داستان عجیب انسانهایی که کنارمان هستند، اما دیده نمیشوند
در کنار همه ما انسانهایی هستند که نه ما آنها را میبینیم نه دیگران، تنها خانواده هایشان هستند که آنها را میبینند و درکشان میکنند.
۹ مهر، روز جهانی ناشنوایان، بهتر است حداقل سالی یک بار هم شده پای حرفها و مشکلات این گروه کوچک از افراد دارای معلولیت بنشینیم و کمی به دغدغه هایشان که شاید از نگاه ما ساده باشند گوش دهیم.
خواستم حداقل در روز خودشان هم که شده، پای درد و دلشان بنشینم و بدانم چه دغدغهای در زندگی دارند؛ به همین منظور با یکی از افراد ناشنوا قرار دیدار گذاشتم و تمام هماهنگیها را از طریق پیامک انجام دادم و به او گفتم با زبان اشاره هم آشنا نیستم تا با خود یک مترجم زبان اشاره بیاورد. مریم دختر ۲۰ چندسالهای است که مادر زادی قدرت شنیدن ندارد، اما با این وجود تلاش میکند گلیم خود را از آب بیرون بکشد.
در یک پارک قرار گذاشتیم تا به دلیل شرایط کرونایی این روزها دستورالعملهای بهداشتی هم رعایت شود. مریم توانایی لب خوانی کردن را داشت یعنی به گفته مریم اکثر ناشنوایان این توانایی را دارد، پس هر بار که میخواستم حرفی بزنم مجبور بودم ماسکم را پایین بیاورم تا بتواند لب خوانی کند بعد از آن که حرف من را متوجه میشد با زبان اشاره شروع میکرد به جواب دادن و خانم نصیری مترجم و دوست مریم برایم ترجمه میکرد.
اولین سوالم این بود، مریم دنیای ناشنوایان چه شکلی است؟ چند لحظهای مکث کرد و جوابم را داد، اما جوابش آن طور که من فکر میکردم نبود، فکر میکردم با این سوال برایم کلی حرف برای گفتن دارد، اما با یک لبخند در یک کلمه گفت: سکوت، سکوت و سکوت...
در همین یک کلمه حرفهای زیادی بو. فکرش را کنید از زمانی که چشم باز کرده بود هیچ چیز نشیده بود. هیچ گاه صدای مادرش که با مهر و محبت قربان صدقه اش میرود را نشنیده بود. صدای پدرش نیز همین طور. مریم صدای عزیزان زندگی اش را هیچ گاه نشنیده بود. مریم هیچ وقت نتوانسته مانند سایر خواهر و برادرش حرف بزند و زندگی کند، اما با این وجود ناراضی هم نبود.
از دغدغههای ناشنوایان برایم گفت، از این که وقتی یک سرما کوچک هم که میخورد و به درمانگاه میرود نمیتواند با پزشک و پرستار و ... ارتباط برقرار کند و اگر فردی همراهش نباشد از پس خود بر نمیآید. در واقع مریم از پس خودش بر میاد، اما دیگران زبان مریم که نمیفهمند و کسی هم در بیمارستان نیست که با زبان خاص مریم قصه ما آشنا باشد.
وسط گفتن مشکلاتش از یک خاطره تلخ برایم حرف زد و گفت: چند سال پیش بود تازه دبیرستان را تمام کرده بودم و دانشجو شده بودم، همه خانواده تصمیم گرفتند که به سفر بروند، اما در آن روزهایی که من تازه وارد دانشگاه شده بودم علاقهای به سفر نداشتم. یعنی فرصت این را که بخواهم به سفر بروم نبود و تمام هوش و حواسم سمت درس و دانشگاه بود. مادرم هیچوقت من را به خاطر شرایط خاصی که دارم تنها نمیگذاشت و این بار به اصرار من خانواده به سفر رفتند و من تنها ماندم. من تنگی نفس دارم و یک شب تنگی نفس سراغم آمد و من نمیدانستم چه کار باید کنم! به هیچ کدام از اعضای خانواده نمیتوانستم پیام دهم، چون مطمئنا آن وقت شب خواب بودند و نمیتوانستند خودشان را به تهران برسانند و فقط نگرانشان کرده بودم. همچنین اورژانس هم نمیتوانستم زنگ بزنم چراکه... دیگر خودتان بهتر میدانید من پشت تلفن هیچ جوره نمیتوانستم به آنها بفهمانم حالم خوب نیست.
