مهمترین روسای کابینه در قرن ۱۴/ از احمد قوام و محمدعلی فروغی تا احمدینژاد و حسن روحانی
مروری کوتاه داریم بر مهمترین رؤسای دولت که با توان و ضعف خود امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی صد سال گذشته رامدیریت کردند؛ همانها که نامشان در تاریخ معاصر ایران ماندگار و تأثیر عملکردشان در سرنوشت تکتک ما پیداست.
از همان ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ که امضای مظفرالدینشاه قاجار زیر فرمان مشروطه زده شد، بنا بر این شد که ایران علاوه بر قانون اساسی، دارای ساختار منظم حکومتی و اداری نیز باشد. کشور نیاز به دولت داشت و نخستوزیر؛ همان که تا پیش از آن به او «صدراعظم» میگفتند. دوره قاجار به این منوال سپری میشد که شاه، صدراعظم را نصب یا عزل و او نیز وزرای خود را به حکم شاه تعیین میکرد. نصرالله مشیرالدوله اولین نخستوزیری است که در همان روز صدور فرمان مشروطه به نخستوزیری میرسد و کمتر از هشت ماه بعد استعفا میدهد. از آن زمان تاکنون کابینههای ۸۰ نخستوزیر و چهار رئیسجمهور که بعد از تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸ مسئولیت کابینه به آنان محول شد، رتقوفتق امورات کشور و ملت را بر عهده داشتهاند. تا پیش از ورود به ۱۳۰۰ و آغاز سده جدید، در دوران محمدعلیشاه این افراد صدراعظم بودند: نصراللهخان مشیرالدوله، میرزا سلطانعلیخان وزیر افخم، علیاصغرخان امینالسلطان، میرزااحمدخان مشیرالسلطنه، ناصرالملک، حسینقلیخان نظامالسلطنه، ناصرالملک و سعدالدوله. در دوران پادشاهی احمدشاه نیز اداره کشور به دست سپهداراعظم تنکابنی، صمصامالسلطنه، عینالدوله، حسن مستوفیالممالک، عبدالحسینمیرزا فرمانفرما، وثوقالدوله، علاالسلطنه، حسن پیرنیا و سپهداراعظم رشتی بود اما سده جدید را سیدضیا طباطبایی با کابینه سیاه خود آغاز کرد.
در ادامه مروری کوتاه داریم بر مهمترین رؤسای دولت که با توان و ضعف خود امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی صد سال گذشته را مدیریت کردند؛ همانها که نامشان در تاریخ معاصر ایران ماندگار و تأثیر عملکردشان در سرنوشت تکتک ما پیداست و نام هیچ زنی نیز در میان آنان نیست.
سیدضیاءالدین طباطبایی
روزنامهنگار بود و روزنامه «شرق» و بعد از توقیف آن روزنامه «برق» را منتشر کرد. ۱۵ سال بعد از مشروطه، در سوم اسفند ۱۲۹۹ با همکاری رضاخان میرپنج و همراهی سفارت انگلیس کودتا کرد و سیاسیونی همچون میرزا عبدالحسین فرمانفرما، سیدحسن مدرس و امینالضرب را به زندان انداخت. سیدضیا به فرمان احمدشاه قاجار به مقام رئیسالوزرایی رسید اما افراد شاخص آن روزگار، حضور در کابینهاش را که به «کابینه سیاه» معروف شد، نپذیرفتند. چندی بعد با رضاخان نیز اختلاف پیدا کرد. عبدالله مستوفی دراینباره نوشته است: «تجربه همین دو، سه ماه ثابت کرد که روزنامهنگاران لامحاله در این کشور سیاستمداری بکنند. میگویند کرم درخت از خودش است و اگر این عامل قلمی کودتا توانسته بود با عامل نظامی کنار بیاید، شاید میتوانست بیشتر از این رئیسالوزرای کشور باشد.» میگویند او انقلابی بود اما به قول دوستانش از «سوسیالیسم» یا «کمونیسم» یا «فاشیسم» چیزی بهخوبی نمیدانست و اهل حزب و دسته نیز نبود. در نهایت چهارم خرداد ۱۳۰۰ به دنبال مشاجره لفظی با احمدشاه برکنار شد. در سال ۱۳۲۲ بعد از سرنگونی رضاشاه به کشور بازگشت و حزبی تشکیل داد و به نمایندگی مجلس نیز رسید که اعتبارنامهاش با مخالفت دکتر محمد مصدق همراه شد. میگویند سودای نخستوزیری هم داشت اما شاه جدید او را تحویل نگرفت. خانه سیدضیا بعدها به زندان اوین تبدیل شد.
