با اين خبرنگار امريكا گفته است كه علاقه ندارد مشكلاتي كه در اين دوران تحمل كرده است به يك ابزار سياسي و امنيتي تبديل شود، به همين دليل از زماني كه به ايران بازگشته چندان علاقهاي به مصاحبه با رسانهها نشان نداده است. دكتر سيروس عسگري برخلاف دكتر مسعود سليماني و دكتر مجيد طاهري، دانشمند و پزشك گروگان ايراني كه سال گذشته با دو محكوم تبعه امريكا در زندانهاي ايران مبادله شدند، بدون مبادله و به صورت اخراج از امريكا به ايران بازگشت. او در تمام دوران بازداشتش تصور ميكرد ميتواند دستگاه قضايي امريكا را كه در حال پروندهسازي و انتقامگيري از او براي نپذيرفتن پيشنهاد جاسوسي بود، شكست دهد. لورا سكور مينويسد: «عسگري به من گفت كه دوست ندارد مبادله شود، دوست دارد در يك دادگاه امريكايي در مقابل يك قاضي امريكايي و يك هيات منصفه امريكايي، بيگناهياش را ثابت كند.» دكتر عسگري زماني كه همسرش به ايران بازگشته بود از او خواست تا با مقامهاي وزارت خارجه براي آزادي او تماسي نگيرد، چرا كه نميخواهد موضوع پرونده او به مساله مبادله سياسي تبديل شود. با اين حال بعد از ماهها تحمل درد و رنج در بازداشتگاههاي امريكا و ابتلا به بيماري كوويد 19 كه جان سالم از آن به در برد، عاقبت همسرش در ايران به وزارت خارجه مراجعه ميكند. وزارت خارجه ايران، مطابق خواست دكتر عسگري پرونده او را در قالب مبادله زنداني پيش نميبرد، اما به عنوان پيششرط مبادله مايكل وايت، محكوم امريكايي در ايران با دكتر مجيد طاهري، پزشك ايراني ساكن امريكا، از دولت امريكا ميخواهد كه دكتر سيروس عسگري را به ايران باز گرداند.داستان سيروس عسگري، مشتي نمونه خروار از برخورد دولت امريكا با شهرونداني است كه فقط به دليل ايراني بودن مورد اخاذي، حبس، شكنجه و فشار قرار ميگيرند. نويسنده اين مقاله مينويسد كه شخصا شش شهروند ايراني و دوتابعيتي ايراني - امريكايي را ميشناسد كه با پيشنهادهايي از سوي افبيآي براي جاسوسي از كشورشان مواجه شدهاند، هر چند برخي از اين افراد بدون دردسر توانستهاند اين پيشنهاد را رد كنند، اما گروهي از آنها با تهديدهاي شديد، فشار و درخواستهاي مكرر و تهديد از سوي افبيآي مواجه شدهاند.
مشخص نيست اين شكل از فشار و اخاذي از شهروندان ايراني كه اخيرا تعدادي از نمونههاي آن علني شده است، تا چه اندازه گسترده باشد. بسياري از افرادي كه تحت چنين فشارهايي قرار گرفتهاند، ممكن است به دليل پذيرش پيشنهادها يا به دليل نگراني از تعقيب در ايران، حاضر به افشاي آنچه بر آنها گذشته است، نباشند. دكتر سيروس عسگري، مسعود سليماني و مجيد طاهري به دليل جايگاههاي آكادميك و امتيازات اجتماعي مورد توجه دستگاه ديپلماسي قرار گرفتند و با مذاكره از زندانهاي مخوف امريكايي و بند وثيقههاي صدها هزار دلاري و تيغ حبسهاي طويلالمدت به اتهامهاي واهي رهايي پيدا كردند. اما معلوم نيست چند شهروند ايراني ديگر باشند كه با چنين شرايطي در محبسهاي ناشناخته امريكايي در حال تحمل فشارها و شكنجههايي مانند آنچه بر دكتر سيروس عسگري گذشت، باشند. به اضافه اينكه بسياري از ايرانيان در ديگر نقاط دنيا در اردوگاههاي پناهندگان و در مسير مهاجرت به كشورهاي پيشرفته، بارها و بارها ممكن است با چنين پيشنهادهايي از سوي دولتهاي خارجي مواجه شوند.
