واکنش متفاوت زیدآبادی به صدیقی؛ چرا اندوه در چهره اش نمایان است؟
فعال سیاسی اصلاح طلب نوشت: در مورد آنچه درباره مسئله مالی شیخ کاظم صدیقی گفته شده است، تا هنگامی که تمام ابعاد ماجرا روشن نشود، نظری ندارم.
در پی انتشار تخلف در حوزه علمیه اُزگل، احمد زیدآبادی فعال سیاسی اصلاح طلب در کانال تلگرامی خود در مطلبی با عنوان «درباره شیخ کاظم صدیقی» نوشت:
برای داوری در مورد پروندههای مالی افراد و انتساب فساد به آنها من همیشه بینهایت محتاط بودهام، چرا که کمترین بیدقتی و یا بیاطلاع از همهٔ ابعاد قضیه در این موارد میتواند آبروی فردی را به باد دهد و آبروی آدمیزاد هم کم از جان او نیست، حالا طرف هر که میخواهد باشد توفیری نمیکند حتی اگر دشمن خونی ما باشد.
از همین جهت در مورد آنچه درباره مسئله مالی شیخ کاظم صدیقی گفته شده است، تا هنگامی که تمام ابعاد ماجرا روشن نشود، نظری ندارم.
اما دو نکته در مورد آقای صدیقی که جنبه علنی و آشکار دارد، یکی عجیب و دیگری تکاندهنده است.
نکته عجیب اینکه وی لابد در منابع دینی از قول بزرگان خوانده است که مؤمن اندوهش در دلش پنهان است، اما چرا اندوه او همیشه در چهرهاش نمایان است؟
نکته تکاندهنده هم اینکه او رابطه افراد مورد علاقه خود را چنان راحت و بیملاحظه مطرح میکند که کار از دو حال، فراتر نمیرود.
حالت اول اینکه به درست بودن ادعایی که مطرح میکند، اصلاً اهمیت نمیدهد.
حالت دوم هم اینکه، موضوع را چنان ساده و پیشپاافتاده میبیند که گویی راست و دروغش برایش علیالسویه است و بدین ترتیب عملاً هر نوع ادعایی در این باره را از اثر و اعتبار میاندازد.
شیخ را به گریه نیندازید ،که مردم دلشان می سوزد ،این هم ثروت اندوزی ،دشمن می خواهد یک انقلابی را از میدان به در کند
یکی در باغ خود رفت، دزدی را پشتواره پیاز در بسته دید. گفت: در این باغ چه کار داری؟ گفت: بر راه میگذشتم ناگاه باد مرا در باغ انداخت. گفت: چرا پیاز برکندی؟ گفت: باد مرا میربود، دست در بند پیاز میزدم، از زمین برمیآمد. گفت: این هم قبول، ولی چه کسی جمع کرد و پشتواره بست؟ گفت: والله من نیز در این فکر بودم که آمدی.
-ﻋﺒﯿﺪ زاکانی-
واگذارش میکنیم به قضا
ای نشسته صف اول به عدالت برخیز
ای زید آبادی ناغلا این ها از کجا یاد گرفتی مومن اندوهش در دلش است
زیاد نگران نباشید این هم میره بغل چای دبش ،سیسمونی،و،،،،خیلی دیگر از این پروندها فعلا هرکی هرکیه خدا به داد ملت برسه