ماجرای کودتای 28 مرداد و نابودی یک حزب
معترضی که شاید به دستور خواهر شاه سوزانده شد / ماجرای ادرار کردن بر کریم پور چیست؟
یکی از جریاناتی که هم در کودتای 28 مرداد موثر واقع شد و هم خود تحت تاثیر کودتا و ماجراهای بعدش قرار گرفت، حزب توده بود.
به گزارش خبر فوری ، کودتای 28 مرداد از جهات مختلف در ذهن و تاریخ ایران و ایرانیان موثر واقع شد. بسیاری معتقدند غرب ستیزی ایرانیان به خصوص از بعد این واقعه شدت گرفت و بعد از انقلاب اسلامی در سال 57 ناگهان فوران کرد. همچنین مسلم است که شاه بعد از این حادثه به یک دیکتاتور مطلق تبدیل شد و عنان حکومت را به شخصه در دست گرفت.
داستان پرفراز و نشیب حزب توده؛ حزبی که هم علت و هم قربانی کودتا شد
دو امری که در بالا ذکر شد، تنها تاثیرات مستقیم حادثه 28 مرداد نبوده و نیستند. یکی از جریاناتی که هم در کودتای 28 مرداد موثر واقع شد و هم خود تحت تاثیر کودتا و ماجراهای بعدش قرار گرفت، حزب توده بود. حزب بزرگ و منسجمی که از دل گروه 53 نفر و تقی ارانی بیرون آمده و به خصوص در نیمه دوم دهه 20 اعتصابات بزرگی را در قسمتهای نفت خیز راه انداخته و تبدیل به بزرگترین اپوزیسیون حکومت پهلوی شده بود، ناگهان بعد از کودتای 28 مرداد مثله شد و هرگز نتوانست به تاثیرگذاری سابقش بازگردد.
اما این اولین باری نبود که حزب توده توسط شاه از قدرت کنار میرفت. بعد از ترور نا فرجام شاه جوان در سال 1327 حزب توده مسئول این اتفاق شناخته شد و به همین دلیل توسط ارتش و دولت وقت سرکوب شد. با این حال، حزب هنوز آتش زیر خاکستر بود و بعد از چند سال سکوت در جریانات ملی شدن صنعت نفت و قدرت گیری دکتر محمد مصدق مجددا قدرت گرفت.
با نزدیک شدن به سالهای 1332 و افزایش تنش بین شاه و ارتش و مصدق، حزب توده نیز قدرت بیشتر و بیشتری پیدا کرد. این جریان در سالهای نزدیک به 32 به حدی قدرت داشت که حتی توانسته بود بخشی از بدنه ارتش شاهنشاهی را هم با خود همراه کرده و عملا شاخه نظامیان توده را به وجود آورد.
حزب توده با همین پشتوانه از محمد مصدق حمایت کرد و حتی پیشنهاد ائتلاف با جبهه ملی و مصدق را داد. در این لحظه حساس دو جریان مقابل یعنی مصدق و غرب دچار وحشت از حزب توده شدند. غرب میترسید توده ای ها قدرت را از مصدق گرفته و نوعی حکومت کمونیستی در یک کشور استراتژیک به وجود آورند. این بود که شاه را که در آن زمان به شدت مردد و غیر قاطع بود با خود همراه کرده و طراحی کودتای مشهور به آژاکس را آغاز نمودند.
از طرف دیگر، مصدق نیز میترسید نزدیکی اش به حزب توده باعث دلخوری آمریکا، نفوذ شوروی و به خصوص دوری طرفداران مذهبی اش شود. این مورد آخر به خصوص در اجرای کودتای 28 مرداد بسیار موثر واقع شد. برخی از طیفهای مذهبی خطر حزب مخالف دین توده را به مراتب بیشتر از قدرت ارتش و شاه میدانستند و به همین دلیل، ترجیح دادند برای مصلحت هم که شده با شاه همراه شوند.
در صبح روز 28 مرداد توده ای ها به طرفداری از مصدق به خیابان های تهران ریختند. آمریکا به مصدق هشدار داد که خط خود را از توده ای ها جدا کند. مصدق ترسید و به ارتش دستور داد خیابانها را از تودهای ها که در آن روز به حمایت از او به خیابان آمده بودند، خالی کند. ارتش فی الفور فرمان را اجرا کرد. خیابان ها خالی شد و فضا برای ورود طرفداران شاه، لاتهای تهران و ارتش آماده گردید. کودتا در یک نیم روز اجرا شد و دولت ملی مصدق سقوط کرد.
