مروری بر یک پرونده قدیمی
جاسوس یا بیگناه، در نخستین جلسه دادگاه امیرانتظام چه گذشت؟
رئیس دادگاه گفت: جناب آقای امیرانتظام! دادسرای محترم انقلاب اسلامی به شما اتهاماتی وارد کرده است که باید پاسخگوی آن مطالب باشید و من این اطمینان را میدهم که هیچ حقی در اینجا از شما ضایع نخواهد شد.
ساعت ده صبح سهشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ نخستین جلسه محاکمه عباس امیرانتظام در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی مرکز به ریاست حجتالاسلام محمد گیلانی و با حضور جمعی از خبرنگاران خارجی و داخلی تشکیل شد. مهندس بازرگان که به عنوان شاهد در این جلسه حضور پیدا کرده بود، طی سخنانی به دفاع تمامقد از امیرانتظام پرداخت. مشروح این دادگاه را که فردای آن روز در روزنامه اطلاعات منتشر شد در ادامه میخوانید:
رئیس دادگاه: اطمینان میدهم که هیچ حقی از شما ضایع نخواهد شد
حجتالاسلام گیلانی [خطاب به متهم]: جناب آقای امیرانتظام! دادسرای محترم انقلاب اسلامی به شما اتهاماتی وارد کرده است که باید پاسخگوی آن مطالب باشید و من این اطمینان را میدهم که هیچ حقی در اینجا از شما ضایع نخواهد شد. البته جای تاسف است که این صحنه به وجود آمده است لکن امیرانتظام شیعه و مولایش امیرالمومنین میباشد و هیچگونه نقصی برای انسان وارسته نیست که در دادگاه اسلام حاضر شود و از خود دفاع نماید. پس این اطمینان به شما داده میشود که پس از قرائت کیفرخواست آزادانه مختار باشید که از خود دفاع بفرمایید و من در اینجا به عنوان مرشد اخلاقی به شما نصیحت میکنم که در دفاعیاتتان واقعیتها را بیان کنید که «النجات فیالصدق».
متن کیفرخواست
[کیفرخواست صادره از سوی دادسرای انقلاب اسلامی مرکز توسط آقای میرمهدی عضو حقوقدان دادگاه به شرح زیر قرائت شد:]
موارد اتهامی
۱- توطئه و تماسهای پیدرپی و مکرر در حدی بسیار گسترده و صمیمی با عوامل آمریکایی و جاسوسان حرفهای (سیا) در جهت به سازش کشاندن خط اصیل انقلاب و ارائه اطلاعات و بعضی نقطهضعفهای انقلاب اسلامی و حکومت نوپای آن به عوامل دشمن.
۲- اعلام مخالفت با اساس و محور اصلی انقلاب بدین بیان که نگرانی خود را از نفوذ مذهب در سیاست برای عناصر دشمن اعلام میدارد که به تعبیری دقیقتر خود نوعی محاربه با ایدئولوژی اسلام و قرآن است.
۳- زمینهسازی و توطئه با همکاری عوامل و عناصر دشمن سرسخت، آمریکای جهانخوار، جهت از بین بردن نهادهای انقلابی و به تعبیر متهم تشکیلات موازی با دولت.
۴- زمینهسازی و اقدام در جهت انحلال مجلس خبرگان بدون هیچگونه وجهه قانونی که این عمل خود نوعی مخالفت با انقلاب و امام و امت تلقی میشود.
دلایل اتهامات
۱- کاتم یکی از ایادی با تجربه آمریکاست، و از سالها قبل و به قول آقای امیرانتظام در کودتای ۲۸ مرداد نیز سنگ حمایت از ایران را به سینه میزده و اکنون نیز بعد از انقلاب اسلامی دوباره سر و کلهاش پیدا شده از همان زمان با متهم آشنایی دارد. در گزارش به سفارت آمریکا در تهران خاطرنشان میسازد که امیرانتظام در ملاقات با کاتم گفت که او (متهم) آرزو میکرد که با سفارت تماس بگیرد، ظاهرا این آرزو بعدها برآورده میشود.
