در باب یک بام و دو هوای اصلاح طلبان در آستانه انتخابات مجلس
دوران گذار اصلاحات؛ اصلاح طلبان می میرند یا احیاء می شوند؟/ طرفداران خاتمی مسیر طرفداران مصدق را پیش می گیرند
اتفاقات سیاسی رادیکال سال های ۹۸ تا ۱۴۰۱ باعث شده اصلاح طلبان دو دسته شوند. آنها از طرفی می خواهند در چارچوب قانون اساسی فعالیت حزبی و سیاسی داشته باشند و از طرف دیگر، توان حضور در سطح اول قدرت را ندارند.
به گزارش خبر فوری، شواهد نشان می دهد که اصلاحطلبان برای انتخابات اخیر مجلس بیش از اندازه مردد و دو دل هستند. در حالیکه برخی از چهره های اصلاحطلب مدعی اند که هیچگونه دو دستگی در میان اصلاح طلبان وجود ندارد، در مورد جزئیات و کلیت انتخابات اختلافات جدی وجود دارد.
با این حال، طبق گفته محمد میرلوحی، احزاب اصلاح طلب تصمیم گرفته اند که لیستی برای انتخابات تهران ارائه ندهند اما همزمان از تک چهره های اصلاح طلب حمایت کنند. تحلیلگران معتقدند اخذ این سیاست به شکست قطعی اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۲ می انجامد، چرا که ملاک انتخابات تهران و شهرهای بزرگ لیست است نه افراد. اما چرا اصلاح طلبان چنین تصمیم علی الظاهر غیر معقولی گرفته اند؟
به نظر می رسد قوه عاقله جریان اصلاح طلبی بیش از همیشه ضعیف شده و قادر به اخذ تصمیم و سیاستی واحد نیست. این مساله بدین خاطر است که اصلاح طلبان در حال گذار به دوره ای جدید از حیات سیاسی خود هستند و این سیالیت باعث عدم ثبات، وحدت و چشم انداز روشن شده است و این امر نیز به نوبه خود، کار اصلاح طلبان را برای ترسیم سیاست واحد و سنجیده سخت می کند.
سه دوره فعالیت جبهه ملی؛ طرفداران خاتمی مسیر طرفداران مصدق را پیش می گیرند؟
اما سوال اینجا است که دوران گذار اصلاح طلبان دقیقا چیست و چه ویژگی هایی دارد؟ به نظر می رسد اصلاح طلبان همان مسیری را پیش گرفته اند که جبهه ملی در عصر پهلوی پیش گرفت. جبهه ملی سه دوره کلی داشت:
الف. دوره انسجام و فعالیت به مثابه اپوزیسیون سیاسی
ب. دوره شکست پسا کودتا و تداوم حیات سیاسی از طریق ائتلاف با احزاب و چهره های مخالف
ج. دوره عبور از قانون و دو تکه شدن.
در دوره اول، جبهه ملی حول مصدق و مجلس و برخی روحانیون مانند آیت الله کاشانی به قوی ترین اپوزیسیون شاه و جریان مورد حمایتش تبدیل شد. در این دوره جبهه ملی به دنبال کسب حداکثر قدرت بود و در چارچوب کلی قانون اساسی ایران فعالیت سیاسی اصلاح طلبانه می کرد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد، جبهه ملی دیگر نتوانست به عنوان اپوزیسیون فعالیت کند. چهره های شاخص این جبهه یا اعدام و تبعید شدند و یا گوشه عزلت گرفته و از سیاست خارج گردیدند.
در این دوره، بقایای جبهه ملی تلاش کردند از طریق فعالیت غیر رسمی به حیات خود ادامه دهند. گروهی از ملی گراها با مذهبی ها ائتلاف تشکیل داده و نهضت آزادی را شکل دادند، گروهی دیگر نیز سعی کردند به علی امینی که حالا مهم ترین اپوزیسیون شاه بود، نزدیک شوند و عده ای هم تلاش کردند به صورت مستقل در مجلس کاندیدا شده و بار دیگر، مسیر کسب قدرت را پله پله طی کنند.
با فرا رسیدن دهه ۵۰ و قدرت گرفتن اقتصادی و سیاسی شاه، ملی گراها بیش از پیش از سطح اول قدرت رانده شدند. احزاب ملی همگی ممنوع الفعالیت شدند، نمایندگان ملی گرا از مجلس خارج گردیدند و تلاش ها جهت ائتلاف با برخی چهره ها مانند امینی نیز شکست خورد. همزمان، نوعی رادیکالیسم وارد ادبیات سیاسی مخالفان شاه شد و این ادبیات رادیکال (که تحت تاثیر گروه ها و روشنفکران چپ بود) وارد سیاست، ادبیات و لحن ملی گراها گردید.
