زنبیل دوست کجاست؟
در حاشیه دیده شدن یکی از شخصیتها با زنبیل قرمز، روزنامه شهرآرا این طنز را به قلم ارژنگ حاتمی منتشر کرد.
تعجب میکنیم از برخی نشریات زمانیکه یکی از شخصیتها را با زنبیلی قرمز دیدند، تعجب کردند. مطمئناً این تعجب آنها ناشی از کماطلاعیشان است، وگرنه میدانستند که زنبیل از دیرباز تاکنون در ادبیات و فرهنگ ما نقش بسیار زیادی داشته است و شاعران، فیلمسازان و... بارهاوبارها از آن گفتهاند. در ادامه به برخی از نقشهای زنبیل اشاره میکنیم:
ترانههای خواندهشده: ترانهسرایی در اینباره میگوید: «وقتی میری با چشم تر، هرچی دلت میخواد ببر، زنبیل رو با خودت نبر.»؛ ترانهسرا در این شعر به اهمیت زنبیل اشاره میکند. دلیل علاقۀ ترانهسرا به زنبیل یارش، آن است که با دیدن زنبیل محبوبش، خاطرههایی از شیرها و سبزیها و نانهای سنگکی که یار برایش با آن زنبیل خریداری کرده، زنده میشود و امیدوار است که با نگاه به آن زنبیل یاد روزهای خوب گذشته بیفتد و به این ترتیب، غم فراق را راحتتر تحمل کند.
فیلمهای ساختهشده: در سالهایی نهچندان دور فیلمی جذاب و دیدنی به نام «زنبیلیها» فیلمبرداری شد. موفقیت این فیلم تا حدی بود که در سالهای بعد «زنبیلیهای٢» و «زنبیلیهای٣» هم ساخته شد. داستان این فیلم در سالهایی اتفاق میافتاد که شیر پاکتی صفی بوده است و مردم برای دریافت یکیدو پاکت شیر باید ساعتها در صف میایستادند. در این فیلم حمید، عاشق دختری میشود. پدر دختر برای این ازدواج شرط میگذارد که حمید به مدت یک ماه، هر روز صبح یک پاکت شیر و یک عدد نان سنگک تازه به در خانهشان بیاورد. حمید هم برای آنکه جربزۀ خود را نشان بدهد، هر روزصبح زنبیلبهدست در صف شیر میایستد.
کتابهای منتشرشده: کتابی پرفروش با نام «چه کسی زنبیل مرا جابهجا کرد؟»، منتشر شده است. فروش چشمگیر این کتاب مهر تأکید دیگری بر اهمیت زنبیل در ادبیاتمان میباشد. در این کتاب، آموزشهایی وجود دارد که با عمل به آنها فرد میتواند مانع از آن شود که کسی در صف جا بزند. همچنین در این کتاب بهصورت قدمبهقدم آموزشهایی داده شده است که با عمل به آن میتوانید تنها با یک زنبیل برای هفت هشت دوست خود در صف جا بگیرید. بعد از فروش موفقیتآمیز این کتاب، کتابی با عنوان «چه کسی دکل نفتی مرا جابهجا کرد؟» هم منتشر شد که البته با استقبال زیادی مواجه نشد.
شعرهای گفتهشده: سپهر سهرابی در یکی از اشعار معروف خود میگوید: «کودکی میبینی، رفته از کاج بلندی بالا، و از او میپرسی، زنبیل دوست کجاست؟»؛ البته شاعر بعد از آنکه خیالش بابت زنبیل دوست راحت شده، از کودکی که بالای کاج بوده، پرسیده است: «ته صف کجاست؟».
در سالهای بعد فیلمی نیز با عنوان «زنبیل دوست کجاست؟» تهیه شد. داستان کلی این فیلم هیچ ارتباطی به این شعر ندارد و اینگونه است که فردی همواره با زنبیل دوستش به میوهفروشی سرکوچۀشان میرفته و اقلام خوراکیاش را تهیه میکرده و ازطریق قصاب محلهاش از آخرین اخبار روز مطلع میشده است اما یک روز متوجه میشود که زنبیل دوستش نیست. همهجا را میگردد و هرکس را میبیند، از وی میپرسد: «زنبیل دوست کجاست؟» و در انتها به ذهنش میرسد که زنگی به دوستش بزند و به این ترتیب متوجه میشود که دوستش زنبیل را برداشته و یکسر با آن تا دادگاه رفته و برگشته است.
در پایان گفتنی است حتی شاعران قدیمی همچون حافظ هم ابیاتی دربارۀ زنبیل دارند. حافظ در یکی از ابیات خود میگوید: «ما در زنبیل، عکس رخ یار دیدهایم.»؛ یعنی زنبیل در زمان قدیم آنقدر پراهمیت بوده که طرف، رخ یارش را با نگاه کردن در آن میدیده است.
35