۲- آقای امیرانتظام نه تنها در کمال صمیمیت به ضعف دولت موقت آن هم در برابر دشمن دیرین و قسمخورده ملت ایران و ملل مستضعف جهان اعتراف میکند بلکه از مشکلات نداشتن توانایی و عدم قدرت جهت کنترل «سیستمهای غیررسمی یعنی کمیتههای انقلاب» سخن به میان میکشد و بعد از تقاضای «تبادل اطلاعات» از دشمن به خاطر آسان کردن حرکت به طرف عادی کردن روابط دوجانبه مورد تشکر و قدردانی قرار میگیرد و بار دیگر به خاطر ارسال وسایل مخابراتی به آمریکا تقدیر میشود.
۳- آقای امیرانتظام به بیدانشی و عدم تخصص مردم اشاره میکند و در ملاقات مورخ ۵۸.۴.۱۷ با سفارت آمریکا میگوید که «این مردم حتی دانش و تخصص اداره مملکت را ندارند» آنگاه اضافه میکند که «دولت موقت به کرات سعی کرده است که این افراد دست از مزاحمت بردارند» میبینیم که متهم دخالت مردم قهرمان را در امور و حضور آنها در صحنه سیاست مزاحمت تلقی مینماید. بعد از آن در همین مذاکره به درد دل نشسته و اطلاعاتی را که از تشتت و اختلاف آرای رهبر انقلاب و مردم از یک سو و دولت موقت از سوی دیگر دارد در کمال صداقت در اختیار دشمن گذاشته میگوید: «همه از امام گرفته تا کمیتهها و پاسداران انقلاب و دادگاههای انقلاب بر ضد دولت موقت کار میکنند» آنگاه اضافه میکند که آنها «عوامل مذهبی ارتجاعی میخواهند زمان را هزار سال به عقب برگردانند» روشن است این کلام تا چه حد شبیه همان نغمهای است که شاه مقبور به خاطر خود و تاج و تختش بارها تکرارش کرد و تلختر از همه اینکه متهم تنفر خود را به دادگاه انقلاب و کمیتهها و پاسداران که سربازان جانبهکف و ایثارگر انقلاب بودند حتی برای دشمن پنهان نکرده است و گویی موضع رهبر انقلاب را نسبت به پاسداران و دیگر نهادهای انقلابی به کلی نادیده گرفته است و بر کسی این حقیقت عریان پوشیده نیست که عوامل شیطان بزرگ با چه دیدی پاسداران انقلاب و دیگر نهادهای انقلابی را نگریسته و چه وحشت عظیمی از آنان در دل دارند.
۴- آقای امیرانتظام قبل از عزیمت به استکهلم به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران، خوشبینی خود را از ادامه ارتباط با سفارت آمریکا اعلام میکند و اضافه مینماید که «حتی ارتباط سادهتر نیز خواهد شد» و بیگمان مفهوم ساده بودن ارتباط را از خود متهم باید پرسید. جمله بعدی شاید معنی را دقیقتر بیان میکند او میگوید: «آنجا، یعنی استکهلم بهتر از واشنگتن و تهران میتوانیم حرفهای خود را بزنیم» آنگاه آرزو میکند که در مورد تعیین سفیر برای آمریکا خود نامزد این مقام باشد. محتویات پرونده روشن میسازد که چه انگیزهای متهم را به تصدی مقام سفارت در آمریکا تا این حد راغب و مشتاق ساخته است.