آنگونه كه لورا سكور توضيح ميدهد، دكتر سيروس عسگري تنها كسي نيست كه پليس افبيآي براي جاسوسي از ايران به ازاي دريافت پول تماس گرفته است. لورا سكور كه بيش از 16 سال است در مورد وضعيت سياسي ايران و روابط ايران و امريكا تحقيق ميكند، مينويسد كه اكثر ايرانيان مقيم امريكا يا اتباع ايراني كه براي سفر به امريكا ميآيند با چنين پيشنهادهايي از سوي افبيآي مواجه شدهاند. سكور مينويسد:«دستكم 6 ايراني يا دو تابعيتي ايراني-امريكايي براي شخص من پيشنهادهاي اينچنيني را تعريف كردهاند. همه افراد هم اين موضوع را به عنوان يك اتفاق وحشتناك ميدانند، چراكه تماس سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي امريكا با آنها باعث ميشود كه وقتي به ايران بازميگردند مورد ظن جاسوسي قرار گيرند.» سكور مينويسد:«گروهي از اين افراد ماجراهاي سادهاي داشتهاند، يك تماس از طرف افبيآي، يك صحبت خودماني و مبادله كارت ويزيت و رد كردن درخواست افبيآي بدون دردسر. اما ديگراني هم هستند كه بارها و بارها از سوي ماموران با آنها تماس گرفته شده، تهديد و دچار دردسرهاي حقوقي شدهاند كه براي سالها آنان را گرفتار كرده است. روش برخورد افبيآي در پروندههاي ضد اطلاعاتي براي جذب جاسوس درست مانند رفتار بازجويان قلدرمآب با شاهدان پروندههاي قضايي است: دنبال نقاط ضعفي در پرونده آنها ميگردند تا به عنوان يك اهرم فشار براي تبديل كردن آنها به يك مخبر اطلاعاتي استفاده كنند. آنها در پرونده سوژه مورد نظرشان دنبال كوچكترين خطا در اسناد مهاجرتي يا هر گونه احتمال خطاي كوچك در شكست تحريمها ميگردند و براي رسيدن به اهدافشان سوژه را با كيفرخواستهاي سنگين و احتمال حبسهاي طويلالمدت ميترسانند.»
بازداشت روي پله هواپيما
دختر كوچكتر سيروس عسگري، سارا در امريكا به دنيا آمده بود و شهروندي امريكا داشت. دو فرزند بزرگتر سيروس عسگري يعني محمد و زهرا در امريكا تحصيل ميكردند و مقيم اين كشور بودند. عسگري بعد از فارغالتحصيل شدن از دانشگاه دركسل فيلادلفيا به ايران بازگشت و در دانشگاه صنعتي شريف تدريس ميكرد. بسياري از دانشجويان او بعدها به كارشناسان و پژوهشگران ارشد در آزمايشگاههاي مهم امريكا تبديل شدند. 21 ژوئن 2017 سيروس عسگري و همسرش فاطمه سوار هواپيمايي شدند كه آنها را براي ديدار با فرزندانشان به امريكا ميبرد. برنامه اين بود كه در نيويورك به ملاقات محمد بروند و بعد به ايالت كاليفرنيا بروند تا زهرا و همسرش را ملاقات كنند. اما وقتي كه در فرودگاه جيافكي نيويورك قدم روي پله هواپيما گذاشتند، دو افسر به آنها نزديك شدند. افسران، عسگري را از روي پلكان هواپيما به اتاقي در فرودگاه راهنمايي كردند، جايي كه تعدادي از ماموران افبيآي منتظر عسگري بودند. ماموران افبيآي به عسگري خبر دادند كه به دليل اتهامهاي سنگيني كه در يك كيفرخواست به او وارد شده تحت بازداشت است. كيفرخواست مورد اشاره درون يك پاكت مهر و موم شده همراه ماموران بود اما به عسگري گفتند كه نميتوانند مفاد اتهاماتش را در فرودگاه براي او فاش كنند.
