نویسنده اندیشکده ادامه داد: این درگیری نه صرفا درباره توانمندی های نظامی طرفین بلکه در این باره است که کدام طرف کمتر مرعوب شده و مصمم تر باقی می ماند. در این میان ارسال سیگنالی حاکی از ضعف می تواند از وزن قابل توجهی برخوردار باشد. در چنین وضعیتی، توانمندی های موشکی ایران هر چند یک نمایش قدرت محسوب می شود اما به طور قطعی دینامیسم بازدارندگی بین دو کشور را تغییر نمی دهد. هر دو کشور از ظرفیت تلافی جویی قابل توجه و از جمله از گزینه های هسته ای برخوردارند. نظریات مطرح در روابط بین الملل حاکی از آن است که بازیگری که آمادگی جلوتر رفتن و غیرعقلانی تر رفتار کردن را داشته باشد منفعت ژئوپلتیک بیشتری کسب می کند. این نظریه که در روابط بین الملل به تئوری مرد دیوانه شهرت دارد به معنای استفاده از تاکتیک های محاسبه شده ای نظیر بلوف زنی، به جان خریدن ریسک تشدید تنش یا اقدام غیرقابل پیش بینی است.
در ادامه این مطلب آمده است: بنابراین این رویارویی توسط یک توازن بازدارندگی ظریف تعریف شده است. از نظر استراتژیک هم ایران و هم اسرائیل درگیر رقابت بر سر تعیین این مسئله هستند که چه کسی کمتر از ریسک های افزایش تنش واهمه دارد. همانطور که آریل شارون، نخست وزیر سابق اسرائیل گفته: «بازدارندگی (یعنی ترسیدن از ما) سلاح اصلی اسرائیل است.» روشن است که اکنون تهران نیز از همان منطق پیروی می کند.
ایران ممکن است از تهدیدات و اقداماتی استفاده کند که پرریسک و غیرعقلانی به نظر می رسند، از جمله حمله موشکی گسترده که هدف آن به عنوان شکلی از بلوف زنی استراتژیک فشار بر اسرائیل است. عدم قطعیت در مورد اینکه آیا ایران دارد بلوف می زند یا واقعا مایل به بالا بردن تنش است موجب می شود تا اسرائیل به راحتی نتواند اقدام بعدی ایران را پیش بینی کند و همین ریسک این مواجهه را بالا می برد. در عین حال، واکنش های اسرائیل این سیگنال را در پی دارد که این کشور نیز به راحتی با این تهدیدات از میدان به در نمی شود، با این حال رهبری اسرائیل ریسک تعهد بیش از حد نسبت به ایجاد یک وضعیت غیرقابل پیش بینی را محاسبه می کند. در نتیجه هر دو طرف به صورت مداوم درگی اقداماتی توازن بخش بین منطقی و کنترل شده رفتار کردن و در عین حال باقی گذاشتن حدی از عدم قطعیت هستند تا اجازه برقراری توازن توسط طرف مقابل را از آن بگیرند.
با این حال، عدم توازن بین دو کشور همچنین نقشی حیاتی در شکل دهی به رفتارهای استراتژیک آنها دارد. اسرائیل به رغم آسیب پذیر بودن در مقابل حملات موشکی و دیگر تهدیدات نامتقارن از دسترسی گسترده و سطح بالایی به حمایت های ایالات متحده به عنوان یک دولت هسته ای (بازدارندگی نهایی) برخوردار است. این موضوع توانمندی های بازدارندگی این کشور را به شکل قابل توجهی بالا برده و تضمین می کند که اسرائیل قادر است در برابر دوره ای طولانی از حملات متقابل دوام بیاورد. اما دسترسی ایران به منابع نظامی به مراتب محدود تر است و این کشور باید با چالش های داخلی مختلف از جمله مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم کند. در نتیجه بعید است ایران برای مقابله با جلوگیری از تهدیدات اسرائیل مدت زیادی صبر کند.