۵- کار به جایی میرسد که آقای «ونس» در گزارش خود به سفارت آمریکا در تهران از قول متهم چنین میگوید: «انتظام خیلی نگران نفوذ مذهب بر سیاست بود» و به دنبال آن اطلاعاتی را که از آقای امیرانتظام گرفته به عنوان سوغاتی برای سفارت خود ارسال داشته و اضافه میکند که «اصطکاکهای قابل ملاحظهای بین گروههای مذهبی رادیکال افراطی اطراف خمینی و کسانی که صرفا مسلمانان خوب در نهضت آزادی خوانده میشوند و هماکنون دولت را اداره میکنند وجود دارد» عجبا ملت مسلمان بعد از قرنها و سالها محرومیت به نام «الله» و با تکیه بر اسلام راستین برای راندن شیطان بزرگ قد برافراشته و اجرای احکام حیاتبخش اسلام را خواستار شدهاند آنگاه متهم به نام یکی از مجریان دولت انقلابی جمهوری اسلامی ایران از نفوذ مذهب در سیاست اظهار نگرانی مینماید و راستی آیا این خیانت به آرمان یک امت نیست و آیا خود هدر دادن خون جوانان صادقی نیست که با فریاد «الله اکبر» در برابر گلوله دژخیمان و عوامل مزدور آمریکایی جان سپردند و باز هم آیا خوشخدمتیها درفشانیهای مزبور مخالف با موتور محرکه انقلاب یعنی ایدئولوژی اصیل اسلامی نیست؟ راستی مصداق یصدون عن سبیلالله سد شدن در راه اجرای احکام اسلامی کدامین افرادند؟
۶- وزیر امور خارجه آمریکا در گزارش خود به «سفارت آمریکا» در تهران که نتیجه ملاقات ایادی آمریکایی را گزارش میکند چنین میگوید که امیرانتظام گفت «عادی کردن روابط با آمریکا باید به آهستگی پیش رود تا سوءظن کسانی را که نظر خوبی نسبت به آمریکا ندارند برنینگیزد» و به دنبال آن به نقل از متهم اضافه میکند: «مسلما الان خیلی زود است که بشود با آیتالله خمینی ملاقات کرد» ملاحظه میشود که متهم به عنوان دلال صمیمی چه تمهیدات و راهنماییهایی جهت بازگرداندن آمریکا به ایران انقلابی نموده است به همین منظور حتی آقای امیرانتظام آرزو میکند که وسایل اعزام دانشجویان ایرانی را به آمریکا و کشورهای انگلیسیزبان فراهم نماید. ونس در گزارش خود به سفارت آمریکا اضافه میکند: «خود او یعنی امیرانتظام شخصا میخواهد که دانشجویان زیادی به آمریکا و کشورهای انگلیسیزبان بروند» در همین صفحه به گزارشگر فوق میگوید «انتظام یادداشت کرد و گفت در ملاقات آیندهاش در تهران در هفته آینده مسئله را فقط به "خاطر جلب رضایت خاطرها" حل خواهد کرد.»
۷- مسلما متهم به عنوان کسی که مدعی است سالها در سیاست گام برداشته از نقش فعال و ضداستعماری روحانیون مبارز در تاریخ ایران آگاه بوده و میداند که استعمارگران از روحانیت چه سیلیها خوردهاند و چه تلاشهایی داشتهاند روحانیت مبارز را به زانو درآوردند معذالک با آگاهی از این حقایق تاریخی و با اطلاع از نیرنگهای استعمار برای شکستن چنین سدی اکنون میبینیم که برای خوشخدمتی به آمریکای خونخوار چگونه اظهار نظر میکند. در گزارش ونس به لانه جاسوسی از قول آقای امیرانتظام چنین میخوانیم:
«انتظام بدین حقیقت اقرار کرده که روحانیون در انتخابات آینده بیش از نیمی از کرسیهای مجلس را به دست خواهند آورد و به آمریکا و دیگران تذکر داد که مجبور خواهد بود مدت ۴ سال با روحانیون درگیر باشند.»
(ص ۲۱ پرونده) و نیز توجه دادگاه محترم به اظهارات دیگر متهم جلب میشود که میگوید: «عادی کردن روابط میبایست با دقت صورت گیرد».
