سقوط جایگاه جهانی آمریکا به خاطر اسرائیل
در دهلیِنو، دبی و عمان شاهدِ فرسایش سریع و فزایندۀ جایگاه اسرائیل در میانِ کشورهای دوست و متحد بودم. اگر بایدن مراقب نباشد، جایگاه جهانیِ آمریکا نیز همگام با اسرائیل سقوط خواهد کرد.
"توماس فریدمن"، تحلیلگر، روزنامهنگار و پژوهشگر سیاسی است. محورِ آثار و نوشتههای او جهانیشدن، تجارتِ خارجی، محیطِزیست و بهویژه سیاستهای غربِ آسیا و خاورمیانه است. مقالاتش بازتابهای زیادی در رسانههای جهان دارد و بسیار بحثبرانگیز است.
او بهخاطرِ حمایت از جنگ عراق، تحسینِ "بنسلمان" و جانبداری از اسرائیل و ایالات متحده در درگیریهای خاورمیانه، انتقاداتِ شدیدی برانگیخته است. فریدمن هفتهای دو بار برای نیویورک تایمز مطلب مینویسد و سه بار برندۀ "جایزۀ پلیتزر" شده است. او در آخرین موضعگیری، حملۀ تلافیجویانۀ اسرائیل و تداومِ اشغالِ غزه را اشتباهی تاکتیکی قلمداد کرده که میتواند بحران نظامی و دیپلماتیک به بار آورد و احتمال مداخلۀ غیرضروریِ ایالات متحده به میدان جنگ خاورمیانه را افزایش دهد.
این مقاله جدیدترین دیدگاهِ فریدمن در بابِ تحولاتِ "جنگ غزه" است.
چند روز گذشته را در دهلیِنو، دبی و عمان گذراندم و حالا حاملِ پیام مهمی هستم که باید به رئیسجمهور بایدن و مردمِ اسرائیل برسانم. این چند روز، شاهدِ فرسایش سریع و فزایندۀ جایگاه اسرائیل در میانِ کشورهای دوست و متحد بودم. سطحی از مقبولیت و مشروعیت که طی چند دهه به سختی ایجاد شده، در حال از دسترفتن است و اگر بایدن مراقب نباشد، جایگاه جهانیِ آمریکا نیز همگام با اسرائیل سقوط خواهد کرد.
گمان نمیکنم اسرائیلیها یا دولت بایدن از این وضعیت خرسند باشند. رسانههای اجتماعی و ویدئوهای مستند، کشتارِ هزاران غیرنظامیِ فلسطینی - بهویژه کودکان- را با تسلیحاتِ ایالات متحده در سراسر جهان بازتاب دادهاند و خشمی جهانی در بابِ "جنگ غزه" شکل گرفته است. حماس و اسرائیل باید برای برپاییِ این تراژدیِ انسانی، پاسخگوی جهان باشند. اسرائیل و ایالات متحده نقشی محرک و پیشبرنده دارند و ازاینرو بیشتر مقصر پنداشته میشوند.
چنین خشمِ عظیم و فروخفتهای در جهانِ عرب موج میزند. در خلالِ گفتگوهای هفتۀ گذشته در هند با دوستان، رهبران تجاری، مقامهای رسمی و روزنامهنگارانِ جوان و سالخورده، بارها و بارها تحلیلهای خشمگنانهای در این باب شنیدم. این تحلیلها گویا و معنادارند؛ زیرا دولت هند به رهبریِ نخستوزیر "نارندرا مودی"، یگانه قدرتِ بزرگ در جنوبِ جهان است که از اسرائیل حمایت کرده و پیوسته حماس را به دلیلِ دعوت به انتقامجوییِ عظیم از اسرائیل و کشتار بیرحمانۀ هزاران غیرنظامی نکوهش کرده است.
حجمِ بالایِ تلفاتِ غیرنظامیان در خلالِ جنگی نسبتاً کوتاه بههرنحو مشکلساز خواهد شد؛ اما قربانیان در تهاجمِ تلافیجویانۀ دولتِ اسرائیل بدون چشماندازِ سیاسیِ مشخص، جان خود را از دست دادهاند و ازاینرو تعجبی ندارد که دوستانِ اسرائیل پراکنده شوند و نگونبختیِ تیمِ بایدن آغاز گردد. نخستوزیرِ اسرائیل، "بنیامین نتانیاهو"، به تلافیِ حملاتِ غافلگیرانۀ حماس، طرحی ارائه داده و گفته است: "اسرائیل قصد دارد هر دو کرانۀ باختری و غزه را به طورِ نامحدود اشغال کند".