احمد قوام
۲۰ بار به وزارت رسید و با پنج بار نخستوزیری (سه بار در پایان دوران قاجار و دو بار در زمان پهلوی دوم)، باسابقهترین رئیس دولت صد سال گذشته بود. اولین بار پس از سقوط سیدضیا، رئیسالوزرا شد و توانست کلنل محمدتقیخان پسیان، میرزا کوچکخان جنگلی، امیرمؤید سوادکوهی و ساعدالدوله تنکابنی را سرکوب کند. قوام قرارداد ۱۹۲۱ بین ایران و شوروی را نیز تصویب کرد و امتیاز استخراج نفت شمال را به یک کمپانی آمریکایی داد. در نهایت اما استعفا داد. خرداد ۱۳۰۱ برای بار دوم نخستوزیر شد اما به دلیل اختلافهایی که با سردارسپه به عنوان وزیر جنگ داشت، بعد از هشت ماه استعفا داد. چند ماه بعد به اتهام توطئه و طرحریزی برنامه ترور رضاخان، بازداشت و تبعید شد. در دوره پهلوی دوم، در مرداد ۱۳۲۱ به نخستوزیری رسید اما به دلیل نارضایتی مردم از وضع معیشتی در بهمن آن سال مجبور به استعفا شد. سه سال بعد دوباره نخستوزیر شد و در دورانی که شوروی در خاک ایران بود، در سفر به مسکو با استالین دیدار کرد که منجر به تخلیه قوای شوروی شد و سپس توانست آذربایجان را به خاک ایران برگرداند. در آذر ۱۳۲۶ دوره او به پایان رسید. بعد از استعفای مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱، یک بار دیگر قوام مأمور تشکیل کابینه شد اما تنها چهار روز نخستوزیر بود و در قیام ۳۰ تیر، استعفای خود را از رادیو شنید و برکنار شد. آیتالله کاشانی، قوام را مهدورالدم اعلام کرده بود.
رضاخان
آبان سال ۱۳۰۲ احمدشاه، رضاخان را بهعنوان «رئیسالوزرا» انتخاب کرد و از کشور رفت. در دوره او ایران با شوروی و انگلیس درگیر بود. «رضاخان سردارسپه» در نهایت «رضاشاه» شد و این پایانی بود بر سلسله «قاجاریه».
محمدعلی فروغی
پیش از آن که به عنوان اولین نخستوزیر رضاشاه انتخاب شود، ریاست مجلس شورای ملی را در سال ۱۲۸۹ تجربه کرده بود و در کابینه صمصامالسلطنه، وزیر عدلیه و در کابینه حسن مستوفیالممالک، وزیر خارجه بود. پس از خلع قاجاریه، در آبان ۱۳۰۴ به نخستوزیری رسید و مجلس مؤسسان را نیز تشکیل داد. سال ۱۳۱۲ بار دیگر به مدت دو سال نخستوزیر شد و واقعه گوهرشاد مشهد در این دوره رخ داد. در جنگ جهانی دوم و بعد از حمله انگلیس و شوروی به ایران در شهریور سال ۱۳۲۰، علیرغم میل باطنی رضاشاه، به دلیل اعتماد انگلیسیها به فروغی، دوباره نخستوزیر شد. ایران در اشغال متفقین بود و انگلیس و شوروی به دلیل نزدیکی رضاشاه به آلمان، دنبال جانشین او بودند. در ۲۴ شهریور آن سال، رضاشاه به فروغی اعلام کرد حاضر است استعفا دهد که با استقبال او مواجه شد و شخصا نامه استعفای رضاشاه را نوشت. او پس از آن که پیمان سهجانبه بین ایران، روسیه و انگلستان را به تصویب مجلس رساند، در اسفند ۱۳۲۰ کسالت را بهانه کرد و استعفا داد. فروغی فردی بود که سفر رضاشاه را به ترکیه فراهم کرده بود.
احمد متیندفتری
او که دکترای حقوق داشت، در کابینه محمود جم وزیر دادگستری بود. او که هم با رضاشاه رابطه خوبی داشت و هم طرفدار آلمان بود، در سال ۱۳۱۸ به جای جم که برکنار شده بود، نخستوزیر شد اما کمتر از یک سال بعد مورد خشم رضاشاه قرار گرفت، برکنار و به بیرجند تبعید و سرنوشت سیاهش آغاز شد. سال ۱۳۲۲ به دلیل این که هوادار آلمان شناخته میشد، به دست متفقین دستگیر و تا پایان جنگ جهانی دوم در اراک زندانی بود؛ هرچند قبول نداشت از طرفداران آلمان است و شرکتهای نفتی انگلیس علیه او پاپوش دوختهاند. متیندفتری پس از آزادی به سیاست برگشت و بهعنوان نماینده وارد مجلس پانزدهم شورای ملی شد. در سال ۱۳۲۸، مجلس سنا افتتاح شد و او تا هنگام مرگ بهعنوان سناتور تهران در آن حضور داشت. متیندفتری، قاضی دیوان داوری بینالمللی لاهه، داور حقوقی و نماینده دولت در جامعه ملل و به مدت شش سال دادرس دیوان داوری لاهه بود.