۸- آقای امیرانتظام که این همه تلاش برای عادی کردن روابط ایران و آمریکا میکند و در عین اینکه به شدت نگران تنفر ملت ایران از آمریکا میباشد، در مورد فلسطین اینگونه به اظهار نظر مینشیند شخصی به نام «ناس» در گزارش خود به واشنگتن از قول آقای امیرانتظام میگوید «او (امیرانتظام) افزود که دفتر فلسطین در اهواز موجب نگرانی دولت موقت شده است. سپس با جنباندن سر گفت: متاسفانه دولت هیچ کاری در برابر این دفتر نمیتواند بکند چراکه باز شدن این دفتر با تمایل خمینی انجام شده است».
با توجه به موارد یادشده درمییابیم که آقای امیرانتظام یعنی معاون نخستوزیر دولت انقلابی ایران در دادن اطلاعات به دشمن سرسخت یعنی آمریکا هیچگونه احتیاط نکرده و سخنان او با جاسوسان سیا به گونهای بوده که گویی با دوستان صمیمی و انقلابی ایران درد دل میکند، فلذا تعجبآور نیست که میبینیم متهم در انحلال مجلس خبرگان پیشقدم میشود و پیشنهاد انحلال مجلس خبرگان را طرح و تعقیب مینماید و همانگونه که اوراق پرونده حکایت دارد جمعی به پیشنهاد آقای امیرانتظام در اندیشه انحلال مجلس خبرگان میافتند و در این خصوص از آقای امیرانتظام باید پرسید:
۱- آیا انگیزه شما در انحلال مجلس خبرگان چه بود؟
۲- شما به عنوان پیشنهادکننده با چه اختیار قانونی و بنا بر چه استدلالی در مقام انحلال مجلس خبرگان برآمدید؟
آقای امیرانتظام در حاشیه نامهای که جهت انحلال مجلس خبرگان تنظیم شده و قرار بر این بوده است که به ناگهان از رادیو و تلویزیون قرائت شود در تاریخ ۵۸.۷.۱۸ در قسمتی از نامه چنین مینویسد: «قرار گذاشته بودیم که بلافاصله پس از تصویب (انحلال مجلس خبرگان) آن را از طریق جراید و رادیو و تلویزیون به اطلاع مردم برسانیم و به همین دلیل بود که جلسه تا ساعت ۱۰.۳۰ شب به درازا کشید. ما حتی روزنامهها را آماده نگاه داشته بودیم که در همان ساعت شب بتوانند مصوبه دولت را به صورت فوقالعاده چاپ کنند. جلسه دولت تمام شد و طرح هم تصویب شد، ولی انقلتی که روی طرح گذاشتند عبارت از آن بود تا اطلاع امام منتشر نشود. معنی این کار یعنی نفی مطلب بود، چون متاسفانه مهندس بازرگان با همه خصوصیات عالی و قدرت فوقالعاده در قبول شرایط سنگین زمان فاقد جسارت کافی است» و در قسمت دیگری از نامه چنین مینویسد: «فردا بازرگان و عدهای از افراد هیأت دولت به دیدن امام رفتند و طرح را مطرح کردند پر واضح بود که امام آن را رد خواهد کرد در حالی که اگر قبلا اعلام شده بود شانس رد کردن آن ده درصد بود، ولی در عوض سیوشش میلیون مردم که به دلیل وضع خاص زمان فکر میکنند به جای پیاده شدن قانون اسلام، آخوندیسم بر مملکت حکومت خواهد کرد بپا میخاستند و تحت رهبری امام بازگشت بازرگان را از ایشان میخواستند.»
