چه کسی دهان بوش را بست؟
۲۴ آذر سال ۱۳۸۷ (یکشنبه ۱۴ دسامبر ۲۰۰۸) کنفرانس مطبوعاتی بین «جورج بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا و «نوری مالکی» نخستوزیر عراق در حال برگزاری بود که لنگه کفشهایی از سمت حاضران جلسه و خبرنگاران به سمت آنها شلیک شد. اتفاق غیرمنتظرهای که رسانههای جهان را به لرزه درآورد.
«منتظر الزیدی» خبرنگار عراقی تلویزیون «البغدادیه» کفشهایش را یکی پس از دیگری به سوی جورج بوش پرتاب میکرد و میگفت: «ای سگ! این هدیهای از سوی عراقیها به توست؛ این بوسه خداحافظی است» و در حالی که کفش دوم را به طرف او نشانه میگرفت گفت: «این هم از طرف بیوه زنان و فرزندان یتیمی است که در عراق کشته میشوند.»
این کنفرانس تاریخی در حالی اتفاق افتاد که نیروهای نظامی آمریکا در سرا سر عراق در حال تسخیر و کشتار بودند؛ زمانی که بوش نفسهای آخر ریاستجمهوری را میکشید و دوره ۸ ساله او، جز برافروختن آتش جنگ در جهان و کشته و آواره و بیخانمان شدن میلیونها انسان بیگناه عایدی نداشت. همین موضوع بود که کنش غیرقابلپیشبینی الزیدی را قابل درک میکرد.
وقتی الزیدی کفشهایش را یکی پس از دیگری پرتاب کرد، بوش عکسالعمل به موقعی داشت و با خم شدن به موقع، اجازه نداد کفشها به سرش اصابت کنند؛ اما تلاش بوش مانع از انجام مأموریت کفشها نشد و آنها جای مناسبتری فرود آمدند؛ روی پرچم آمریکا. رئیسجمهور ایالات متحده که سعی داشت با لبخند و مزاح، خود را خونسرد جلوه دهد گفت: «تنها چیزی که میتوانم بگویم، این است که شماره کفش او ۴۳ بود»؛ اما اقدام جسورانه خبرنگار عراقی خیلی زود گوش دنیا را پر کرد.
بوش حتی عنوان کرد که این خبرنگار برای شهرت دست به چنین اقدامی زده است، اما بعد از ادعای بوش، خبرنگار سیانان نیز با رد تفسیر جورج بوش، گفت: «پرتاب کفش، بالاترین توهین ممکن در فرهنگ عراقیها است؛ با اینکه در گذشته نیز شاهد پرتاب اشیای مختلفی توسط افرادی دیگر در کشورهای گوناگون به سمت رییسجمهور آمریکا بودیم؛ ولی پرتاب کفش به بوش، اتفاقی بیسابقه است و تاکنون هیچ رییسجمهوری با چنین مسئلهای روبهرو نشده است.»
در بیانیه حزب دموکرات آمریکا نیز اینطور آمده است: «این حادثه، دلیلی بر شکست سیاست جورج بوش در عراق و دلیلی بر شکست این دولت در دفاع از وجهه بینالمللی آمریکا بود.»
به دنبال این ماجرا نیروهای امنیتی عراق، الزیدی را دستگیر کرده و به بیرون از سالن کنفرانس بردند. تا یک هفته بعد از دستگیری هیچ خبری از این خبرنگار نبود تا اینکه بالاخره دولت عراق اجازه داد برادر و وکیل الزیدی با او ملاقات کنند. بعد از این ملاقات برادر او اعلام میکند که الزیدی مورد شکنجه قرار گرفته و آثار شکنجه جای خالی روی بدنش باقی نگذاشته است.
برخی رسانهها اعلام کردند که این خبرنگار اظهار پشیمانی کرده است، اما الزیدی برخلاف آنچه منابع دولتی عراق مبنی بر عذرخواهی و ابراز ندامت او از رئیسجمهور آمریکا اعلام کرده بودند، در ملاقات با برادرش این موضوع را تکذیب کرده و گفته بود از بوش عذرخواهی نکرده و تنها از نوریالمالکی، نخست وزیر عراق معذرتخواهی کرده است.