همانطور که "شکر گوپتا"، سردبیرِ کهنهکارِ روزنامۀ هندیِ "پرینت" میگوید: « هندیها احترام بسیار زیادی برای اسرائیل قائلند و این کشور را تحسین میکنند؛ اما آتشِ جنگی تمامنشدنی این عواطف را تحت تأثیر قرار داده است. جنگی که نتانیاهو درگیر آن است، سوایِ بُهت و بیمِ روزافزون، به بزرگترین داراییِ اسرائیل یعنی مشروعیتِ سیاسیِ او آسیب میزند و درنتیجه باور به شکستناپذیریِ ارتش، خطاناپذیریِ سرویسهای اطلاعاتی و عدالت در انجامِ مأموریتهای نظامی، متزلزل خواهد شد.
هر روز درخواستهای جدیدی برای محرومیتِ اسرائیل از مسابقاتِ هنری و ورزشی یا رویدادهایِ بینالمللیِ آکادمیک مطرح میشود. بسیاری از این محرومیتها و اساساً داوری در این زمینه، خالی از انصاف و ریاکارانهاند. آنها صرفاً اسرائیل را نشانه میگیرند و افراط و تفریطهای سیاسیِ ایران، روسیه، سوریه و چین را نادیده میگیرند. حماس هم عموماً محلی از اعراب ندارد؛ اما دولت اسرائیل کارهایی انجام میدهد که داوری در این خصوص را آسان میکند. بسیاری از دوستانِ اسرائیل حالا فقط دعا میکنند آتشبس شود، تا مجبور نباشند به شهروندان یا رأی دهندگانشان - بهویژه جوانان – پاسخگو باشند. مردم از سرانِ کشورها میپرسند: "چگونه میتوانید در قبالِ این حجم تلفاتِ غیرنظامیِ فزاینده در غزه بیتفاوت باشید؟"
بسیاری از رهبران عرب که در خفا خواهانِ نابودیِ حماس هستند، در مضیقهاند. مردمِ کوچه و خیابان و نیز نخبگان، از آنها میخواهند علناً از اسرائیلی که تمایلی به ایجاد افقِ سیاسیِ بخردانه و صلحآمیز ندارد، فاصله بگیرند.
همانطورکه نتانیاهو در طرحِ سیاسیِ جمعۀ گذشته اعلام کرد: "اسرائیل، کماکان کنترلِ امنیتیِ غزه را حفظ میکند؛ مرز جنوبیِ مشترک با مصر با هماهنگیِ قاهره و ایالات متحده ایمن خواهد شد؛ سازمان ملل -که قرار بود خدمات بهداشتی و آموزشیِ اولیه را برای آوارگانِ فلسطینی ارائه کند-، کنار زده میشود؛ آموزش و مدیریت، بهطورکامل بازنگری میشود؛ مدیریتِ مدنی و انتظامی نیز به «عناصر محلی با تجربۀ اجرایی و مدیریتی محول خواهد شد.
اینکه چه نهادی همۀ این هزینهها را خواهد پرداخت و چگونه فلسطینیان در محلی برای تداومِ کنترل اسرائیل، متمرکز خواهند شد، هنوز روشن نیست.
حملۀ هفت اکتبر حقیقتاً، معضلی راهبردی بود. یورشِ غافلگیرانۀ حماس که برای دیوانهکردنِ اسرائیل طراحی شده بود و تصاویرِ کشتنِ افراد در مقابلِ اعضای خانواده، آزارِ جنسی، مثلهکردنِ زنان و ربودنِ نوزادان و سالخوردگان را نمایان میکرد، بربریتِ محض بود.
فکر میکنم جهان در آغاز، آمادۀ پذیرشِ واکنشِ اسرائیل بود. واضح بود که اگر اسرائیل بخواهد حماس را ریشهکن کند و گروگانهایش را بازگرداند، تلفاتِ غیرنظامیِ قابلتوجهی به بار خواهد آمد. حماس، نیروهایش را در تونلهای پایینِ خانهها و بیمارستانها جاسازی کرده بود. مساجد و مدارس هم اقدامی برای محافظت از غیرنظامیانِ غزه در برابر انتقامجوییِ اسرائیل، انجام نمیدادند.