دام بزرگي كه براي استخدام دكتر سيروس عسگري به عنوان يك جاسوس پهن شده بود به 5 سال قبل بازميگشت. به نوشته لورا سكور، اين استاد دانشگاه ايراني سال 2012 با توجه به يك سال فرصت مطالعاتي كه در اختيار داشت، تصميم ميگيرد براي مدتي به امريكا برود تا در يك پست پژوهشي يا تدريس با درآمد دلاري بتواند از پس هزينههاي سنگين تحصيل فرزندانش در امريكا برآيد
ماموران دو گزينه پيش روي عسگري ميگذارند يا از همانجا به يك بازداشگاه منتقل شود يا اينكه تحتالحفظ با آنها به يك هتل بيايد و از محتواي دادنامهاش با خبر شود. در هتل دادنامه 12 صفحهاي به عسگري ارايه شد. بر اساس اين كيفرخواست، عسگري به سرقت اسرار تجاري، جعل ويزا و 11 مورد كلاهبرداري پستي متهم شده بود. براي عسگري همه اين مسائل جديد بود و كل كيفرخواست را شبيه به يك رمان دلهرهآور جاسوسي ميديد. اتهامات وارد شده به عسگري مربوط به سفر 4 سال پيش او به دانشگاه كيسوسترن ريزرو (Case Western Reserve University) بود كه او براي 4 ماه جهت مشاركت در يك پژوهش به آنجا رفته بود. تعداد زيادي از همكاران و همكلاسيهاي پيشين عسگري در اين دانشگاه مشغول فعاليت بودند. بر اساس كيفرخواست افبيآي سفر عسگري در سال 2013 با هدف «سرقت اسرار تجاري، اختراعات و داراييهاي معنوي» يك كمپاني توليدكننده شيرهاي صنعتي به نفع دولت ايران بوده است. افسران افبيآي كه او را در هتل همراهي ميكردند به عسگري يادآوري كردند كه مجازات اين اتهامات ميتواند سالهاي طولاني حبس باشد. بر اساس كيفرخواست مذكور، شواهد جمعآوري شده از حكم استراق سمعي به دست آمده كه به افبيآي اجازه داده است به تمام ايميلهاي او قبل از سفر سال 2013 در طول آن سفر و پس از آن دسترسي داشته باشد.
تمامي اتهامهايي كه به عسگري وارد شده بود از نظر او بياساس بودند. آنچه به عنوان «اسرار تجاري» در كيفرخواست به آن اشاره شده بود يك موضوع پژوهشي رايج بود كه در محافل مهندسي مواد و متالورژي بسيار مورد بحث قرار ميگرفت. عسگري معتقد بود كه اگر دولت امريكا قصد داشته باشد به اين اتهام، او را محاكمه كند هيچ بختي براي بردن در دادگاه ندارد. افسران افبيآي به عسگري ميگويند:«ما تا حالا هيچ پروندهاي را نباختهايم.» در برابر عسگري به آنها پاسخ ميدهد:«پس اين نخستين شكستتان خواهد بود.»