با عنایت به موارد یادشده دادگاه محترم انقلاب اسلامی توجه دارد که تمامی این تمهیدات در جهت به سازش کشاندن انقلاب اسلامی بود و انحراف آن در جهت منافع دشمنان اسلام و پاسخ به آوای شوم همیشگی جغد استعمار یعنی جداسازی دین از عرصه سیاست. از سویی مشخص است که هدف از انحلال مجلس خبرگان عدم تحقق پیریزی ستون اول حکومت انقلاب یعنی تدوین قانون اساسی اسلامی و ایجاد تزلزل در گامهای استوار جامعه نوپای انقلابی بوده است و پرواضح است که از این همه چه کسی سود میبرد. با توجه به دلایلی که فوقا اشاره رفت و با امعان نظر به محتویات پرونده و سایر قرائن و امارات که موارد جرم را روشنتر میسازد مجرمیت متهم محرز و مسلم است لذا از دادگاه عدل اسلامی تقاضا میشود با توجه به موازین و اصول اسلامی حکم عادلانه و مقتضی در خصوص متهم را صادر فرمایند. دادستان انقلاب اسلامی مرکز
بازرگان: اگر کسی باید محاکمه شود من هستم
[پس از اتمام قرائت کیفرخواست] حجتالاسلام گیلانی خطاب به حاضرین: «از آقای بازرگان که هماکنون در جلسه دادگاه حضور دارند و قبلا برای اقامه شهادت از ایشان دعوت شده است میخواهیم پشت تریبون قرار گیرند و مطالب خود را بیان دارند.»
بازرگان [پس از تسلیم نامهای در ارتباط با محاکمه امیرانتظام از سوی آقایان دکتر سحابی و صدر حاج سید جوادی]:
بسمالله الرحمنالرحیم
چون انتخابکننده مهندس امیرانتظام به معاونت نخستوزیری و سخنگوی دولت موقت من بودم این وظیفه را در خود احساس کردم که حق مطلب را ادا نمایم البته از مطالب مندرج در کیفرخواست اطلاعی نداشتهام و ندارم، همچنین در اینجا به عنوان وکیلمدافع متهم صحبت نمیکنم.
و، اما شهادتی که میتوانم بدهم این است که ایشان با سمتی که به عنوان معاونت نخستوزیری در کابینه دولت موقت به عهده داشت مجبور بود که با سفرا و روزنامهنگاران و نمایندگان دولتهای خارجی ارتباط داشته باشد، بعد هم که ایشان با اجازه امام سفیر ایران در سوئد شد و این جریانات ادامه داشت تا اینکه دانشجویان پیرو خط امام موجبات بازداشت ایشان را فراهم آوردند که من از این موضوع بسیار ناراحت شدم. به دلیل اینکه بازداشت ایشان به صرف اظهارات کسانی بود که فاسق شناخته شدهاند و دشمن ما هستند، لذا در همان روز با آقای قدوسی دادستان انقلاب تماس گرفته و دو روز بعد بازپرس پرونده امیرانتظام به نخستوزیری مراجعه نمود و اسنادی را که آقایان دانشجویان خط امام ارائه داده بودند به من نشان دادند و در پی آن این سوال را از من داشتند که آیا من در جریان این مذاکرات که در اسناد ذکر شده است بودهام یا خیر؟ بدون اینکه وارد جزئیات مسئله بشوم به ایشان پاسخ دادم «اولا گزارشاتی که در اختیار شما میباشد هیچیک از آنها محرمانه نبوده و افرادی این گزارشات را نوشتهاند که خودشان به نخستوزیری آمدهاند و با آقای امیرانتظام و یا یزدی و یا خود من گفتگو داشتهاند و خلاصهای از این گفتگوها را برای اطلاع مقامات ارشدتر از خودشان در پرونده منعکس نمودهاند، ثانیا تمام این مطالب یا با اطلاع بنده بوده و یا به دستور وزیر خارجه بوده است.» پس از اتمام سخنانم آقای بازپرس اظهار داشت: «اگر این مطالب با اطلاع شما بوده است هیچیک نمیتوانسته حالت جاسوسی داشته باشد.» البته با آقای قدوسی هم که در این مورد مذاکره نموده ایشان نظر خلافی بر این نداشتند. اما حالا چه مطالب جدیدی در پرونده آمده است، اطلاعی ندارم.