قربانیان بزرگ کودتا؛ توده ایها اعدام شدند
در روزهای منجر به کودتا، اعضای ارشد حزب توده یک جلسه فوق العاده تشکیل دادند. برخی از اعضای ارشد از حمایت همه جانبه از مصدق و ورود به فاز نظامی سخن گفتند. اکثریت اما از کناره گیری موقتی، یارگیری مجدد و تنظیم ساختار حزب حمایت کردند. رای دوم پذیرفته شد و تودهای ها تصمیم گرفتند که بعد از یک تنفس کوتاه مجددا به یارگیری بپردازند. اما شاه که حالا به یک مستبد تمام عیار تبدیل شده بود اجازه نفس کشیدن را از حزب توده گرفت و سرکوب شدید اعضای این جبهه مهم آغاز شد.
با پایان یافتن کودتا و نخست وزیری فضل الله زاهدی و همچنین ایجاد ساواک به ریاست تیمور بختیار موجی از سرکوبها و شکنجهها آغاز شد. جالب این جا است که در میان دستگیر شدگان، اعضای جبهه ملی کمتر از همه بودند. بیشتر اعضای این جبهه به 5 سال حبس یا کمتر محکوم شدند. به جز حسین فاطمی(وزیر امور خارجه دولت مصدق) که چند روز قبل از کودتا در یک میتینگ شرکت کرده و با حرارت تمام از عزل شاه و سلطنت پهلوی و برقراری نظام جمهوری سخن گفته بود هیچ یک از وزرای مصدق اعدام نشدند. در مورد فاطمی هم گویا دادگاه میخواست حکم به حبس ابد دهد اما چنانکه که خواهیم گفت، شخص شاه روی فاطمی حساسیت خاصی داشت و تاکید کرده بود که حتما عدام شود.
با این حال، همانطور که یک نویسنده گفته همیشه جنگها را پیرمردهای کروات زده و شیک آغاز میکنند اما این جوانان هستند که خونشان ریخته میشود؛ در اینجا هم جوانان عموما پر شور حامی مصدق اعدام شدند. شاه به خصوص روی حزب توده حساسیت بسیاری داشت. بسیاری گمان دارند در همان زمان بود که حساسیت شاه نسبت به چپها بیشتر از هر زمان دیگری شد و تا انتهای سالهای سلطنتش هم همچنان از آنها میترسید و به هیچ وجه گمان نمیکرد روحانیت و جبهه گسترده حامیش علیه او انقلاب کنند.
به هر حال، شاه و ساواک بعد از کودتا شروع به تصفیه حساب با توده ایها کردند. جالب این است که در این میان، اعضای ارشد و رهبران حزب توده به علت حمایت شوروی از آنها به هیچ وجه اعدام نشدند اما جوانان عضو این گروه به شدت تنبیه گشتند. در بین این افراد، ارتشیهای توده ای بودند. دادگاه کودتا بلافاصله حکم تیرباران 27 نظامی توده ای را امضا کرد. به جز این 27 نفر تنها 1 عضو ارشد حزب توده یعنی مرتضی کیوان اعدام شد.
با این حال، روایت برخی مورخان کمی تفاوت دارد. یرواند ابراهامیان معتقد است که به جز 27 نظامی، 9 عضو سازمانده کمیته مرکزی و 3 ملوان هم اعدام شدند. همچنین ابراهامیان معتقد است که برخی افراد مشهور حزب از جمله فرّهی زیر شکنجه از دنیا رفتند.
با این وجود، حتی مورخ فوق الذکر نیز قبول دارد که حکم بیش از 200 عضو ارشد حزب از اعدام به حبس طولانی مدت تغییر کرد و اشخاص مهمی چون یزدی، بهرامی، شرمینی از اعدام گریختند.
ساواک و شکنجه زندانیان؛ وقتی زندانی به دست خرس سپرده شد
با وجود موارد بالا باید به خاطر سپرد که تعداد بسیاری از اعضای حزب توسط ساواک دستگیر شده و به شکنجه گاه سپرده شدند. مشهور است که تیمور بختیار در آن زمان از برخی روش های سادیستی برای شکنجه مخالفان استفاده میکرد. به طور مثال در آن زمان شایعه شده بود که یک خرس بزرگ را به زندان آورده و برای ترساندن زندانیها، آنها را نزدیک او میبردند.
همچنین طبق روایت برخی، بسیاری از زندانیان در آن زمان به آتش کشیده شده و یا مورد تجاوز قرار گرفتند. کسی دقیقا نمیداند چقدر از این روایات درست است. بسیاری از این داستانها شایعاتی است که در سالهای مخوف بعد کودتا توسط زندانیان و مردم به وجود آمد؛ با این حال، نباید فراموش کرد که برخی از این ماجراها نیز ریشه در واقعیت داشته و ساواک در آن زمان برخورد بسیار سخت و خشنی با جوانان زندانی ( و به خصوص توده ای ها) داشته است.