فاطمه، همسر سيروس عسگري بعد از اين گفتوگو با ماموران افبيآي به منزل پسرش محمد ميرود اما دكتر عسگري در هتل ميماند تا تحتالحفظ شب را تا صبح در هتل استراحت كند. يك روز بعد در ساختمان فدرال كليولند به او اطلاع ميدهند كه تا زمان رسيدگي به پروندهاش بايد به زندان برود. عسگري به زندان «ندامتگاه بزرگسالان ليك كانتي» در پنسيلوانياي اوهايو اعزام ميشود. زنداني براي جنايتكاران خطرناك كه 72 روز آينده ميزبان دكتر عسگري در يك سلول انفرادي است.
تله 5 ساله
دام بزرگي كه براي استخدام دكتر سيروس عسگري به عنوان يك جاسوس پهن شده بود به 5 سال قبل بازميگشت. به نوشته لورا سكور، اين استاد دانشگاه ايراني سال 2012 با توجه به يك سال فرصت مطالعاتي كه در اختيار داشت، تصميم ميگيرد براي مدتي به امريكا برود تا در يك پست پژوهشي يا تدريس با درآمد دلاري بتواند از پس هزينههاي سنگين تحصيل فرزندانش در امريكا برآيد. عسگري بعد از مدتي تلاش متوجه ميشود كه فرصت پژوهشي يا تدريسي براي او نيست. در نتيجه تصميم گرفت كه با ويزاي غيركاري و با هدف سر زدن به خانواده به امريكا سفر كند. مدتي از سفرش به امريكا نگذشته بود كه ناگهاني متوجه ميشود يك فرصت پژوهشي فوقالعاده در دانشگاه كيس براي او فراهم شده است. آرتور هيوئر، رييس وقت آزمايشگاه مواد دانشگاه كيس به دكتر عسگري اعلام ميكند كه ميتواند در اين پست كار كند فقط لازم است كه تا زمان تبديل ويزايش به ويزاي كاري، كار خود را داوطلبانه انجام دهد و بعد از تبديل ويزايش، هزينه اين مدت كار را دريافت كند.
بعد از چند هفته كار در آزمايشگاه مواد دانشگاه كيس، هيوئر از عسگري ميخواهد تا تعدادي از نمونههاي آزمايشگاهي ارايه شده توسط يك شريك تجاري با عنوان كمپاني سوئجلاك(Swagelok) را آزمايش كند. نمونههاي آزمايشي از جنس استنلس استيل بودند كه به طريق ابتكاري اين شركت يعني كربنيزه كردن سرد فولاد توليد شده بودند. عسگري 3 ماه در دانشگاه كيس مشغول كار بود تا اينكه آرتور هيوئر به او اطلاع داد هيچ شانسي براي تبديل ويزايش به ويزاي كاري وجود ندارد. عسگري به ياد ميآورد كه هيوئر به او گفت:«دولت ايالات متحده نسبت به فعاليتهايت در امريكا حساس شده است.» عسگري تا زماني كه جانشيني برايش در آزمايشگاه پيدا شود به فعاليتش در دانشگاه كيس وسترن ادامه داد و نهايتا به دليل چند ماه فعاليت داوطلبانهاش مبلغي به عنوان پاداش همكاري از تنخواه در اختيار رييس آزمايشگاه دريافت كرد.
عسگري در آن موقع نميدانست كه دولت ايالات متحده امريكا در حال درست كردن يك پاپوش براي او و انداختنش به دام براي جاسوسي است. هر چند درست يك ماه بعد از پايان كارش در كيس وسترن با نخستين نشانههاي تلاش براي استخدامش به عنوان جاسوس مواجه شد. ماه آوريل سال 2013 وقتي به آپارتمانش برميگشت با يك كارت ويزيت روي در ورودي مواجه شد. فردي به نام «مامور ويژه متيو اولسون» از افبيآي براي او يك كارت ويزيت گذاشته بود تا با او تماس بگيرد. عسگري با مامور مورد نظر تماس ميگيرد. مامور افبيآي همان اطراف در يك كافه با دكتر عسگري قرار ميگذارد. در همين قرار مامور افبيآي نيت دولت امريكا براي به خدمت گرفتن عسگري را براي او فاش ميكند. او به عسگري ميگويد كه آماده است 5000 دلار در اختيار او قرار دهد، اگر او آماده باشد كه ورقهاي را از يك فرد ديگر در كافه محل ملاقات بگيرد و امضا كند. عسگري با جديت اين پيشنهاد را رد ميكند و در مدت كوتاهي به ايران بازميگردد.
