هائیتی ناآرام؛ مدل دموکراسی آمریکایی دور از بهشت
رویداد اخیر ترور رئیس جمهور هائیتی دوباره این کشور کوچک با جمعیت 10 میلیونی واقع در منطقه کارائیب را در کانون توجه جهان قرار داد.
اگرچه حامیان تئوری توطئه معتقدند که ترور موئیز و همسرش توسط مأموران مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده انجام شده اما افراد بیشتری باور دارند به احتمال زیاد مخالفان موئیز اقدام به حذف او کرده اند. در صورت درستی گزینه دوم، باید گفت در واقع ادامه تاریخچه تنش متقابل بین حاکمان و مخالفان آن کشور به عنوان یکی از نتایج مداخلات طولانی مدت آمریکا در هائیتی است.
با مرور تاریخ کشور هائیتی می توان متوجه شد که از زمان جنگ جهانی دوم به این سو تعداد زیادی رئیس جمهورهای موقت در تاریخ آن کشور ثبت شده و نخست وزیران آنها به زودی جایزیگن می شدند و حکومتهای نظامی بارها در آن کشور روی کار آمده اند.
می توان گفت وضعیت آن کشور همیشه در تلاطم بوده در حالی که این دوره دقیقا دوره ای بوده است که ایالات متحده در تلاش بود تا هائیتی را به اصطلاح دموکراتیک کند.
در واقع، از نظر ساختار سیاسی می توان گفت که هائیتی الگویی از دموكراسی غربی تمام عیار را دارد. این کشور یک مدل سیاسی تفكیك قوا دارد و شهروندان مستقیماً رئیس جمهور و اعضای قوه مقننه را انتخاب می كنند و رئیس جمهور، دولت و مجلس در قدرت سهیم هستند.
اما این در حالیست که وضعیت سیاسی هائیتی در دوره کنونی دچار آشفتگی بیشتری بوده است. تقابل میان احزاب و گروه های سیاسی آن کشور هیچ وقت متوقف نشده و به ندرت دیده می شد که آنها درباره امری به توافق برسند و انتقال آرام قدرت در آن کشور نیز امر بسیار دشوار است.
تعداد زیادی از روسای جمهور گذشته این کشور با کوتا سرنگون شده و یا به خارج از کشور تبعید شده یا ترور شده اند. تقریباً در هر دور انتخابات ریاست جمهوری پس از مشخص شدن نتیجه طرفی که انتخابات را باخته بود «تقلب در انتخابات» را فریاد می زند و کشور را وارد ناآرامی می کند.
وضعیت هائیتی در واقع آینه ای از تصویر آشفتگی سیاسی و اقتصادی برخی از کشورهای آمریکای لاتین طی سال های گذشته است. كشورهای آمریكای لاتین معروف به حیاط خلوت آمریکا همیشه هدف تعمیم دمکراسی و الگوی اقتصادی سبک آمریکا در نظر گرفته شده اند.
ایالات متحده برای تسهیل کنترل هائیتی فقط می خواهد آن کشور را از نظر سیستم سیاسی و ارزش ها بیشتر شبیه خود کند. در زمینه اقتصادی، آمریکا سعی کرده تا اقتصاد هائیتی را طبق نیازهای خود تنظیم کند و این امر هائیتی را از فرصت توسعه صنعتی محروم کرده و این موضوع کشاورزی آن را از ساختاری بسیار ساده برخوردار کرده و باعث شده که هائیتی حتی در تامین محصولات کشاورزی نتواند به خودکفایی برسد.
به دلیل عوامل یادشده، توسعه اقتصادی هائیتی نیز به طور جدی عقب مانده است. این کشور یکی از فقیرترین کشورهای جهان و از لحاظ بیقانونی در شرایط وخیمی در جهان قرار دارد. سرانه تولید ناخالص داخلی آن فقط حدود 800 دلار آمریکا است و تقریبا 40 درصد از جمعیت هائیتی معادل تقریبی 4.6 میلیون نفر قادر به تامین غذای اساسی برای گذراندن زندگی روزانه خود نیستند و بنا بر این به کمک های بشردوستانه فوری نیازمندند. صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) نیز اخیرا اعلام کرد که در پورتو پرنس پایتخت هائیتی حدود 8500 زن و کودک در طی دو هفته بر اثر خشونت های گروه های مافیایی، بی خانمان شدند.
با این اوصاف کاملا آشکار است که آمریکا در هائیتی و به هنگام تعمیم به اصطلاح مدل دموکراسی خود در حقیقت به دنبال «رشد» این کشور نبوده بلکه بیشتر منافع خود را مد نظر قرار داده و آنچه به نفع ثبات سیاسی، توسعه اجتماعی و رفاه مردم هائیتی باشد، در حیطه اهداف آمریکایی ها نبوده است.
این یک نکته غیر قابل انکار است که الگوی سیاسی غرب یکی از گزینه ها در زمان انتخاب مسیر توسعه کشور به شمار می آید اما تجربه مردم جهان نشان می دهد پس از تعمیم الگوی دموکراسی غربی یا آمریکایی آنچه حاصل شده در موارد بسیار زیادی فقط «فاجعه» بوده است. آنچه اکنون در عراق، افغانستان، مصر و لیبی قابل مشاهده است پس از پیوستن به باشگاه به اصطلاح کشورهای دارای مدل دموکراتیک تعریف شده توسط غرب به دست آمده و نتیجه ملموس آن استمرار ناآرامی و تنش برای این کشورهاست.
در حقیقت، الگوی دموکراتیک غربی نقص های زیادی دارد. پروفسور «جانگ وی وی» از دانشگاه «فودان» به صراحت تاکید می کند که بزرگترین مشکل مدل دموکراتیک غربی این است که آن سه فرضیه اساسی غلط را در بر دارد: فرضیه منطقی بودن افراد، فرضیه مطلق بودن اختیارات و فرضیه مطلق بودن روش ها. به عبارت دیگر، در آن مدل فرض شده است که همه رای دهندگان منطقی فکر کنند و حاکمان پس از کسب قدرت با انتخابات بتوانند از آن استفاده مطلق کنند و مراحل برگزاری انتخابات بتواند به شکل ایدهآل آن محقق شود. بدیهی است که چه از نظر تجربه و هم از نظر نظری، این سه فرضیه به هیچ وجه محقق نخواهد شد.
به نظر می رسد الگوی سیاسی غرب به دلیل قرن ها پیشرفتگی دنیای غرب و دستگاه های قدرتمند تبلیغاتی آن گویا «استاندارد و معتبر» شده و به «بهشت» در رویای برخی افراد در کشورهای در حال توسعه تبدیل شده است. اما مورد هائیتی به عنوان حیاط خلوت آمریکا به ما می گوید که گاهی اوقات هر چه به آمریکا نزدیک تر شوید از بهشت دورتر می شوید.
دموکراسی غربی نقایص ذاتی خود را دارد و به هیچ وجه ارزش مطلق جهانی محسوب نمی شود و کپی برداری کورکورانه از آن فقط می تواند فاجعه به بار آورد. آنهایی که کورکورانه آن را می پرستند باید هر چه سریعتر از این خواب غفلت بیدار شوند و آن را مورد بررسی جامع تر و کامل تر قرار دهند. یک کشور باید بر اساس شرایط خاص خود برای رفع مشکلاتی که با آن روبرو است، مسیر کاملا سازگار با خود برای توسعه را پیدا کند و علاقه و تمایل لجبازانه به یک الگوی سیاسی یا ارزش مثلا غربی اکثرا منجر به انحراف نتیجه از هدف اولیه می شود.
منبع: رادیو بینالمللی چین
25