آقای بازپرس از من سوال نمودند که «در سوئد صحبت شده بود که تبادل اطلاعات بکنید، راجع به این موضوع چه جوابی دارید؟» من به ایشان پاسخ دادم که: «تبادل اطلاعات پیشنهاد خود بنده و با اطلاع وزیر خارجه بوده است و این عمل هم بدین دلیل بود که اولا از ۲۵ یا ۲۶ ایستگاه شنودی که ما در سراسر ایران در اختیار داشتیم فقط بعضی از آنها با همت همافرها به کار افتاده بود. این دستگاهها قادر بود که هر مکالمه تلفنی را که مایل باشید در سراسر کشور ضبط نماید، ثانیا مامورین ضداطلاعات و جاسوسی اداره هشتم ساواک متواری شده بودند و عملا دولت موقت جمهوری اسلامی ایران فاقد وسایل و اسبابها و پرسنل لازم برای کشف شبکههای جاسوسی بود. به طوری که آقای چمران کشف کرده بودند هلیکوپترهای روسی در سردشت فرود آمده و مقداری وسایل را از داخل آن خارج کردهاند. بدین دلیل ما به آمریکاییها گفتیم مگر شما نمیگویید که طرفدار دولت موقت هستید، پس اگر راست میگویید اطلاعات خود را در اختیار ما بگذارید و در این صورت اگر ما اطلاعاتی علیه شما به دست آوردیم در اختیارتان میگذاریم. این بود که به آقای بازپرس گفتم این عمل به هیچ وجه نمیتواند جاسوسی باشد، چون در مسلک جاسوسی تبادل اطلاعات وجود ندارد. در همین رابطه مسئول اطلاعات خاورمیانه آنها یک روز به نخستوزیری مراجعه کرد و اطلاعاتی را در مورد کشور عراق و افغانستان در اختیار ما گذاشت.
در کیفرخواست از شخصی به نام کاتم اسم برده شده است، این آقا در زمان کودتای ۲۸ مرداد دانشجوی آمریکایی بود که برای تکمیل تز دکترای خویش به ایران آمده بود و آقای امیرانتظام از سوی نهضت آزادی مامور ارتباط با ایشان بود، و در یک پیام تلویزیونی توضیح دادهام که ارتباط با خارجیان همیشه خیانت و جاسوسی نیست، بلکه از طریق همین ارتباطات است که موجبات کشف خیلی از مطالب فراهم میشود.
آقای امیرانتظام در این ارتباط بسیار خوب توانسته بود اطلاعاتی را از وی کسب کند و در مقابل چیزهایی را که لازم نیست به او گفته شود، بگوید، به همین دلیل من در آن موقع مجذوب آقای امیرانتظام شدم و در ارتباط با همین ارتباط بود که افکار کاتم راجع به ایران عوض شد به طوری که وقتی به کشورش مراجعت نمود کتابی به نام «ملت و ملیون در ایران» نوشت و ادعای آمریکا را که اظهار میکرد انقلاب ایران در جریانات دست چپی و تودهای حل خواهد شد رد نمود. این جریانات بود که دوستان ما با ایشان تماس داشتند و بعد از گروگانگیری یک روز آقای کاتم پیش من آمد و برای دلسوزی مطالبی را بیان داشت. به این دلایل بود وقتی ما آقای سولیوان را برای مقام سفیری آمریکا در ایران قبول نکردیم به آن دولت پیشنهاد نمودیم که اگر شما ریگی در کفش ندارید یکی از این سه تن را که ما پیشنهاد میکنیم در مقام سفارت آمریکا در ایران بگذارید که البته آنها قبول نکردند و در اینجا لازم است که توضیح دهم آقای کاتم یکی از این سه تن پیشنهادی برای مقام سفارت در ایران بود.