شاه و خواهرش انتقام میگیرند؛ دو داستان تراژیک از اعدام مخالفان با تیر و بنزین
لازم به ذکر است که در میان شکنجه شده ها و اعدامیها فقط اعضای حزب توده وجود نداشته است. در واقع اکنون قضاوت تاریخی ما نشان میدهد که دولت کودتا به خصوص بر روی کسانی حساسیت داشت که قبل از کودتا به شخص شاه و یا خانواده اش حمله کرده و سعی داشتند سلطنت پهلوی را از بین ببرند.
نمونه دکتر فاطمی به خوبی این مساله را نشان میدهد. کرمیت روزولت(از طراحان کودتا) میگوید: "پس از برگزاری تشریفات، شاه به من اشاره کرد و اولین عبارتی که با لحن رسمی ادا کرد این بود: من تختم را مدیون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم …" و روزولت موضوع سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبهه ملی را عنوان میکند و از محمدرضا شاه میپرسد: "میل دارم بدانم در مورد مصدق، ریاحی و دیگران، که علیه شما توطئه کردهاند، چه فکری کردهاید؟" شاه میگوید: "در این مورد زیاد فکر کردهام. مصدق محاکمه میشود. (در این موقع لبهای شاه میلرزید) و به سه سال محکوم خواهد گشت … ریاحی نیز مجازات مشابهی دارد؛ ولی یک استثناء وجود دارد و آن، حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا میکنند. فاطمی، بیش ازهمه ناسزاگویی کرد. هم او بود که تودهایها را واداشت مجسمههای من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگیری، اعدام خواهد شد."
کینه شاه از فاطمی به حدی بود که حتی با اینکه او قبل از اعدام به علت جراحات شدیدی که بر اثر ضرب و جرح شعبان جعفری و دار و دسته اش داشت، بیهوش بود اما باز شاه با تعویق یا لغو حکم او مخالفت کرد و سرانجام فاطمی را به برانکارد بسته و در حالیکه زیاد هوشیار نبود تیربارانش کردند.
اوضاع برای سایر مخالفان تندرو بدتر بود. شاید باید نام "امیرمختار کریمپور شیراز ی" در این میان مطرح شود. کریم پور جوان روزنامه نگاری بود که تمایلات شدید ملی و ضد سلطنتی داشت. او سردبیر روزنامه "شورش" بود و همانطور که از نام این روزنامه پیدا است، کریم پور در آن به شدت به خاندان سلطنتی حمله میکرد.
کریم پور به خصوص دشمنی شدیدی به اطرافیان شاه و بالاخص شخص اشرف پهلوی داشت. اشرف یکی از افرادی بود که مافیای واردات و صادرات کالاهای بسیاری را به دست گرفته بود. او به دستور شخص محمد مصدق از کشور اخراج میشود و در این زمان بسیاری شروع به حمایت از مصدق کرده و به اشرف حمله می کنند. کریم پور یکی از این اشخاص است. او در سرمقاله ای در روزنامه شورش مینویسد:
"مردم میگویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند. مردم میگویند این پولهایی را که اشرف بنام سازمان شاهنشاهی از مردم کور و کچل، تراخمی و بی سواد این مملکت فقیر و بدبخت میگیرد به چه مصرفی میرساند… مردم میگویند چرا خواهر شاه در امور قضائیه، مقننه و اجرائی این مملکت دخالت نا مشروع میکند. چرا خواهر شاه دادستان تهران را احضار کرده و نسبت به توقیف ملک افضلی جنایتکار و آدمکش اعتراض کرده و دستور تعویض بازپرس را میدهد .
چرا باید یک نفر مفتخور نالایق بنام همسری خواهر شاه دربار سلطنتی یک مملکت تاریخی را ملعبه عیاشی و خوش گذرانی خود قرار دهد… شاه اگر با طرد اشرف، فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار و لوئی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم."
تندروی کریم پور به حدی است که مدتی قبل از کودتا در سرمقاله ای با عنوان "ملت چوبهای دار را آماده کنند" از کشتار خاندان سلطنتی حمایت میکند. همین اقدام او سرانجام باعث میشود که مصدق روزنامه او را توقیف کند.
با انجام کودتا، کریم پور مدتی را در قم پنهان میشود؛ اما بیماری باعث میشود به دکتر رفته و شناسایی شود. در زمانی که او در زندان است شایعات بسیاری پیرامون شکنجه های او پخش میشود. در برخی مطالب مخالفان نوشته شدهاست که "میزان شکنجههایی که بر وی اعمال گردید از آنچه بر تمام زندانیان دیگر رفت شدیدتر و دردناکتر بود تا جاییکه در مدت 6 ماه موهایش سفید شد. یکی از شکنجههای رایج گذاشتن پالان خر بر روی وی توسط سربازان و وادار کردن او به راه رفتن و ادرار کردن بر روی وی بود."