حالا ترکیبی سمی روبهروی ماست. طرحِ صلحِ نتانیاهو با وعدۀ اشغالِ ابدی در کنارِ هزاران غیرنظامیِ جانسپرده قرار گرفته است. دیگر مهم نیست که تشکیلاتِ خودگردانِ فلسطین در کرانۀ باختری، به نهاد حکومتیِ مشروع، مؤثر و دامنهداری تبدیل شده است و میتواند کنترلِ اوضاع را در کرانۀ باختری و غزه در دست بگیرد و روزی همپیمانِ صلحِ اسرائیل شود.
عملیاتِ پاکسازیِ اسرائیل در غزه مثل چرخگوشت عمل میکند و هدفش، کاستن از جمعیت است تا اسرائیل بتواند راحتتر، منطقه را در دست بگیرد.
نتانیاهو حتی از تلاش برای تقویتِ روابط با فلسطینیهایی که ارتباطی با حماس ندارند، اجتناب میکند؛ زیرا چنین کاری مسندِ نخستوزیریاش را به خطر میاندازد. قدرتِ او به حمایتِ احزابِ جاهطلبِ یهود و راستگرایانِ افراطی بستگی دارد که هرگز حتی یک اینچ از کرانۀ باختری را واگذار نخواهند کرد. باورش سخت است، اما نتانیاهو آماده است تا مشروعیتِ بینالمللیِ اسرائیل را که به سختی به دست آمده، قربانیِ منافعِ شخصیاش کند و برای چنین هدفی از به زیرکشیدنِ بایدن هم دریغ نخواهد کرد.
اما نکتۀ مهمتر این است که فرصتِ تاریخیِ اسرائیل برای دفعِ شرِ حماس، -نه فقط در قامتِ گروهی شبهنظامی که در قالبِ جنبشِ تندرویِ سیاسی-، در حالِ هدر رفتن است؛ زیرا نتانیاهو از پذیرشِ هر چشمانداز، حتی در بلندمدت، برای پیشبردِ "راهحلِ دو دولتی" امتناع میورزد.
اسرائیلیهایی که در هفت اکتبر آسیب دیدهاند، نمیدانند بهتدریج و نرمنرمک به تأسیسِ کشور مستقلِ فلسطین نزدیک میشوند. قرار است تشکیلاتِ فلسطینیِ نوین و تحولیافتهای روی کار آید که مشروط به غیرنظامیسازی باشد، به اهداف حکومتداریِ نهادی ضربه بزند و هدیه به فلسطینیها یا جایزه به حماس هم قلمداد نشود.
این دشوارترین و خودخواهانهترین کاری است که اسرائیلیها اکنون میتوانند برای خود انجام دهند. اسرائیل امروز در سه جبهه به طور همزمان تضعیف شده است. دولتِ اسرائیل درحالِ از دستدادنِ روایتی جهانی است که او را در گیرودارِ جنگی تاریخی و کموبیش منصفانه میدید. نتانیاهو هنوز برنامۀ روشنی برای خروج از غزه ندارد و با اشغالِ دائمیِ منطقۀ موردِ مناقشه، روابطش را با متحدان عرب و دوستانش در سراسر جهان پیچیده کرده است. در منطقه نیز آماجِ حملاتِ ایران و نیروهای نیابتیِ در لبنان، سوریه، عراق و یمن است که مرزهای شمالی، جنوبی و شرقی را محاصره کردهاند.
یگانه راهکاری که به هر سه جبهه کمک میکند، این است که دولت اسرائیل آمادۀ برپاییِ تشکیلاتِ "دو دولتی" برای دو ملت با سازوکارِ فلسطینی باشد؛ تشکیلاتی که مهیا و مایل به تغییر است و میتواند روایت کنونی را تغییر دهد. این راهکار به متحدانِ عربِ اسرائیل برای مشارکت با اسرائیل در بازسازیِ غزه انگیزه میدهد و اتحاد منطقهای- که اسرائیل برای مقابله با ایران و دستاندرکارانش نیاز دارد- را مستحکم میکند.
اسرائیل با ناتوانی در درکِ اهمیتِ این موضوع، چندین دهه دیپلماسی را به خطر انداخته است تا جهان را به سمتوسویی سوق دهد که حقِ تعیینِ سرنوشتِ ملی و دفاع از یهودیان در سرزمینِ تاریخیِ خود را به رسمیت بشناسند.
این وضعیت باری بر دوشِ فلسطینیها بوده و آنها را از فرصتِ به رسمیتشناختنِ "دو دولت-ملت" و ایجادِ نهادها و سازشهایی برای تحقق این ایده محروم کرده است. وضعیتِ کنونی، دولت بایدن را در موقعیتی غیرقابل دفاع قرار میدهد و بیشک به کامِ دشمنان است.