ملی گراها در دهه ۵۰ دو دسته شدند: گروهی اعلام کردند که دیگر حاضر نیستند در چارچوب حکومت پهلوی و قانون اساسی فعلی، فعالیت سیاسی کنند و به اصطلاح از حکومت عبور کردند. عده ای دیگر هم با وجود ناامیدی و انتقاد شدید به حکومت، همچنان به فعالیت سیاسی محدود در چارچوب قانون اساسی وقت ادامه دادند. مهدی بازرگان روزگاری به شاه هشدار داد که او و هم مسلکانش آخرین سیاست ورزانی هستند که در چارچوب قانون اساسی عصر شاهنشاهی فعالیت می کنند و بعد از آنها، فعالان سیاسی از قانون اساسی و حدودش عبور می کنند.
این هشدار در اواخر حکومت شاه تحقق یافت و جبهه ملی چنان از حکومت پهلوی عبور و با آن زاویه پیدا کرد که وقتی شاهپور بختیار، عضو جبهه ملی، پیشنهاد نخست وزیری شاه را پذیرفت، اعضاء جبهه ملی یک صدا به مخالفت با او پرداخته و او را از حزب بیرون کردند.
اصلاح طلبان؛ دودلی، تردید و عصر گذار
اتفاقی که برای جبهه ملی افتاد میتواند برای اصلاح طلبان نیز بیفتد. البته میان عصر پهلوی و دوران کنونی تفاوت زیادی وجود دارد. اما می توان برخی شباهت ها را میان اپوزیسون ها یافت.
اصلاح طلبان در انتخابات سال ۱۳۷۶ حول محور محمد خاتمی به فعالیت سیاسی پرداخته و توانستند به عنوان اپوزیسیون سیاسی فعالیت کنند. محرومیت چهره های شاخص اصلاح طلبی از شرکت در انتخابات مجلس هفتم و شکست آنان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ باعث شد، جایگاهشان متزلزل شود اما همچنان به عنوان مهم ترین اپوزیسیون داخلی ایران شناخته می شدند. وقایع انتخابات سال ۱۳۸۸ باعث شد اصلاح طلبان از سطح نخست سیاست دور شوند.
بعد از این، اصلاح طلبان همانند ملی گراهای پسا مصدقی، شروع به ائتلاف با چهره ها و احزاب دیگر کردند. آنها بر خلاف ملی گراهای دهه ۳۰ و ۴۰ موفق بودند. ائتلاف اصلاح طلبان با کارگزاران و سپس ائتلافشان با اعتدال گراها و شخص حسن روحانی توانست آنها را مجددا وارد سطح اول قدرت کند. با این حال، طلوع مجدد آفتاب آنها کوتاه بود و بعد از انتخابات ۹۶ و نابودی برجام، به سرعت به ورطه سقوط پیش رفتند.
اتفاقات سیاسی رادیکال سال های ۹۸ تا ۱۴۰۱ باعث شده اصلاح طلبان دو دسته شده و مردد باشند. آنها از طرفی می خواهند در چارچوب قانون اساسی فعالیت حزبی و سیاسی داشته باشند و از طرف دیگر، توان حضور در سطح اول قدرت را ندارند. فضای سیاسی رادیکال و تبلیغات نیز بسیاری از چهره های اصلاح طلبی را جذب کرده است. به همین دلیل، میان بزرگان این جریان چند دستگی فکری و سیاسی وجود دارد. گروهی از شرکت در انتخابات حمایت می کنند، گروهی اعلام کرده اند در انتخابات شرکت نمی کنند، گروهی از لیست واحد حمایت کرده و گروهی از صرف شرکت در انتخابات سخن گفته و ارائه لیست واحد را بی معنی می دانند.
در انتخابات ۱۴۰۰ نیز چنین شکافی میان اصلاح طلبان وجود داشت. در آن دوره نیز جبهه اصلاحات نتوانست به تصمیمی واحد در رابطه با حمایت از یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و ارائه لیستی واحد جهت انتخابات شورای شهر برسد. البته شکی نیست که نوعی ترس از شکست در وجود اصلاح طلبان است. آنها می دانند که دیگر حمایت مردمی سابق را ندارند و به همین دلیل از ارائه لیست یا حمایت قطعی از شخص و گروهی واحد طفره می روند. با این حال، این ترس می تواند زمینه ساز گذار به رادیکالیسم باشد. آینده همه چیز را مشخص خواهد کرد.