در مورد مرگ او روایات گوناگونی در دست است. همسلولیهای او از افسران و سربازان و نگهبانان شنیدند که وی در جریان اقدام برای فرار، خودش را با نفت بخاری داریوش فروهر آلوده کرده و آتش زدهاست.
طبق روایت رسمی دولت، کریم پور شیرازی ساعت 3 بامداد روز دوشنبه 17 اسفندماه 1332 در میان شعلههای آتش سوخت ساعت 10 صبح به بیمارستان برده شد و ساعت 4 بعد از ظهر همان روز، خبر درگذشت او منتشر شد.
اما پس از آن در میان مخالفان حکومت شاه این خبر دهان به دهان نقل شد که: "به دستور اشرف، ابتدا کریم پور را با گلوله زدند و سپس پیکر نیمهجانش را آتش زدند و او را در میان شعلههای آتش سوزاندند و بدین ترتیب، دست به انتقامجویی از نیش قلم یک روزنامهنگار زدند." الله اعلم.
اتفاقات مختلف بعد از کودتا
این روایات نشان میدهد که تاثیر کودتای 28 مرداد بر گروههای سیاسی مختلف به خصوص حزب توده بسیار زیاد بوده است. شدت تقابل حکومت با جریانات مختلف به حدی بود که تقریبا تا یک دهه هیچ گروه سیاسی نتوانست فعالیت کند. این اتفاق باعث شد برخی از این گروهها دست به اقدامات چریکی و نظامی بزنند. حزب توده که مشی عمدتا سیاسی داشت بعد از کودتا تا حدی خاموش شد اما نوجوانان و جوانان دنباله رو آن در انتهای دهه 40 و 50 به سلاح روی آورده و مشی مسلحانه در پیش گرفتند.
منبع: خبر فوری
38
تا احمق هایی مثل ما هست، هیچ ملایی دیگه رنگ گدایی رو نمیبینه. از ماست که بر ماست.
اولا احمق هایی مثل تو را خیلی خوب اومدی به جای این که با انگلیس که عامل تبعید رضاخان و کودتا ۲۸ مرداد هست دشمنی کنی چسبیدی به ...
اشتباه بهت مثبت دادم، باید بهت منفی میدادم
چقدر کارهای اشرف و بقیه افسران آشنا بنظر می اید ؟؟؟؟!
دقیقا
وتیمور بختیار هم سرانجام مزد خیانت هایش را از کسی گرفت که در راه حکومتش ان چنان جانثاری کرد واخرهم درعراق با گلوله یک مامور ساواک به جهنم رفت ، ساواک مخوفی که سنگ بنایش توسط ان مردسادیسمی ( بختیار ) بنا شده بود.
نه ،،،،هیچ وقت به نظرم چنین دستوری نمی دهد ،،،والا در یک سال اعتراض ۳۶۵*۱۵۰۰کشته می داد
سلام کسانی که با عزت فعلی ایران مشکل دارند ، با نام وطن به وطن حمله نکنند ، خودشان هم خود را در پیام شناخته و گفتند چه کاره اند ، وطن فروشان که بحرین را شوهر دادن و دو جزیره به اشغال امارات درآوردند ، از ایران نگویند ، آلبانی چه خبر ؟!
خداپدرشاه وخودشاه روبیامرزه که عنان مملکت روبدست گرفتن
خدا پدر تو رو هم بیامرزه
مرگ براه ودوست دارانش
چنین نماند و چنین نخواهد ماند
گذشته چراغ راه ایند است این ها را بخوانید با دقت بعد ببینید ملت ما و روشن فکران ما چه مسیبت هایی کشیده اند وقتی بلوغ سیاسی کافی نباشد شکست هر اصلاحاتی طبیعی است هما ن هایی که صبح میگفتند درود بر مصدق بعد از ظهر گفتند مرگ بر مصدق این است واقعیت ایران ما
بابا 41 سال از حکومت پهلوی گذشته شما چرا بیخیال اینا نمیشین حالا یا بد بودن یا خوب رفتن تموم شد شما به اسم دین و اسلام اینقدر به مردم ظلم نکنین لطفا که...
آوردن اسم خاندان پهلوی لیاقت می خواد
در مورد کثافت کاریهای اشرف خیلی کم پرداخته شده... جانوری که حتی غربی ها هم میگفتن جرثومه فساد و فحشا و جنایته که لنگه ای در جهان نداشته خاطرات اطرافیان خارجی شاه رو مطالعه کنید تا گوشه ای از رذالت این آدم رو متوجه بشید
خاندان منحوس پهلوی خصوصا اشرف !!!