راز هستهای چین
چرا پکن زرادخانه هستهای خود را با سرعتی بیسابقه توسعه می دهد؟
ظرف یک سال، تعداد کلاهکهای هستهای عملیاتی ارتش چین ۲۰ درصد افزایش یافته و پکن قصد دارد تا سال ۲۰۳۵ با رساندن تعداد این کلاهکها به ۱۵۰۰ خود را بهعنوان یک قدرت هستهای در سطح روسیه و ایالات متحده مطرح کند.
ظرف یک سال، تعداد کلاهکهای هستهای عملیاتی ارتش چین ۲۰ درصد افزایش یافته و پکن قصد دارد تا سال ۲۰۳۵ با رساندن تعداد این کلاهکها به ۱۵۰۰ خود را بهعنوان یک قدرت هستهای در سطح روسیه و ایالات متحده مطرح کند.
وزارت دفاع آمریکا در گزارشی اعلام کرده است که حکومت چین موفق شده در یک سال گذشته تعداد کلاهکهای هستهای عملیاتی خود را از ۵۰۰ کلاهک به ۶۰۰ کلاهک برساند. بر اساس گزارش سالانه «قدرت نظامی چین»، پنتاگون میگوید از نیمه سال ۲۰۲۳ این روند رو به رشد آغاز شده و پکن با افزایش ۲۰ درصدی تعداد کلاهکهای هستهای گامهای مهمی در مسیر دستیابی به هدف ۱۰۰۰ کلاهک هستهای عملیاتی در سال ۲۰۳۰ برداشته است.
پنتاگون در سالهای اخیر هشدار داده بود که چین سعی دارد توان نظامی خود را در بخش هستهای به سطح آمریکا و روسیه برساند. چین افزایش تعداد کلاهکهای هستهای را انکار نکرده اما معتقد است واشنگتن از این موضوع به عنوان بهانهای برای حفظ برتری استراتژیک بهره میگیرد.
چین همچنان زرادخانه هستهای به مراتب کوچکتری از روسیه و ایالات متحده دارد. براساس توافقی که احتمالاً بدون مذاکره جدید میان مسکو و واشنگتن در سال ۲۰۲۶ عمر آن به پایان میرسد، روسیه و آمریکا هر کدام ۱۵۵۰ کلاهک هستهای در اختیار دارند.
جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا طی ۴ سال گذشته سیاست توسعه همکاریهای امنیتی ایالات متحده با کشورهای منطقه آسیا و اقیانوسیه را در پیش گرفت تا بتواند نفوذ چین را مهار کرده و موقعیت ایالات متحده در منطقه را تثبیت کند. این اتحادها به آمریکا اجازه داده تا نیروهایش در جزیرهها و پایگاههای نزدیک به چین مستقر باشند و بتوانند با هر تهدیدی از جانب چین به سرعت و از فاصله کم مقابله کنند.
شرایط جدید و بهخصوص رشد روزافزون زرادخانههای هستهای چین میتواند زنگ خطری برای دولت آینده آمریکا باشد که واشنگتن باید طی ۴ سال آینده تمرکز خود را روی موضوع چین معطوف کند. با این حال چالشهای پیچیده ایالات متحده در سایر مناطق از جمله جنگ اوکراین که چشماندازی برای پایان آن بر اساس خواست متحدان اروپایی آمریکا وجود ندارد و همچنین جنگ غزه که با توجه به سیاستهای اشغالگرایانه نتانیاهو و رژیم اسرائیل تمامنشدنی به نظر میرسد، باعث میشود تا چشماندازی برای فراغت آمریکا از سایر مناطق و معطوف کردن تمام تمرکز خود بر چین وجود نداشته باشد. همزمان دو تحول دیگر در نیروهای نظامی چین، نگرانیهای ایالات متحده را در این زمینه تشدید کرده است.
از یک سو نیروی دریایی چین طی سالهای اخیر تلاش کرده است تا خود را از یک نیروی منطقهای به یک نیروی تأثیرگذار در سطح جهانی بدل کند و از سوی دیگر نیروهای نظامی چین میکوشند با ارتقای توان موشکهای بالستیک قارهپیما و طراحی موشکهای جدید دسترسی راحتتری به اهداف واقع در خاک ایالات متحده داشته باشند. پنتاگون گفته است که ارتش چین ساخت سه تأسیسات موشکی با ۳۲۰ سیلوی پرتاب موشک را در شمال این کشور به پایان رسانده و در بسیاری از این سیلوها موشکهایی آماده عملیات مستقر ساخته است.