نکته مهم آن است که در فرهنگ مردم عراق و بسیاری از کشورهای دنیا پرتاب کفش به سمت کسی، یکی از بالاترین سطح توهین و زیر سوال بردن است؛ هرچند با ملایمت صورت بگیرد یا به هدف اصابت نکند. با توجه به این موضوع، قاضی عراقی پرونده منتظر الزیدی، او را به اتهام حمله و اهانت به رئیسجمهور یک کشور خارجی که به طور رسمی به عراق سفر کرده به حدود ۵ سال حبس محکوم کرد.
انتفاضه کفش
تازه داستان آغاز شده بود و بازتاب جهانی کفشپرانی به جورج بوش توسط یک خبرنگار عراقی، روز به روز شدت بیشتری میگرفت. ساعاتی بعد از این حادثه، مردم مظلوم عراق به نشانه تنفر از سربازان آمریکایی و بوش، کفشهای خود را به سوی اشغالگران و نیروهای نظامی آمریکایی پرتاب کردند.
شبکه خبری فرانسه نیز با لحنی تمسخرآمیز گفته بود: «بوش از لنگه کفشی که به سوی سرش نشانه گرفته شده بود، جان سالم به در برد.» روزنامه «لس آنجلس تایمز» هم در تفسیری پیرامون شهامت منتظرالزیدی در پرتاب لنگه کفش به طرف بوش، نوشته بود: «همه مردم جهان، اعم از عراقی و غیرعراقی، انگیزه خبرنگار عراقی برای پرتاب لنگه کفش به سوی بوش را به خوبی درک میکنند. قابل درک است که چرا زیدی در بخشهای وسیعی از جهان، یک قهرمان شناخته شده است!»
آن دو لنگه کفش انتفاضهای جدید را متولد کرده بودند؛ «انتفاضه کفش!» بعد از انتشار و انعکاس این خبر در رسانههای داخلی، «علی جنتی» دبیر شورای نگهبان و امام جمعه وقت تهران، این حادثه را «انتفاضه کفش» نامید و گفت که نباید از آن به سادگی گذشت.
خبرنگاران ایرانی نیز در بیانیهای حمایت خود را از منتظرالزیدی اعلام کرده بودند. آنها مردم آزادیخواه و فعالان رسانهای را دعوت کردند تا از این خبرنگار عراقی که برای مبارزه با استکبار و جنگطلبی دولت آمریکا اقدام جسورانهای انجام داده بود، حمایت کنند.
جهانی در حمایت از الزیدی
بعد از دستگیری خبرنگار تلویزیون «البغدادیه» عراق، دهها نفر از دانشجویان دانشگاههای شهر بغداد، با برگزاری تظاهرات در در حمایت از او، خروج فوری اشغالگران آمریکایی از کشورشان را خواستار شدند. صدها اردنی نیز در پایتخت کشورشان دست به تظاهرات زدند؛ آنها تصاویری از جرج بوش در دست داشتند که کفشی روی چهره او نصب شده بود.
«ساندی تایمز» روزنامه معتبر و پرفروش انگلیسی، «توهین به قرآن» را عامل پرتاب کفش الزیدی به بوش دانست و به نقل از خانواده او نوشت: «خبری درباره اینکه سرباز آمریکایی چند ماه قبل از قرآن به عنوان هدف تمرین تیراندازی خود استفاده کرده بود، منتظر الزیدی را بسیار اندوهگین کرد.»
«وصفی الرشدان» رئیس شورای کانون پزشکان در «امّان» پایتخت اردن، اظهار کرده بود: «آنچه که الزیدی انجام داد یک اقدام قهرمانانه بود و پیامش این بود که عراق پیروز خواهد شد و اشغالگران باید به سرزمین شأن بازگردند»
همزمان با اردن، در پاکستان نیز مردم برای آزادی الزیدی، مقابل کنسولگری آمریکا در لاهه متحصن شدند. مردم ترکیه نیز در مقابل سفارت عراق در آنکارا دست به تظاهرات زدند. در لبنان، فلسطین، سوریه، ایران و در همه شهرهای عراق تظاهرات گستردهای در تجلیل از اقدام «منتظر الزیدی» صورت گرفت و اکثر شبکههای تلویزیونی در منطقه با پخش پی در پی تصاویر پرتاب لنگه کفشهای الزیدی، از اقدام بر ضد بوش و سایر مقامات آمریکایی، تجلیل کردند.