فردي كه قرار بود سند را براي امضا به سيروس عسگري بدهد، مامور ويژه تيموتي باگز يكي از ماموران ضد اطلاعات افبيآي بود كه حوزه تخصصياش ايران است. باگز وقتي از يك مامور مخفي در دانشگاه كيس شنيد كه يك دانشمند ايراني از دانشگاه شريف براي فرصت تحقيقاتي به اين دانشگاه آمده است، حس كرد كه يك فرصت خوب برايش به دست آمده تا با يك فرد ايراني كه روابط احتمالا نزديكي با دانشمند نظامي يا هستهاي ايران دارد، ارتباط برقرار كند. ويزاي توريستي عسگري براي سفر به امريكا دقيقا همان نقطه ضعفي بود كه باگز به عنوان اهرم فشار روي او ميخواست استفاده كند.
باگز خيلي قبل از اينكه عسگري با ماموران افبيآي مواجه شود، كار خود را براي پهن كردن دام آغاز كرده بود. باگز چندين بار با آرتور هيوئر در دانشگاه كيس وسترن تماس گرفته بود. در اين تماسها باگز متوجه شد كه بر خلاف انتظارش هيچ يك از فعاليتهاي عسگري در آزمايشگاه دانشگاه كيس نه محرمانه است و نه در حوزه اسرار تجاري. با اين حال باگز عناوين ايميلهاي عسگري را بررسي كرد تا نقطه ضعفي در تماسهاي او پيدا كند. به اعتقاد او تماسهاي عسگري با دانشگاه كيس قبل از رسيدنش به امريكا همچنين استمرار تماسهايش با همكارانش در دانشگاه شريف «مشكوك» تلقي ميشد.
باگز از يك دادگاه محلي مجوز استراق سمع و دسترسي براي بازرسي ايميلهاي عسگري ميكند. او در درخواست مجوز مينويسد كه تماسهاي عسگري با دانشگاه شريف «كه بخشي از بودجهاش توسط دولت ايران تامين ميشود» شاهدي بر مظنون بودن اوست كه در حال دور زدن تحريمها عليه دولت ايران باشد. اين مامور افبيآي مجوز بررسي ايميلهاي عسگري را به دست ميآورد و بدون اطلاع عسگري شروع به بررسي كليه ايميلهايش ميكند. در اين فرآيند مامور ضد اطلاعاتي افبيآي ميتواند يك پرونده ساختگي براي عسگري درست كند. يك ايميل از يك دانشجو كه پروژهاي براي فرآيند كربنيزه كردن سرد را براي صنايع پتروشيمي پيشنهاد داده است، تماسهاي عسگري براي پيدا كردن كار در امريكا، كار با ويزاي توريستي در دانشگاه كيس و بررسي نمونههاي استنلس استيل كربنيزه شده سرد كمپاني سويجلاك به يك پرونده قضايي براي عسگري تبديل ميشود، پروندهاي كه بعد از رد كردن پيشنهاد افبيآي براي جاسوسي 4 سال بعد او را به زندان ليك كانتي كشاند.