تهدیدی علیه آمریکا؟
از سال ۲۰۱۸، تحلیلگران نظامی در آمریکا بارها چین را بهعنوان بزرگترین تهدید برای امنیت ملی ایالات متحده مطرح کردهاند. آنها چین را به دلیل توسعه عظیم توان نظامی، رفتار خصمانه در منطقه آسیا-اقیانوسیه و استفاده از اقتصاد بهعنوان ابزار فشار بر کشورها، بهعنوان «چالشی سیستماتیک»، «تهدیدی جدی» و حتی «رقیبی همتراز» توصیف کردهاند. این عبارات کلی نشاندهنده اجماعی فزاینده بر سر یک موضوع خاص است؛ اینکه جاهطلبیهای چین منافع ملی آمریکا را بهشدت به خطر میاندازد. با این حال، در مورد نیت پشت اقدامات استراتژیک چین، بهویژه توسعه سریع زرادخانه هستهای آن، اجماع وجود ندارد.
جامعه دفاعی آمریکا عمدتاً این توسعه را از دیدگاهی محدود و از دریچه نگاه نظامی بررسی کرده و بر قابلیتهای تسلیحاتی و توازن رقابت تسلیحاتی تمرکز داشته است. اما مقالهای اخیر در فارنافرز به قلم تونگ ژائو، پژوهشگر امور چین این تحلیل را بسط داده و زرادخانه هستهای چین را نه بهعنوان ابزاری برای تحقق اهداف نظامی مشخص، بلکه بهعنوان نمادی از قدرت ملی توصیف کرده که به پکن امکان کسب احترام واشنگتن بهعنوان یک بازیگر عمده در صحنه جهانی را میدهد. با این حال، هر تحلیلی از این توسعه هستهای باید جاهطلبیهای تجدیدنظرطلبانه چین را نیز در نظر بگیرد.
چین آرزوهای بزرگی دارد تا جهان را مطابق با الگوی خود بازسازی کند. این هدف را ابتدا با تسلط بر غرب اقیانوس آرام آغاز کرده و سپس تلاش میکند بخشهای عمدهای از اوراسیا (از همسایگان نزدیک خود تا آسیای مرکزی و جنوبشرقی اروپا) و همچنین آفریقا را وارد حوزه نفوذ خود کند اما چین با یک چالش جغرافیایی روبهروست که خود نیز به آن آگاه است؛ مجموعهای از کشورها در همسایگی این کشور که عضو ائتلافهای تحت رهبری ایالات متحده هستند و ضمن مخالفت با اقدامات چین، خواستار حفظ وضع موجود در منطقه و بهویژه حفظ نفوذ آمریکا هستند. اگر چین با آغاز حملهای گسترده در پیرامون دریایی خود تنشها را تشدید کند، ممکن است با پاسخی هماهنگ و ویرانگر مواجه شود که جاهطلبیهای جهانیاش را به خطر میاندازد.
نشریه ایالات متحده باید توسعه زرادخانه هستهای چین را بهعنوان ابزاری برای حل انزوای قارهای آن ببیند. چین کمپینی از فشار زیر آستانه جنگ را برای فروپاشی سیستم ائتلافی آمریکا در اقیانوس آرام آغاز کرده است، و زرادخانه هستهای پیشرفتهتر آن به پکن قدرت بیشتری میدهد تا این هدف را بدون آغاز جنگی فاجعهبار میان قدرتهای بزرگ محقق کند. اگر واشنگتن این بُعد از توسعه هستهای چین را نادیده بگیرد، ممکن است موقعیت پیشرو خود در غرب اقیانوس آرام را، که از طریق آن محیطی آزاد، باز و مرفه را که به نفع منافع آمریکا است محافظت میکند، به خطر بیندازد.
کایل بالزر و دن بلومنتال در مقالهای مشترک که نوامبر ۲۰۲۴ منتشر شد در این خصوص نوشتهاند: «ایالات متحده باید توسعه زرادخانه هستهای چین را بهعنوان ابزاری برای شکستن انزوای منطقهای آن ببیند. چین کارزاری را برای فروپاشی سیستم ائتلافهای آمریکا در منطقه اقیانوس آرام به راه انداخته و زرادخانه هستهای پیشرفتهتر آن به پکن قدرت بیشتری میدهد تا این هدف را بدون آغاز جنگی فاجعهبار میان قدرتهای بزرگ محقق کند.»
