توئیتر و فیسبوک ابزار آزادی بیان تا جایی که به ضرر آمریکا نباشد
توئیتر یک پلتفرم خصوصی است و این باید قابل درک باشد که سیاستهای مدیریتی خود را داشته باشد. اما با مرور این تاریخچه انسداد و بستن حسابهای توئیتر، میتوان رابطه سیاسی و تجاری پیچیده و جالب آن با دولت و هماهنگی نزدیک آن با اجرای استراتژیهای دولت آمریکا را کشف کرد.
«سایروس یانسن» یک شخصیت آمریکایی با نفوذ در فضای مجازیست و در توئیتر دنبال کنندههای زیادی دارد.
وی اخیراً در توئیتی درباره بیست و چهارمین دوره بازیهای المپیک زمستانی که در پکن برگزار شد، نوشت: «بسیار خوشحالم چون میبینم در بازیهای المپیک زمستانی پکن به هموطنان آمریکاییام خوش میگذرد. اکثر افرادی که از چین میترسند و یا اصلا از چین متنفرند، به ندرت به این کشور سفر نکردهاند. اما وقتی پای خود رو روی خاک چین بگذارید، متوجه میشوید که چهره چین که در رسانههای غربی ترسیم شده بسیار متفاوت با چهره واقعی آن است.»
متن بالا در واقع متنی بود که او هنگام به اشتراک گذاشتن یک ویدئو نوشته است. اما برای او عجیب بود که این ویدئو که آن را بازنشر کرد توسط توئیتر ممنوعالانتشار شد!
این ویدئو در واقع توسط «آرون بلانک» ورزشکار آمریکایی که در مسابقات اسکی اسنورد بازیهای المپیک زمستانی پکن شرکت کرده، پست شده بود. بلانک در این ویدئو چین، تدابیر ضد کرونایی و رفتار دوستانه چینیها را مورد ستایش قرار داده و گزراشهای غیرمسئولانه رسانههای آمریکایی درباره المپیک زمستانی پکن را به باد انتقاد گرفت.
در واقع این ورزشکار آمریکایی یک ویدئو با رویکرد تحسین از چین پست کرده و سپس، سیروس یانسن آن را همراه با متن فوق بازنشر کرد اما پخش این ویدئو توسط توئیتر ممنوع شد.
البته، توئیتر دلیل خود را مساله کپی رایت عنوان کرده است. نقض کپی رایت طبیعتا یک امری جدی است اما سیروس یانسن تاکید کرد که توئیتر به حساب های دیگری که آنها هم دقیقا همین ویدئو را به اشتراک گذاشتهاند ایرادی نگرفته است. اما چرا؟ یکی از دنبال کنندگانش به او یادآوری کرد: «شما صدها هزار دنبال کننده دارید و تاثیرگذاری شما بسیار بالاست. اگر فقط چندین دنبال کننده داشتید، مساله کاملا فرق میکرد.»
البته این گمانه زنی و نوعی تئوری توطئه محسوب میشود و به دلیل آنکه مدرکی دال بر آن وجود ندارد مورد حمایت ما نیست. اما این دلیل آن نمی شود که گزارشهای گذشته رسانهها درباره انسداد حسابها در توئیتر را فراموش کنیم.
به عنوان مثال، همزمان با شورشها و خشونتهای خیابانی هنگ کنگ در سال 2019، توئیتر در ماه اوت آن سال در موج انسداد حسابها، به بهانه «اخبار جعلی» نزدیک به هزار حساب که در آن تصاویر و یا محتوای شامل افشای خشونتهای شورشیها منتشر میشد، مسدود کرد.
تا ماه سپتامبر همان سال، توئیتر با بهانه مشابه 4301 حساب متعلق به کاربران چینی را برای همیشه بست. توئیتر دلیلش را «تلاش برای ایجاد شکاف در میان تظاهراتکنندگان» ذکر کرد. اما واقعیتش این است که حسابهایی که بسته، اکثرا مدعی حمایت از پلیس برای سرکوب خشونتها بودند و این دقیقا شورشیها بودند که «شکاف در جامعه هنگ کنگ را ایجاد کرده بودند». اما حسابهایی که آشکارا طرفدار خشونتها بودند، در توئیتر امن هستند.
در دوره پاندمی نیز ماجرای مشابهی در توئیتر به راه افتاد. در 11 ژوئن 2020، توئیتر به یکباره 170 هزار حساب متعلق به کاربران چینی را مسدود کرد البته بازهم به بهانه «تعلق حسابها به دولت چین». در واقع، بازکنندگان این حسابها چینیهای مقیم خارج و دانشجویان چینی در خارج بودند که با مشاهده مهار همهگیری در وطن، ابراز خرسندی کردند و نظرات مثبت دادند.
اما آیا این لیل موجهی برای توئیتر است که حسابهای آنها را مسدود کند؟ مگر آنها نباید آزادی بیان داشته باشند؟
همزمان با اوجگیری هیاهوی «تحریم دیپلماتیک بازیهای المپیک» در کشورهای غربی، توئیتر بازهم صدها حساب «مشکوک به داشتن ارتباط با دولت چین» را مسدود کرد در حالی که چشم از تعداد فراوان حسابهای رباتی که توئیتهایی برای دامن زدن به «تحریم بازیهای المپیک» را منتشر میکردند، بسته بود.
در واقع، انسداد حسابها و حذف توئیتها توسط توئیتر به خواست طرفهای مربوطه، چیزی جدید نیست. مثلا در آوریل سال گذشته در هند هنگامی که شرایط پاندمی کرونا در این کشور به یکباره بسیار وخیم شد، دولت هند از شبکههای اجتماعی خواست تا پستهای منفی درباره وضعیت پاندمی کرونا در هند را حذف کنند. در پاسخ به این خواست، توئیتر و فیسبوک نزدیک به صد پست را از شبکههای خود حذف کردند. پیشتر در همان سال نیز به مناسبت اعتراض کشاورزان هند علیه دولت مودی، توئیتر به دعوت دولت هند همه توئیتهای انتقادآمیز علیه مودی را حذف کرد. توئیتر می تواند طبق خواست دولت هند پیامها را حذف کند، چه برسد به دولت کشور متبوعش یعنی ایالات متحده.
توئیتر یک پلتفرم خصوصی است و این باید قابل درک باشد که سیاستهای مدیریتی خود را داشته باشد. اما با مرور این تاریخچه انسداد و بستن حسابهای توئیتر، میتوان رابطه سیاسی و تجاری پیچیده و جالب آن با دولت و هماهنگی نزدیک آن با اجرای استراتژیهای دولت آمریکا را کشف کرد. با این حال، این هم قابل درک است چون هر دوی آنها از یک کشورند. اما نباید فراموش کرد آنها به چه شعاری می بالند و چه شعاری را میخواهد بر دیگران تحمیل کنند؛ شعار به اصطلاح «آزادی بیان».
بنا بر این اگه فکر میکنید با مراجعه به فیسبوک و توئیتر و ابراز نظر و بازنشر نظر و شکایات خود و دیگران به دنیای «آزادی بیان» دسترسی پیدا کردهاید، به این نکته هم حتما توجه کنید که با اطلاعات و محتواهای گزینششده سر و کار دارید.
به علاوه به این نکته هم باید دقت کرد که چهره مقامات و شخصیتها، توصیف رویدادها و نهادهای کشورها در توئیتر و فیسبوک دقیقا همان چیزی است که دولت آمریکا میخواهد آن را در ذهن کاربران و افکار عمومی حک کند.