با هر جملهای که مریم میگفت حال من بدتر و بدتر میشد، ابتداییترین و سادهترین داشتههای زندگی ما یکی از دغدغههای زندگی ناشنوایان بود. مریم در ادامه گفت: با هر مشکلی بود بالاخره توانستم حال خودم را به جا بیارم تا نفسم بهتر شود.
داشتم به این فکر میکردم مریم فقط برای چند روز تنها مانده بود و ناشنوایانی که تنها هستند و مانند مریم فردی را در زندگیشان ندارند که از آنها مراقبت کنند در این مواقع چه میکنند. مریم میگفت ما خیلی از کشورهای دیگر عقب هستیم و زندگی برای ما ناشنواها خیلی سخت است.
مریم میگفت ما اگر بگوییم چه مشکلاتی داریم شما میخندید چراکه برای شما جزء روزمرگیتان است و برای ما دغدغه.
در ادامه مریم گفت: ناشنوایی مانند سایر معلولیتها نیست و زبان ناشنوایان مانند زبان فارسی افراد شنوا نیست و ما ناشنواها دنیا و زبانمان متفاوت است. پس باید راه دسترسیمان هم متفاوت باشد تا زمانی که این اطلاعات برای ما ناشنواها دسترس پذیر نباشد، از سایر افراد جامعه عقب خواهیم بود و همیشه تحت تبعیض قرار میگیریم و میگویند ناشنواها نمیتوانند، ناشنواها اطلاعاتشان پایین است. تقصیر ما نیست چراکه ما بیش از این دسترسی به اطلاعات نداریم وقتی اهمیتی برای حقوق ناشنوایان قائل نیستند چه توقعی است که پیشرفت کنند. ناشنواها به دلیل اینکه زبان متفاوتی دارند باید مترجم در همه جا برایشان گذاشته شود. هر فرصتی که برای افراد شنوا قرار میگیرد همان فرصتها برای ناشنواها هم باید باشد و مترجمی که برای ناشنوایان میگذارند به هر دو زبان اشاره فارسی و محاورهای مسلط باشد و روش ترجمه را به درستی ترجمه کند.
جالب است بدانید محمد شریعتمداری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی درباره یکی از مهمترین دغدغه افراد ناشنوا که مربوط به مترجمان صدا و سیما است، گفت: طی مذاکره با رئیس رسانه ملی مشکل زبان اشاره مترجمان صدا و سیما را در میان گذاشتیم تا کمیتهای متشکل از وزارت رفاه، بهزیستی، جامعه ناشنوایان و صدا و سیما برای بررسی این موضوع تشکیل شود تا افراد ناشنوا نیز استفاده حداکثری از ظرفیت برنامههای صدا و سیما داشته باشند.
وی افزود: استاندارد کردن مترجمان زبان اشاره صدا و سیما و زیرنویس کردن برنامهها اقداماتی است که میتوان در کوتاه مدت به آن پرداخت.
همچنین قبادی دانا رئیس سازمان بهزیستی کشور به راه اندازی شبکه مترجمین زبان اشاره در استان خراسان رضوی اشاره کرد و گفت: یکی از مشکلات زبان اشاره ایرانی، متفاوت بودن آن در گروههای مختلف افراد دارای معلولیت ناشنوایی است که برای به رسمیت شناخته شدن یک زبان اشاره واحد در ایران گروههای مختلفی در این زمینه فعالیت میکنند و توافقنامهای در همین زمینه به امضا خواهد رسید.
قبادی دانا از تشکیل شبکه ملی افراد دارای معلولیت ناشنوایی در روزهای آینده خبر داد و گفت: تشکیل این شبکه به مطالبه حقوق این افراد در جامعه و پیگیری اجرا شدن قانون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت کمک شایانی میکند و سازمان بهزیستی نیز با کمک تشکلهای فعال در این زمینه حقوق افراد دارای معلولیت ناشنوایی را در زمینههای بهداشت، درمان، آموزش، ورزش و دیگر حقوق این افراد از نهادهای متولی، مطالبه میکند.
در روز و هفته خودشان به چند مطالبه مهم که اصلیترین آنها بودن زبانهای اشاره متفاوت است اشاره شد و حالا با توافق صورت گرفته زبان اشاره ایرانی به عنوان زبان اشاره رسمی شناخته شد تا این مهم در زندگی افراد ناشنوا رفع شود. همچنین امید است علاوه بر مشکلات معیشتی، نبود خط اورژانس مخصوص ناشنوایان و نبود مترجم در ارگانهایی ارائه خدمت میدهند، در دستور کار پیگیری سازمان بهزیستی قرار گیرد.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
70