گزارش پنتاگون بیان میکند که «مدرنسازی نیروی نظامی چین نشان میدهد این کشور در پی دستیابی به توانایی وارد کردن سطوح بسیار بیشتری از خسارت گسترده به یک دشمن در تبادل هستهای است.» در این گزارش همچنین آمده است: «نیروی هستهای در حال گسترش چین به این کشور این امکان را میدهد که در یک حمله متقابل هستهای بالقوه، تعداد بیشتری از شهرهای ایالات متحده، تأسیسات نظامی و سایتهای رهبری را هدف قرار دهد.»
چینیها چگونه فکر میکنند؟
رئیسجمهور چین، شیجینپینگ، بر این باور است که او کشورش را به دوران جدیدی از ژئوپلیتیک جهانی تحت سلطه چین هدایت میکند. او معتقد است که مبارزهای میان سوسیالیسم چینی و سرمایهداری دموکراتیک غربی در جریان است و به رفاه و نفوذ فزاینده کشورش بهعنوان شواهدی در خصوص آمادگی چین برای گرفتن جای ایالات متحده در نظم جهانی فعلی و بازسازی نظم جهانی اشاره میکند.
نشریه فارنافرز مینویسد: نظم مدنظر چین شباهت بیشتری به سیستم داخلی چین خواهد داشت تا ارزشهای لیبرالی که دههها شکلدهنده بخش عمدهای از جهان بودهاند. شی بهویژه اطمینان دارد که روندهای ساختاری مانند بحران مالی ۲۰۰۸ و ظهور جنبشهای پوپولیستی در غرب به نفع صعود چین هستند. جغرافیای چین تحقق چشمانداز مد نظر شی را پیچیده میکند.
همانطور که فرانسه ناپلئون در قرن نوزدهم و آلمان، ژاپن و اتحاد جماهیر شوروی در قرن بیستم دریافته بودند، پکن نیز خود را در محاصره دولتهایی میبیند که روابط خصمانهای با چین دارند و توسط یک قدرت دریایی بینالمللی حمایت میشوند
همانطور که فرانسه ناپلئون در قرن نوزدهم و آلمان، ژاپن و اتحاد جماهیر شوروی در قرن بیستم دریافته بودند، پکن نیز خود را در محاصره دولتهایی میبیند که روابط خصمانهای با چین دارند و توسط یک قدرت دریایی بینالمللی حمایت میشوند. مشابه نمونههای پیشین، موقعیت جغرافیایی چین باعث میشود که صورت انتخاب یک استراتژی اشتباه، چین جنگی ویرانگر را با ایالات متحده و متحدان آسیاییاش شعلهور کند.
برای استراتژیستهای چینی، این نمونههای تاریخی آموزنده هستند. تجدیدنظرطلبان مدرن همگی نتوانستند تهدیدات دریایی علیه خود را حل کنند و به همین دلیل شکست خوردند. نه فرانسه و نه آلمان تمایلی طبیعی به دریا نداشتند و در برابر ائتلافها به رهبری قدرتهای دریایی جهانی شکست خوردند. امپراطوری ژاپن جنگ دوجانبهای را آغاز کرد و در برابر ارتشهای چینی در خشکی آسیا و نیروهای اعزامی آمریکایی در دریا جنگید که برایش غیرقابلتحمل بود.
اتحاد جماهیر شوروی نیز نتوانست بر رقیب حاشیهای خود در جنگ سرد، که متشکل از کشورهای ساحلی و با محوریت نیروهای هوایی و دریایی آمریکا بود، غلبه کند. ازاینرو، پکن تصمیم گرفته است که پیش از جذب بخش وسیعی از اوراسیا به مدار خود، ابتدا باید بر محیط دریایی خود مسلط شود.
پکن شرایط را اینگونه میبیند که در دریا توسط دو زنجیره هلالیشکل از پایگاههای نظامی آمریکا و متحدانش محاصره شده است. زنجیره نخست که از نظر جغرافیایی به چین نزدیکتر است، از مجمعالجزایر آلیوتی آلاسکا آغاز شده و به سمت جنوب از طریق ژاپن و تایوان تا فیلیپین امتداد مییابد. زنجیره دوم، از ژاپن آغاز شده و از طریق مرکز نظامی آمریکا در گوام به شمال استرالیا میرسد. ایالات متحده با استرالیا، ژاپن، فیلیپین و همچنین کره جنوبی در منطقه شرق آسیا پیمان دفاعی دارد.