این عدم توازن ما را به معضل بازدارندگی گسترده تری رهنمون می سازد و آن اینکه وقتی یک طرف نتواند درد و رنج بیشتری را در یک رویارویی قطعی و طولانی بر طرف مقابل تحمیل کند چه اتفاقی خواهد افتاد. درباره ایران چنین وضعیتی نهایتا منجر به این خواهد شد که تهران خود را در معرض تهدید موجودیتی ببیند. چنین ادراکی می تواند موجب شود تا ایران به منظور برقراری مجدد توازن قدرت به سمت ساخت سلاح هسته ای حرکت کند و در آن صورت ریسک نابودی متقابل مانع از آن خواهد شد که هر یک از طرف ها اقدام به آغاز یک جنگ تمام عیار علیه طرف دیگر نماید.
در لبه پرتگاه: مسیر ایران به سمت بازدارندگی هسته ای
بر اساس برآورد آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایران به عنوان یک دولت در آستانه هسته ای شدن، قادر به تولید اورانیوم غنی شده کافی جهت ساخت چند بمب در طی چند هفته است. به علاوه، ایران نشان داده که موشک های پیشرفته این کشور می توانند به اسرائیل برسند. این تحولات نگرانی بزرگتری را برای اسرائیل ایجاد می کند و اقدامات خرابکارانه یا عملیات های فنی صرف برای هدف قرار دادن ایران و مقابله با چنین تهدیدی کافی نخواهد بود. هرچند عملیات های اطلاعاتی اخیر اسرائیل نظیر انفجار پیجرها و واکی تاکی ها در لبنان و ترورهای هدفمند در تهران و بیروت ممکن است مهم به نظر برسد، اما این اقدامات تبعات غیرسازنده ای داشته و ایران را به سمت توسعه سلاح هسته ای سوق داده است.
با حفظ ظرفیت تولید سریع سلاح هسته ای بدون اقدامی برای تولید تسلیحات، ایران قادر است ادعا کند که به مفاد معاهده ان پی تی پایبند باقی مانده است. اما ایران اخیرا با افزایش تهدیدات نظامی از جانب اسرائیل و ایالات متحده مواجه شده است. در واقع استراتژی اسرائیل کشاندن آمریکا به یک رویارویی مستقیم با ایران است. اگر فشارها بیش از این ادامه یابد، استراتژی بازدارندگی ایران ممکن است از یک دولت در آستانه هسته ای شدن به سمت تبدیل به یک دولت برخوردار از سلاح هسته ای تغییر نماید.
ایران در گوشه رینگ: تغییر رویکرد به سمت تداوم بقا
نه اسرائیل و نه ایالات متحده استراتژی سیاسی روشنی برای مقابله با چنین معضل امنیتی ای ندارند. فشار دائمی برای مهار ایران یا تغییر نظام سیاسی این کشور موجب شده تا تهران چاره دیگری جز تبدیل شدن به یک دولت در آستانه هسته ای شدن نداشته و اکنون خود را در یک قدمی ورود به باشگاه اتمی ببیند. با توجه به آسیب پذیری های داخلی و خارجی، تهران ممکن است حرکت به سمت ساخت سلاح هسته ای را تنها مسیر برای تداوم بقا ببیند. چنین تصمیمی می تواند توازن قدرت در منطقه را به صورت دائمی تغییر دهد و نگرانی های جدی ای نه تنها برای اسرائیل و غرب بلکه برای کل منطقه به دنبال داشته باشد.
تضعیف ایران با زور استراتژی پایداری نیست. حمله به چند سایت هسته ای نیز تهران را از تصمیم خود باز نخواهد داشت؛ ضمن اینکه بمباران اماکن هسته ای منجر به تغییر حکومت نخواهد گردید. فناوری هسته ای و موشکی ایران بیش از آن پیشرفته است که بتوان آن را از طریق اقدام نظامی مختل ساخت. بر خلاف آمریکا و اسرائیل، ایران این رویارویی را نبردی برای بقا می بیند و از این رو اگر در لبه پرتگاه قرار بگیرد از هر ابزاری که در اختیار دارد استفاده خواهد کرد. هرگونه اشتباه محاسباتی ای می تواند تبعاتی درازمدت برای همه طرف ها به دنبال داشته باشد.
اسراییل بمب اتم دارد ایران نداشته باشد