روایت ابراهیم یزدی از رهاوردهای سفر شهید مطهری به نوفللوشاتو؛
مرحوم مطهری گفت: مهندس بازرگان شایستهترین فرد برای ریاست دولت موقت است
در مورد دولت موقت مرحوم مطهری ضمن تأیید اصل برنامه اظهار داشت که مهندس بازرگان شایستهترین فرد برای این پست است.
آیتالله مطهری به عنوان یکی از تأثیرگذارترین چهرههای انقلاب ۵۷، در شامگاه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ توسط گروه فرقان به شهادت رسید، یعنی زمانی که هنوز تنها دو ماه و اندی از انقلاب ایران میگذشت، بنابراین تعجب چندانی ندارد اگر چهره تصویرشده از ایشان در ذهن نسلهای بعدی انقلاب وضوح چندانی نداشته باشد. مغز متفکری که سفرش به نوفللوشاتو نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران به شمار میرود، از تشکیل و تعیین اعضای شورای انقلاب گرفته تا پیشنهاد نام بازرگان برای احراز پست نخستوزیری دولت موقت و ساماندهی سخنرانیها در نوفللوشاتو. فعالیتهایی که دکتر ابراهیم یزدی، از نزدیکان امام خمینی در پاریس، آن را در جلد سوم خاطرات خود با عنوان «شصت سال صبوری و شکوری» (صص ۱۵۱-۱۵۳) اینطور روایت کرده است:
پس از ورود شهید مطهری به پاریس به تفصیل درباره برنامه سیاسی با ایشان صحبت کردم. یک کپی از متن تهیهشده را به ایشان دادم. اولین گام ضروری در اجرای این برنامه تشکیل شورای انقلاب بود. مرحوم مطهری از تدوین این برنامه ابراز خوشحالی بسیار کرد و چندین بار از من تشکر کرد. درباره اشخاص واجد صلاحیت برای عضویت در شورای انقلاب هم صحبت کردیم. او بر این باور بود که باید از کسانی دعوت شود که از جهات سیاسی و اسلامی مطمئن باشند. اما علاوه بر این عقلشان بر احساسشان بچربد. از جمله کسانی که مورد نظرشان بود، آقای مهندس کتیرایی بود. مهندس کتیرایی از اعضای قدیمی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و نیز از اعضای موسس انجمن اسلامی مهندسین در سال ۱۳۳۷ بود. در محافل روشنفکری ایران مهندس کتیرایی به پاکی و سلامت نفس شناخته شده است، اگرچه فعالیت سیاسی ویژهای نظیر مثلا مهندس سحابی نداشت. من عضویت مهندس کتیرایی در شورای انقلاب را تایید کردم. در مورد افراد دیگر نیز با هم مشورت کردیم، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس سحابی، سید احمد صدر حاج سیدجوادی و نیز از میان افسران خوشنام سرتیپ مسعودی مطرح شدند.
در مورد مرحله دوم، بعد از شورای انقلاب، درباره تشکیل و معرفی دولت موقت و ضرورت تدوین قانون اساسی نیز با هم صحبت کردیم. برای ایشان هم توضیح دادم که چرا ما باید پیشنویس قانون اساسی جدید را تهیه کنیم. واژههای «حکومت اسلامی»، «جمهوری اسلامی»، بسیار گنگ، مبهم و نارسا هستند. اگرچه آقای خمینی در مصاحبههای خود از آنها به کرات نام برده است. اما بارها خبرنگاران پرسیدهاند منظور از جمهوری اسلامی چیست؟ آقای خمینی جوابهای خیلی کلی دادهاند، که به هیچ وجه کافی نیست. برای روشن شدن این مفاهیم بعضیها گفتهاند که خود آقای خمینی آن را تعریف کنند. بعضی گفتهاند که با دعوت آقای خمینی، یک همایش با شرکت علمای حوزه و دانشگاه تشکیل و موضوعات بررسی شوند. برای مرحوم مطهری توضیح دادم که چرا با این دو راهحل مخالفم. راهحل اول را نه تنها ناکافی، بلکه گمراهکننده میدانستم. تعریف سیاسی واژه جمهوری اسلامی یک چیز است و تعریف حقوقی آن مقوله دیگری است. تشکیل همایش هم، با توجه به کثرت نظرات و آرا و عقاید، ما را به ورطه خطرناکی میکشاند و تجربههای گذشته هم نشان میدهد که رسیدن به یک توافق و اجماع در این نوع همایشها اگر غیرممکن نباشد، بسیار مشکل است؛ بنابراین تنها راهحل عملی و کمضرر تدوین پیشنویس قانون اساسی جدید است. هر نظامی با قانون اساسی آن تعریف میشود. برای تسریع امور میتوانیم این پیشنویس را تدوین کنیم و سپس یک مجلس موسسان منتخب مردم آن را بررسی و نهایی کند. به مرحوم مطهری توضیح دادم که آقای خمینی این پیشنهاد را پذیرفتهاند و آقای دکتر حبیلی مسئول تهیه آن شدهاند و ایشان هم با چند نفر در حال تدوین آن هستند. دو یا سه جلسه هم همراه آقای مطهری با آقای خمینی گفتگو کردیم. این مسائل مجددا مطرح شد، آقای مطهری اسامی اشخاص مورد نظر خود را گفتند، که همه مورد تایید قرار گرفت. در مورد دولت موقت هم مرحوم مطهری ضمن تایید اصل برنامه اظهار داشت که مهندس بازرگان شایستهترین فرد برای این پست است.