دوستي خاله خرسه
تلاش عسگري براي پيدا كردن يك وكيل قابل اعتماد به جايي نميرسد. يك وكيل در نيويورك به خانواده عسگري ميگويد كه در صورتي وكالت او را ميپذيرد كه 500 هزار دلار پيش پيش به او پرداخت شود. در نتيجه خانواده به وكلاي عمومي روي ميآورند. اولين وكيل سيروس عسگري، ادوارد برايان درخواست آزادي عسگري با وثيقه به دادگاه ميدهد. قاضي پيشنهاد ميكند كه ميتواند عسگري را موقتا براي مذاكره با افبيآي در يك هتل آزاد كند. عسگري نميپذيرد و در زندان ميماند. تيم افبيآي در زندان به ملاقات عسگري ميآيند. ادوارد برايان به لوراسكور، نويسنده مقاله ميگويد كه تاكنون در طول دوران دو دههاي وكالتش چنين جلسه مذاكرهاي با شاكيان نديده است. به گفته برايان، افبيآي بخش عمده مصاحبه را به سوالاتي در مورد ايران صرف كرد. او ميگويد:«آنجا بود كه فهميدم اين يك پرونده ضد اطلاعاتي است كه در قالب پرونده سرقت اسرار تجاري لاپوشاني شده است.» به گفته برايان از عسگري در اين مصاحبه در مورد پروژههاي نظامي و هستهاي ايران سوال پرسيده شد و در مورد نام اساتيد دانشگاه شريف كه در ايميل او پيدا كرده بودند، سوال ميكردند. عسگري به هيچ يك از اين سوالات جوابي نداد و در عوض داستان دوستي خالهخرسه را براي آنها تعريف كرد و در پايان گفت: «نتيجه اخلاقي اين داستان اين است كه هيچ وقت با افراد احمق دوستي نكن! حتي اگر خيلي قدرتمند باشند.»
عسگري از نتيجه اين جلسه راضي بود. تصور ميكرد كه براي افبيآي روشن كرده كه حاضر به همكاري نيست و خط قرمزهاي مشخصي دارد. دادگاه به او پيشنهاد آزادي با وثيقه ميدهد و او با تامين وثيقه آزاد ميشود. اما قبل از اينكه بتواند از ساختمان پليس افبيآي در كليولند خارج شود دوباره بازداشت ميشود. اين بار ماموران نيروي گمرك و مهاجرت امريكا هستند كه او را بازداشت ميكنند. اتهام: ورود بدون ويزا به امريكا. زماني كه روي پله هواپيما، عسگري و همسرش را بازداشت كردند، پاسپورت عسگري را ضبط كردند. هر چند كه پاسپورت او توسط افبيآي ضبط و او توسط افبيآي بازداشت شده است اما اداره مهاجرت او را بازداشت ميكند. ويزاي او هرگز مهر ورود به امريكا نخورده هر چند كه ممكن است حتي ويزايي هم در كار نبوده باشد و مهري كه روي پاسپورت او درج شده، مهر جعلي افبيآي باشد كه براي به دام انداختن سوژههاي خارجي از آن استفاده ميكند. حالا تنها مشكل قانوني عسگري فقط كيفرخواست جعلي افبيآي در مورد سرقت اسرار تجاري نيست. او متهم به ورود غيرقانوني به خاك امريكا شده آن هم در شرايطي كه تصور ميكرد، سفرش را با ويزاي معتبر انجام داده است.
عسگري به لورا سكور گفته است:«دوست داشتم اين پرونده را در يك دادگاه امريكا در مقابل يك قاضي و يك هيات منصفه امريكايي برنده شوم، چراكه از اول هم ميدانستم كه هيچ كار اشتباهي نكردهام.»
حبس به قصد مرگ
بازداشت عسگري توسط اداره مهاجرت آغاز يك دوره سخت براي او بود. عسگري در دادگاه توانست بيگناهي خود را ثابت كند. وكلاي او اعلام كردند كه او آماده است بعد از اينكه دادگاه او را از اتهامها تبرئه كرد، داوطلبانه خود را از امريكا ديپورت كند. اما دادستانهاي امريكايي زماني كه متوجه شدند هيچ شانسي براي گرفتن راي محكوميت در دادگاه عليه عسگري ندارند، اعلام كردند كه تمام اتهامات را پس گرفتهاند، اما بدون اينكه به او اجازه بدهند در لحظه تبرئهاش بتواند از دادگاه خارج شود. درست در لحظه اعلام ختم دادرسي و تبرئه عسگري از اتهامات يك مامور از اداره گمرك و مهاجرت امريكا او را بازداشت كرده است.