و اما راجع به توطئه انحلال مجلس خبرگان باید عرض کنم آن طرح در هیأت وزیران مطرح شد و با امضای ۱۷ نفر از ۲۲ نفر هیأت دولت به تصویب رسید البته این جلسه با حضور آقایان رفسنجانی، خامنهای و مهدوی کنی بوده است. لازم به ذکر است وقتی که این طرح تصویب شد آقای رفسنجانی پیشنهاد نمود که قبل از اجرای این طرح به حضور امام ارائه شود تا ایشان نظر خودشان را اعلام دارند.
همچنین قرار شد که قبل از تصویب این طرح از سوی امام به هیچ وجه این طرح به اطلاع عموم نرسد و در آن مجمع همه این پیشنهاد را قبول نمودند. وقتی این طرح به حضور امام امت رسید ایشان اظهار داشتند: «من به سمت ولایت فقیه این وکالت را مجددا به مجلس خبرگان میدهم که به کار خود همچنان ادامه دهند.»
نماینده حقوقی دادگاه: «آیا به آقای امیرانتظام دستور داده شده بود که جریان این طرح را در اختیار جاسوسان خارجی قرار دهد؟»
بازرگان: نه ما به هیچ وجه چنین دستوری را ندادهایم و اگر این اطلاعات به دست آنها رسیده است از چگونگی رسیدن این اطلاعات به دست آنها خبری ندارم.
نماینده حقوقی دادگاه: «به نظر شما اگر مجلس خبرگان منحل میشد، تکلیف قانون اساسی به کجا میانجامید؟»
بازرگان: در همان اوایل کار امام پیشنهاد کرده بودند که همان طرح پیشنویس قانون اساسی که تنظیم شده است با دو اصلاح که یکی لزوم شیعه بودن ریاستجمهوری و دیگری الزام مرد بودن قاضی، برای رفراندوم در اختیار مردم قرار گیرد که البته پس از مشاوره ایشان فرمودند که مجلس خبرگان به صورت ۷۰ نفری و خیلی خلاصه برگزار شود، ولی این مجلس خلاصه مدتش به داراز انجامید به طوری که امام از کندی کار این مجلس نگران بودند، لذا ما تصمیم گرفتیم که همان نظر اول امام را به اجرا بگذاریم؛ و جریان انحلال مجلس خبرگان بدین صورت بوده است. به نظر من حال اگر باید کسی محاکمه شود من هستم، زیرا از تمام این جریانات که به عنوان اتهام برای آقای امیرانتظام ذکر شده است شریک بودهام و تمام این جریانات با نظارت خود بنده بوده است.
حجتالاسلام محمدی گیلانی: «جناب آقای بازرگان به عنوان شاهد در این دادگاه حاضر شده بودند، ولی شاهدی که در بیاناتش از متهم دفاع نمود و این عمل از لحاظ شرع اسلام اشکالی ندارد.»
محمدی گیلانی [خطاب به امیرانتظام]: «شما میل داشتید که وکیل بگیرید؟»
امیرانتظام: «بله من بسیار مایل بودم که در جریان دادگاه برای خودم وکیلی میداشتم.»
گیلانی: «از لحاظ مصوبه شورای انقلاب داشتن وکیلی آشنا به قوانین اسلامی برای شما اشکالی ندارد، ولی من فکر میکنم که در این جو شما احتیاجی به وکیل نداشته باشید.»
امیرانتظام [خطاب به نماینده حقوقی دادگاه]: «من از اول شروع بازداشتم ممنوعالملاقات بودهام.»
نماینده حقوقی دادگاه: «برای این امر با آقای دادستان گفتگو خواهد شد تا شما دید و بازدید عید داشته باشید.»
[به علت تمام شدن وقت، پایان جلسه اعلام و ادامه آن به پایان تعطیلات نوروز موکول شد.]
منبع: انتخاب
38
همین نهادهای موازی دولت رسیدن به مملکت
باسلام پایان محاکمه جه شد آیا وکیل برایش انتخاب شد اگر دراین زمان محاکمه میشدجرم محگومیش باآن زمان متفاوت نبود!؟
واقعا بی گناه سالها در زندان موند....