برای چین از اوایل جنگ سرد به این سو، همواره این حضور و نقشآفرینی ایالات متحده و متحدان این کشور عامل بازدارنده بوده است. وضعیت روابط دو کشور در دهه ۱۹۵۰ به مرحلهای رسید که آمریکا، چین را به حمله هستهای تهدید کرد. در سال ۱۹۹۶، زمانی که یک بار دیگر مسئله تایوان به بحرانی در روابط آمریکا و چین بدل شده بود، ایالات متحده دو ناوگروه خود را برای حمایت از تایوان به منطقه اعزام کرد و چین در آن زمان احساس کرد که تحقیر شده است.
امروز هم ایالات متحده رویکرد خود را تقویت اتحاد و همکاریهای دفاعی با کره جنوبی، ژاپن، استرالیا و سایر کشورهای منطقه قرار داده تا از این طریق همچنان بتواند به اجرای استراتژی مهار چین ادامه دهد. با این حال، چین با نگاهی به تجربیات تلخ در گذشته خود و سایر قدرتهای تجدیدنظر طلب در تلاش است تا از طریق ایجاد بازدارندگی هستهای و همچنین تقویت قدرت دریایی، جایگاه متفاوتی برای خود در آینده نظم جهانی تعریف کند.
چین بزرگترین تهدید موجود علیه خود را موضوع تایوان میداند. شیجینپینگ، رئیسجمهور چین در جریان دیدار چهارساعته با جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا که حدود یک ماهونیم پیش برگزار شد گفت که تایوان بزرگترین و خطرناکترین موضوع پیش روی دو کشور است. شیجینپینگ در این دیدار تصریح کرد که چین ترجیح میدهد از طریق راههای مسالمتآمیز با تایوان به «اتحاد مجدد» برسد اما او در ادامه صحبتهایش گفته است در شرایط خاص ممکن است از زور نیز استفاده کنیم.
رئیسجمهور چین تلاش داشت نشان دهد که پکن در حال آماده شدن برای یک تهاجم گسترده به تایوان نیست. بایدن نیز در این نشست بر اهمیت صلح در منطقه تاکید کرد و گفت: «موضع دیرینه ایالات متحده، عزم برای حفظ صلح و ثبات است.» چین تایوان را بخشی از قلمرو و یکی از استانهای جداشده خود در زمان جنگ داخلی سال ۱۹۴۹ میداند و بارها تهدید کرده است که در صورت لزوم با استفاده از نیروی نظامی آن را پس خواهد گرفت و به همین منظور بارها رزمایشهای نظامی مختلفی در نزدیکی مرزهای خود با تایوان انجام داده است.
از سوی دیگر در این مدت تایوان به دنبال تقویت نیروی نظامی خود و متحدان جدید بوده است و تسای اینگ ون، رئیسجمهوری آن بارها تاکید کرده است فقط مردم این جزیره میتوانند برای آینده خود تصمیم بگیرند.
وزارت خارجه تایوان در واکنش به نشست بایدن و شیجینپینگ عنوان کرد که دولتش تنها بر تقویت دفاعی خود و جلب حمایت بینالمللی تمرکز داشته و هرگز به دنبال تمرکز بر روی حمله احتمالی چین به کشورش نبوده است. این وزارتخانه همچنین تاکید کرد کشورش به دنبال تحریک پکن نیست اما تسلیم فشارها نیز نخواهد شد.
بهرغم مخالفتهای شدید دولت تایپه که میگوید فقط مردم جزیره میتوانند در مورد آینده خود تصمیم بگیرند، چین فعالیتهای نظامی خود را افزایش داده است تا تایوان را که به صورت دموکراتیک اداره میشود، مجبور به پذیرش حاکمیت پکن کند.
افسران ارشد ارتش ایالات متحده گفتهاند که شی به ارتش آزادیبخش خلق دستور داده است تا برای حمله به تایوان تا سال ۲۰۲۷ آماده شود. اگرچه پکن هرگز جزئیاتی را در مورد آمادگی برای جنگ با تایوان به اشتراک نگذاشته است اما استفاده از زور برای تصرف جزیره را نیز رد نکرده است.
الگوی روسی
بحث درباره توسعه هستهای چین در ایالات متحده، مدتها در چارچوبی محدود به مسائل نظامی مطرح شده و کمتر به جنبههای ژئوپلیتیکی آن پرداخته شده است. تحلیلگران آمریکایی عمدتاً به این موضوع پرداختهاند که آیا پکن وارد یک مسابقه تسلیحاتی شده، این اقدامات واکنشی به تهدیدات هستهای فزایندهای است که از سوی ایالات متحده احساس میکند یا اینکه سیاست اعلامی چین مبنی بر «عدم استفاده نخست از سلاحهای هستهای» واقعی است. با این حال، توسعه هستهای چین را تنها در زمینه جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی آن میتوان بهطور کامل درک کرد.