إصلاح طلبان را شوراي نگهبان قلع وقم كرده است ،چطور ليست بدهند
ترسم از اینه که خاتمی نقش شاهپوربختیار رو بازی کنه برای جمهوری اسلامی
استمرارطلب صحیح است نه اصلاح.. وهمشون یک قماشند
تاریخ ثابت کرده وضعیت امروزنتیجه اعتمادبه این جماعت بوده وچیزی جزبدبختی روزافزون نداشته ونداردچه اص...وچه اص....
من از اصلاح طلبان درجهت عدم رسیدن به نتیجه مطلوب حمایت قاطعی بعمل نخواهم آورد اگر اصولگرایان نتیجه دلخواه خود راباتوسل به تبلیغات منفی درجهت ایجاد فضای برد وباخت مهیا نکنند این استدلال قوی باعث شوراضافی در انتخابات های بعدی خواهد داشت
شکی نیست که ایندفعه اصلاح طلبان به قدرت میرسند چون رقصیدن بومیان سریلانکا جلور وزیر خارجه فعلی دردی از کشور دوا نمیکنه و نیاز به سیاستمداران کارکشته نیاز هست برای ترمیم دستپخت دولت های اصولگرا
بهترین دوره دوره خاتمی بود .ازهر نظر سیاسی روابط خارجی اقتصاد مهار تورم آزادی بیان مهار تندروها ایجاد شغل بیان اعتراضات صنفی
اگردردوره خاتمی یک تظاهرات بزرگ مثل۸۸پیش میامدوتحریمهاشروع میشدچوب لای چرخ همه کارهامیکردندخاتمی مهارهیچ چیزدستش نبودچه برسدتورم
قطعا شرایط اقتصادی و سیاسی اجتماعی طوری شده که یکدسته چپ رادیکال بزودی ظهور پیدا خواهد کرد که از همه مرزها عبور خواهند کرد.
جای خالی آگاهی و دانایی ملت در عصر جابجایی اطلاعات با سرعت نور بشدت خالی بود و به همین دلیل با واقعیت های جامعه امروز ایران دارای فاصله زیاد و معنا داریست.
بدبخت های فلک زده! اگر مصدق مرده بود که امروز اسم و رسمش این همه پر کاربرد نبود! در تاریخ معاصر کشور؛ امیر کبیر، مدرس، مصدق و امام خمینی «ره»، اَبَر واژه های زنده تاریخ هستند!!
تادرتاریخ ازشان چگونه وباچه واژه ای یادشود مهم است
در بین این چهار نفر همه سیاستمدار نبودند و فقط رهبران مذهبی بودند
چه مقایسه مضحکی ، او کجا و این کجا ، یکی از خود مایه دارد و دیگری مایه اش از جای دیگر است ، کمی تامل و تفکر و کنی تجربه و کمی نگاه به تاریخ ، می تواند آینده راه را نشان دهد ، خیلی ها آمدند و رفتند ، یکی نام نیک از خود بجای گذاشت و دیگری نام پوچ و خالی از محتوا ، یکی حقیقت را دنبال و دیگری مکر و ریا ، این کجا و آن کجا
ایران از نظر سیاسی دچار سردر گمی شده و امیدی به بهبود وضع جامعه ایران نیست
خود مصدق هم بیاد شرکت نخواهم کرد
مقایسه نادرستی است.
از اول تا آخر هیچ رئیس جمهوری به برازندگی و متانت و اقتدار و خوش فکری خاتمی نداشتیم در دولتش نه اختلاس بود نه تورم بود با اینکه کشور درآمد نفتش حداقل بود و همان حداقل هم قیمت نفت سقوط کرده بود اما مردم خوش و خرم بودند این مرد مرد صلح و ضد تحجر بوده و هست
بهترین رئیس جمهور دراین نظام بود نه درکل دنیا
بله مکظور من همینه توی این ۴۵ سال
هر گرم طلا ۱۵۰۰ تومن بود یعنی سه گرم طلا میشد پول یه تخم مرغ الان
کار اصلاح طلبان سال هاست تمام شده. راهی رو رفتن که برگشتی ندارد. با عجله رفتن و پل های پشت سرشون رو هم خراب کردن و به تاریخ پیوسته اند.