بازداشت مجدد عسگري توسط اداره مهاجرت، آغاز يك دوره 7 ماهه از شكنجه روحي و جسمي او، براي انتقام از نپذيرفتن جاسوسي براي امريكا بود. بازداشتگاههاي غير استاندارد اداره مهاجرت كه براي دوران كوتاه بازداشت پيش از ديپورت كردن مهاجران غيرقانوني به خاك امريكا تاسيس شدهاند، هفت ماه ميزبان سيروس عسگري بودند. دوراني كه دكتر عسگري در آن به لحاظ جسمي دچار بيماريهاي متعدد شد. او كه از بيماري مزمن كبدي و فشار خون بالا رنج ميبرد در دوران بازداشت غيرقانونياش دچار لختههاي خون در پايش شد تا جايي كه براي مدتي نميتوانست روي پايش بايستد و مسوولان زندان حتي از دادن ويلچر به او خودداري كردند. دكتر عسگري نهايتا به دليل شرايط وحشتناك نگهداري مهاجران در دوران شيوع بيماري كرونا در بازداشتگاه امريكا به اين بيماري مبتلا شد. دولت امريكا براي مدتي ادعا ميكرد كه ايران حاضر به پذيرش دكتر عسگري نيست، هر چند كه عسگري تاكيد ميكند در زمان ورود به امريكا با پاسپورت ايراني كه دو سال اعتبار داشته به اين كشور وارد شده و نيازي به صدور سند جديد براي ورود او به ايران نيست.
لورا سكور، خبرنگار و پژوهشگر امريكايي كه به صورت پيوسته براي نشرياتي همچون فارن پاليسي، نيويوركر، نيويورك مگزين و تعدادي ديگر از نشريات مهم امريكايي مينويسد از جمله روزنامهنگاراني است كه در طول 16 سال گذشته علاقه وافري به وضعيت سياسي ايران و ديدگاههاي سياسي ايران پيدا كرده است. او از سال 2004 تا 2012 براي تهيه گزارش و تكميل پژوهشهايش در مورد ايران 5 سفر به تهران داشت و در طول اين دوران مقالات متعددي در مورد ايران، سياست در ايران و كشمكشهاي سياسي داخلي در ايران براي رسانههاي امريكايي به رشته تحرير درآورد. سكور سال 2017 كتابي با عنوان «فرزندان بهشت: كشمكش براي روح ايران» را منتشر كرد كه به مسائل سياسي معاصر ايران، جنبش اصلاحات و سرنوشت گروهي از فعالان سياسي مهاجر بعد از سال 1388 ميپردازد. لورا سكور در طول بازداشت دكتر سيروس عسگري به شكل دايم با او در زندان در تماس بوده و از وضعيت او با خبر ميشد. او داستان دوران بازداشت و گروگانگيري سيروس عسگري را بر اساس اين گفتوگوها و مصاحبههاي ديگري كه با ديگر افراد آگاه از اين پرونده داشته است به صورت مفصل روز سهشنبه در هفتهنامه نيويوركر منتشر كرد.
منبع: روزنامه اعتماد
66
دورد سلام بر دگتر عزیز که این همه سختی را تحمل کرد وبه ایرانی بودن خودمان مینازم چرا که یک ایرانی باغیرت هنوز تسلیم شیطان پلید نمی شود وبرای اقای دگتر وفرزندانش آرزوی سلامتی دارم وامیدوارم که همیشه سربلند باشند وبا تلاشش در ایران عزیز جواب داندان شکنی به امریکای خونخوار بدهد ظلم وظلمان همیشه رسوا خواهند شد