تمرکز بر این نکته که چگونه این توسعه بهعنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی گستردهتر پکن عمل میکند، نشان میدهد چرا چین علاقهای به مفهوم «ثبات راهبردی» از نگاه آمریکاییها ندارد؛ مفهومی که بر مبنای عدم بهرهبرداری از پیشرفتهای نظامی برای کسب مزیت شکل گرفته است. ژئوپلیتیک هستهای چین حول بیثبات کردن موانع دریایی کنونی که در برابر آن ایجاد شده، طراحی شده است.
توسعه هستهای چین، تأثیر چشمگیری بر دیدگاه متحدان ایالات متحده در منطقه آسیا-اقیانوس آرام از توازن نظامی منطقهای خواهد داشت. افزایش شگفتآور در کمیت و کیفیت توانمندیهای هستهای چین، نگرانیهایی را برانگیخته است. درحالیکه ایالات متحده حدود ۳۷۰۰ کلاهک هستهای فعال در اختیار دارد که کمتر از نیمی از آنها بهطور عملیاتی مستقر شدهاند، پکن فاصله خود را با سرعت کاهش میدهد. تعداد کلاهکهای چین از حدود ۲۰۰ در سال ۲۰۲۰ به ۵۰۰ در سال ۲۰۲۳ و به ۶۰۰ در سال ۲۰۲۴ افزایش یافته و پنتاگون پیشبینی میکند که این رقم تا سال ۲۰۳۰ به بیش از ۱۰۰۰ و تا ۲۰۳۵ به ۱۵۰۰ برسد.
علاوه بر این، چین هماکنون ظرفیت قابلتوجهی برای استفاده از تسلیحات هستهای خود در حملات بسیار دقیق دارد. تعداد پرتابگرهای موشکهای بینقارهای و میانبرد زمینی چین از ایالات متحده بیشتر است. در مقابل، واشنگتن در سال ۲۰۱۳ تنها گزینه هستهای منطقهای خود (موشک کروز پرتابشونده از زیردریایی) را بازنشسته کرد.
شریکان ایالات متحده، بهویژه کشورهای نزدیکتر به چین مانند ژاپن، نگرانیهای فزایندهای دارند. مطالعه اخیر دفتر ملی تحقیقات آسیا نشان داده که برتریهای کمی چین باعث افزایش اضطراب در این کشورها شده است. توکیو نگران است که واشنگتن به دلیل توانایی چین در انجام حملات دقیق علیه خاک ایالات متحده، از ریسکپذیری در منطقه اجتناب کند و به پکن اجازه دهد فشار خود را بدون واکنش جدی افزایش دهد.
علاقه چین به استراتژیهای هستهای مبتنی بر اجبار نیز در حال افزایش است. نظریهپردازان نظامی چینی تسلیحات هستهای مدرن کشورشان را بهعنوان «برگ برنده» میبینند که میتواند مداخله خارجی در امور منطقهای را محدود کند. تحلیلگران چینی استدلال میکنند که فشار هستهای ولادیمیر پوتین در جریان جنگ اوکراین مانع از مداخله عمیقتر ناتو شد، و این مسئله نشان میدهد که پکن نیز میتواند از زرادخانه هستهای خود برای دستیابی به اهداف مشابه استفاده کند.
درک بازدارندگی از دید چین، فراتر از مفهوم غربی منصرف کردن دشمنان از اقدامات خاص است و هدف گستردهتری، یعنی وادار کردن دشمنان به تغییر رفتارشان، را دنبال میکند. کتابچههای آموزشی شاخه موشکی ارتش چین مدتهاست که توصیه میکنند صرفاً افزایش آمادگی تسلیحات هستهای میتواند «شوک عظیمی در روان دشمن» ایجاد کند و رفتار او را تغییر دهد.
با توانمندیهای بهبودیافته چین برای حملات دقیق، چنین تاکتیکهایی در نظر شرکای منطقهای آمریکا اعتباری بیشتر یافته است. این توانمندیها میتوانند چین را تشویق کنند که سیاست «عدم استفاده نخست» خود را کنار بگذارد و شکافهایی میان واشنگتن و متحدانش ایجاد کند.اگر شرکای ایالات متحده در منطقه بهطور فزایندهای شاهد استفاده چین از اجبار هستهای باشند، دیدگاه آنها درباره توازن منطقهای تغییر خواهد کرد.
چین کمونیست و غیرواحد