در زمانی که مطهری در پاریس بود، آقای خمینی هر روز بعد از نماز مغرب و عشا برای حاضران صحبت میکرد. این صحبتها در نوار ضبط و سپس تکثیر و توزیع میشد. آقای خمینی در این صحبتها از هر دری سخن میگفتند، که بعضا ارتباطی با هم نداشتند، در فضای پاریس به عنوان رهبر یک انقلاب بعضا مطالب جالبی هم نبودند. مرحوم مطهری بعد از چند روز و شنیدن این سخنان ناراحت شد و به من گفت، آقای خمینی نباید اولا اینقدر زیاد حرف بزنند و ثانیا این حرفها را بزنند. از من پرسید که آیا من ایشان تذکر دادهام. جواب دادم، خیر، اما آقای اشراقی و سایران به ایشان تذکر دادهاند، اما ظاهرا اثر نداشته است. پرسید که چرا من حرفی نزدهام. گفتم: «اگر قرار بود اثر بکند، تذکر آقای اشراقی باید کافی میبود.» از او خواستم که ایشان هم این مطلب را با آقا مطرح سازند. مطهری گفت: حاضر است به شرطی که من هم او را همراهی و سخنش را تایید کنم. قبول کردم. این جلسه برگزار شد. بعد از سخنان مطهری، آقای خمینی به من نگاه کردند، یعنی نظر مرا جویا شدند. من سخنان مطهری را تایید و پیشنهاد کردم که ایشان فقط روزهای شنبه، بعد از نماز ظهر و عصر صحبت کنند، زیرا در اروپا روزهای شنبه و یکشنبه تعطیلی آخر هفته است و شنبهها شلوغترین روز در نوفللوشاتو است. از تمام اروپا ایرانیان به نوفللوشاتو میآیند. من مهمترین مسائل روز ایران و جهان را برای ایشان یادداشت میکنم و ایشان در سخنان روز شنبه درباره همان مسائل صحبت کنند. گروه سیاسی مستقر در نوفللوشاتو هم خلاصهای از صحبتها را تدوین، ترجمه و منتشر میکند. از آن پس به همین ترتیب عمل شد.
مرحوم مطهری به ایران برگشت و از طریق تلفن با هم در ارتباط بودیم. از طرف آقای خمینی ایشان مامور شد که از دکتر سنجابی برای عضویت در شورای انقلاب دعوت کند. مرحوم مطهری این ماموریت را انجام داد. اما دکتر سنجابی دعوت را نپذیرفت. مرحوم مطهری بعدها برای من تعریف کرد که وقتی از دکتر سنجابی دعوت کردم، او پرسید: «چه کسانی عضو شورای انقلاب هستند.» من جواب دادم که: «نمیتوانم بگویم، اما اگر بپذیری و بیایی خواهی دید.» او سپس پرسید: آیا مهندس بازرگان هم عضو است، وقتی من جواب مثبت دادم، او دعوت را نپذیرفت. نظر مطهری این بود که دکتر سنجابی به خاطر حضور مهندس بازرگان دعوت را نپذیرفته است.
منبع: انتخاب
24
درود بر مطهری .که همیشه با عقل و درایت حرف می زد .واقعا هم شایسته بود .ولی بدخواهان و.متحجران .نگذاشتند