علی سهیلی
او اولین نخستوزیر در دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی بود که در مذاکره با سفرای شوروی و انگلیس در زمان اشغال ایران از طرف نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم و انعقاد قرارداد سهجانبه که استقلال ایران را تضمین کرد، نقش مهمی ایفا کرد.
محمد ساعد
در زمان نخستوزیری او حزب توده فعالیت خود را گسترش داد و همچنین درخواست امتیاز نفت شمال از جانب شوروی پدید آمد. ساعد، نخستین فردی بود که اقدام به برقراری رابطه سیاسی با اسرائیل کرد.
ابراهیم حکیمی
او که از مشروطهخواهان بود، در آذر ۱۳۲۶ به نخستوزیری رسید؛ هرچند دورانش کوتاه بود و به خاطر قتل محمد مسعود استیضاح شد و سپس استعفا داد. دولت او لایحه تشکیل مجلس سنا را به مجلس داد و همچنین از مخالفان حزب توده بود و کارگران هواخواه آنها را دستگیر کرد. حکیمی مدتی وزیر دربار شد و پیش از مرگ، سناتور انتصابی در مجلس سنا بود.
صدرالاشراف
در دوران نخستوزیری او ایران با امضای منشور ملل متحد از دولتهای پایهگذار سازمان ملل شد.
عبدالحسین هژیر
۱۳ بار وزیر شد و در سال ۱۳۲۷ به نخستوزیری رسید. در دوره او، رابطه ایران و عربستان سعودی که دچار مشکل شده بود، دوباره برقرار شد و اعزام حجاج سامان گرفت. هژیر چند بار استیضاح شد و در نهایت نیز استعفا داد. پس از آن وزیر دربار شد و در نهایت در آبان ۱۳۲۸ به دست فدائیان اسلام ترور شد.
سرلشکر حاجعلی رزمآرا
در دوره او، پیشنهاد ملیشدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی و همچنین قرارداد کمک مالی بین ایران و آمریکا مطرح شد. رزمآرا، اسفند ۱۳۲۹ به دست خلیل طهماسبی، از اعضای فدائیان اسلام، ترور و کشته شد.
حسین علاء
بعد از مرگ رزمآرا به نخستوزیری رسید و اردیبهشت ۱۳۳۰ استعفا داد. او در دوران نخستوزیری مصدق، رابط او با شاه بود. فروردین ۱۳۳۴، بعد از برکناری زاهدی، دوباره نخستوزیر شد و روابط ایران و شوروی را بهبود بخشید. فدائیان اسلام در آبان ۱۳۳۴ قصد ترور او را داشتند اما دستگیر و به اعدام محکوم شدند. او یک بار در فروردین ۱۳۳۵ و بار دیگر در فروردین ۱۳۳۶ استعفا داد و از نخستوزیری رفت.
محمد مصدق
او از نمایندگان مطرح دوره چهاردهم مجلس شورای ملی بود که ریاست کمیسیون نفت را بر عهده داشت و درباره ملیشدن نفت، نطقها و تلاشهای فراوانی کرد. بنابراین وقتی به او پیشنهاد نخستوزیری داده شد، بسیاری از نمایندگان از انتخاب مصدق استقبال کردند. در دوره نخستوزیری اول خود نیز ملیشدن صنعت نفت را پی گرفت که به پیروزی دولت بر شرکت نفت انگلستان انجامید. بعد از آن، به دلیل مخالفت محمدرضاشاه با او بر سر این که همزمان وزارت جنگ را نیز بر عهده داشته باشد، ناگهان در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ استعفا داد و بار دیگر احمد قوام به نخستوزیری رسید. آیتالله کاشانی از مصدق حمایت کرد و گفت اگر قوام کنار نرود، حکم جهاد خواهد داد که این وقایع منجر به قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ شد و قوام پس از چهار روز برکنار و مصدق دوباره نخستوزیر شد. در نهایت در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه محمد مصدق کودتا شد و در دادگاه نظامی به سه سال زندان و تبعید محکوم شد. مصدق در سال ۱۳۴۵ در احمدآباد درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
فضلالله زاهدی
به نخستوزیر کودتای ٢٨ مرداد ۳۲ معروف است. در کابینه محمد مصدق، وزیر کشور بود و سرپرستی شهربانی را نیز بر عهده داشت. یک بار در اسفند ۱۳۳۱ به اتهام توطئه علیه مصدق بازداشت ولی آزاد شد. ٢٢ مرداد ١٣٣٢، شاه قصد خروج از ایران را کرد و به صورت محرمانه مصدق را عزل و حکم نخستوزیری زاهدی را نوشت. در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ علیه مصدق، به گفته هوادارانش، توانست خاندان پهلوی را حفظ کند و قهرمان قیام ملی نام گرفت! برگزاری دادگاه و محاکمه محمد مصدق، اتفاقات ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و دستگیری و اعدام دکتر حسین فاطمی از وقایعی هستند که در دوره نخستوزیری زاهدی اتفاق افتادند. در نهایت اما با شاه به اختلاف خورد و با اصرار او، در حالی که در آلمان بود، در ۱۶ فروردین ١٣٣٤ از دولت کناره گرفت، از آنجا به ژنو رفت و ریاست دفتر نمایندگی دائم ایران در مقر اروپایی سازمان ملل را بر عهده گرفت.