موج دفاع از خبرنگار شجاع عراقی، کانادا را هم در برگرفته بود و شماری از تظاهرکنندگان کانادایی با پرتاب کفش به عکس رئیسجمهور آمریکا، با پاهای برهنه مقابل کنسولگری این کشور در «مونترال» خواستار آزادی الزیدی شدند.
سازمانهای اجتماعی ونزوئلا نیز از مردم این کشور درخواست کرده بودند تا کفشهای خود را مقابل سفارت آمریکا در «کاراکاس» قرار دهند. در این فراخوان حتی به مردم توصیه شده بود کفشهای کهنه خود را از سوی زنان بیوه شده، یتیمان و کشته شدههای عراقی به بوش هدیه دهند. شهروندان ونزوئلایی در پی این فراخوان، با انباشتن کفشهای خود در مقابل سفارت آمریکا در کاراکاس نشان دادند از منتظر الزیدی حمایت میکنند.
کفشهای با برکت
بعد از پرتاب کفشهای خبرنگار عراقی به سمت رئیسجمهور آمریکا، یک تاجر عربستانی اعلام میکند حاضر است «ده میلیون دلار» برای خریدن کفشهای منتظرالزیدی که به سمت بوش پرتاب شده بود، پرداخت کند. تاجر عربستانی گفته بود: «این کفشها، کفشهای آزادی است و از تمامی داراییهای من با ارزشتر است. من قصد دارم این کفشها را برای فرزندانم به ارث بگذارم تا در نهایت تبدیل به مزاری به نام آزادی شود.»
تاجر عربستانی و هیچکس دیگری هرگز نتوانست صاحب آن کفشها شود. قاضی پرونده الزیدی اعلام کرده بود که کفشهای مذکور، در پی بازرسیهای پلیس از بین رفته است؛ چراکه آنها میخواستند مطمئن شوند توی این کفشها مواد منفجره جاسازی نشده باشد.
با این وجود، حاشیههای زیادی در خصوص این جفت کفش به وجود آمد؛ از قیمت و به مزایده گذاشتنش گرفته تا جدل بر سر کشف شرکت سازنده آنها! حتی یک شرکت ترکیهای تولید کفش، اعلام کرده بود که سازنده کفشهای تاریخساز الزیدی بوده و با انبوه سفارشهای مردم برای خرید این کفشها روبرو شده است. این شرکت مدعی شده بود که برای تأمین نیاز متقاضیان این کفشها مجبور است تعداد ۱۰۰ نفر به کارکنانش اضافه کند!
همه اینها گرچه به نوعی اقدامات هیجانی به شمار میرود، اما مصداقهای روشنی از استقبال مردم در ماجرای حمله الزیدی به جورج بوش است.
موج انعکاس این ماجرا به رسانهها ختم نشد! جوانان فرانسوی یک روز بعد از این حادثه، یک بازی با همین مضمون طراحی کردند. این بازی مراحل مختلفی داشت و کاربر اینترنتی میتوانست با پرتاب کفش از رسیدن نیروهای نظامی و اسلحه به اردوگاه آمریکاییها در عراق جلوگیری کند. همچنین در بازی دیگری هم شرط برنده شدن، نشانه گرفتن چشم بوش با لنگه کفش مجازی بود. آنها اعلام کردند هدف از طراحی این بازی ثبت رکورد کفشپرانی به سوی بوش است.
به اذعان رسانههای آمریکایی، جورج بوش به عنوان منفورترین رئیسجمهور تاریخ این کشور شناخته شده است. انزجاری که به شکلهای مختلف بروز پیدا کرد و تحقیرآمیزترین آن پرتاب لنگه کفش از سوی خبرنگار عراقی در آخرین نفسهای حکومت او بود. اقدام الزیدی نشان داد مخالفت با اشغالگر، یک خط مشی است که مقید به ابزاری خاص نیست؛ فرقی نمیکند! با سنگ و اسلحه باشد یا با لنگه کفش، عراق باشد یا فلسطین؛ سرباز باشد یا خبرنگار…