یادتونه بچه بودیم سر صف ناظم داد میزد کی خسته یه؟؟؟
ما هم مغرور و خندان پاسخ میدادیم دشمن!!؟؟؟
گفتم یادی از گذشته کرده باشیم منظور خاصی نداشتم 😁😂😁
ماجوان بودیم جواب نیدادیم دشمن آره هنوزم میگم دشمننننننن
مگه اصلاح طلبان چه گلی به سر مردم زدند،قبلا هم اشتباه کردند که از آنها حمایت کردند.اگر درد هم از مردم فقیر وطبقات ضعیف شده ،دوره اصولگرایان بوده،اصلاح طلبان حامی طبقات مرفه و متمول جامعه هستند وبرای رسیدن به قدرت به هر رفتار وگفتاری چنگ می زنند وبیشتر شعار هایی در زمینه زن و آزادی های اجتماعی می دهند،که الان دیگر نیازی به اینها هم نیست ،چون مردم در همه امور زندگی با آزادی کامل زندگی می کنند .
من سال 80با یک ماه حداقل حقوقم یک سکه تمام امامی خریدم (35میلیون الان)اون سالهای اصلاحات میانگین نفت 20دلارفروخته شد زمان احمدی 100دلار زمان روحانی 50دلار والان معلوم نیست مقایسه کنید
ارسال 80تا الان دلار 70(هفتاد) برابر شده وسکه تمام 545 (پانصد وچهل وپنج)برابرشده مقایسه کنید قدرت خرید را
اصلاح طلبان هم به اندازه خود از این سفره تناول کرده اند.
برواختلاص گرهاپیداکن ببین همشون اصلاح طلب اندیک اصولگرااختلاصگرودزدنیست ولی فحش همیشه بایدبچه مثبتهابخورنداونهاکیف شون بکنند
عنوان اصلاح طلب اصولگرا رو به هرکس تو نظام میشه اطلاق کرد بگواین اختلاصگرا اسم وحزب اونا چیه بابک زنجانی ،شهرام جزایری ،خاوری، و امثال مدیران چای دبش ،پدیده شاندیز و...که چندین دهه اختلاس کردند و صداوسیما تبلیغشون کرد میشه گفت کدام جناح بودند
کاش کلید پیدا میشداز فقر نجات پیدا میکردیم کلید کجاست
نگو قفلش الکترونیکی بوده نیاز به اپلیکیشن خاصی است که اسم رمزش رو همه میدانند اما کسی اونو وارد دستگاه نمی کنه
چرا نمی توان در ازای دادن رای وجهی پرداخت کرد
اینها که کاندید شدهاند همه تاییدشده شورای نگهبان هستند
اشکال این کار کجاست وجه هم از جیب کاندیدشدها پرداخت شود
آن وقت در صد مشارکت به 90 در صد خواهد رسید
بهترین راه حل
مبلغ اختلاس چای دبش به واجدین شرایط تقسیم شود تقریبا 2,300,000تومان می شود حاضری با این مبلغ به کسی رأی بدهی من به ازای این پول غلط را نمی کنم
اما ترس حاکمیت از اصلاح طلبها بسیار بیشتر از ترس اصلاح طلبها از عدم موفقیتشان است.دلیل:رد صلاحیتهای فله ای و بی توجیه شورای ناگهبان و لحن بسیار عنودانه و خصمانه بی اصولها در حق انها.
شما کجا بودی؟ تا الان آقای خاتمی
مردن مگه چه شکلیه ، بهتر بگم اصلا دروغ بوده مکاری بوده.
چه اصلاح طلب چه اصول گرا، هر وقت اومدن دردی به دردها و زخمی به تن جامعه زدن، خود جناب خاتمی هم پشت پرده کم زخم به تن جامعه نزده، ما دیگه از همه ی اینا گذشتیم
هر دو حزب اصلاح و اصول کشور رو به فنا دادند بخصوص اصلاحی ها
من نوعی نمیخواهم رائ بدم ایا این حق را دارم یا نه ، ایا من نوعی معذور الدم هستم اگر رائ ندهم من کی را باید ببینم بگویم من دلم نمیخواهد رائ بدهم ... بابا به پیر به پیغمبر من نمیخواهم رائ بدم
شعار همه ملت همیشه در صحنه و ولایت مدار ایران
اصولگرا اصلاح طلب دیگه تموم ماجرا