علی امینی
در کابینه علی منصور و محمد مصدق، وزیر اقتصاد ملی بود و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، در کابینه زاهدی وزارت دارایی را بر عهده داشت که با سفیر آمریکا در ایران درباره کمک مالی به ایران و تأمین بودجه برنامه اصل ۴ ترومن مذاکره کرد. در سال ۴۲، جعفر شریفامامی به دلیل اعتراض معلمان استعفا داد و امینی با وعده اعطای وام، نخستوزیر شد. در دوره او، اصلاحات ارضی به اجرا گذاشته شد که انتقادهای زیادی را در پی داشت. امینی همچنین تلاش کرد تا اختیارات شاه را کم کند که همین موضوع باعث اختلاف میان او و محمدرضاشاه شد و در نهایت در ۲۶ تیر ۱۳۴۱ از مقام خود کناره گرفت. در سال ۵۷ و بعد از شروع نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی، یک بار دیگر شاه از او خواست تا نخستوزیر شود که امینی نپذیرفت.
اسدالله علم
وقتی علی امینی کاستن بودجه ارتش را در دستور کار خود قرار داد، شاه او را برکنار و علم را جایگزین او کرد. علم لایحه «انجمن ایالتی و ولایتی» را که مسکوت مانده بود، به جریان انداخت که حذف شرط اسلام از شرایط انتخابشوندگان و نیز دادن حق رأی به زنان در آن مطرح شده بود. این کار با اعتراض علمای دین، بهویژه امام خمینی(ره) مواجه و باعث شد علم این لایحه را لغو کند. بعد از آن شاه با همکاری علم تصمیم گرفت طرح ششمادهای «انقلاب سفید» را به رفراندوم بگذارد که این بار نیز امام(ره) با آن مخالفت کردند اما در نهایت این رفراندوم برگزار شد. دستگیری امام(ره) در ۱۵خرداد ۴۲ نیز به توصیه علم انجام گرفت. او در اسفند ۱۳۴۲ استعفا داد و در آبان ۱۳۴۵ به وزارت دربار رسید.
امیرعباس هویدا
با ۱۲ سال و شش ماه بیشترین دوره نخستوزیری را داراست. او که در کابینه حسنعلی منصور وزیر دارایی بود، بعد از ترور او به دست گروه فدائیان اسلام، نخستوزیر شد و تا مرداد ۱۳۵۶ در این سمت ماند. در دوره او به دلیل بالارفتن قیمت جهانی نفت، اقتصاد ایران موقعیت خوبی داشت؛ همین نیز باعث شد تا مراسم زیاد و گرانی همچون برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی که حدود ۸۰۰ میلیون دلار هزینه داشت، در زمان نخستوزیری او انجام شود.
هویدا در مرداد ۱۳۵۶ برکنار شد و در کابینه جمشید آموزگار بهعنوان وزیر دربار منصوب شد اما روز بعد از هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷ استعفا داد. دو ماه بعد او به همراه نعمتالله نصیری، رئیس پیشین ساواک بازداشت میشوند. در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ او خود را تحویل نیروهای انقلابی میدهد و به اتهام «افساد فیالارض» محاکمه و اعدام شد. هنوز نحوه اعدام هویدا از ماجراهای حلنشده بعد از انقلاب محسوب میشود.
جعفر شریفامامی
او که یک بار از شهریور ۱۳۳۹ تا اردیبهشت ۱۳۴۰ نخستوزیر ایران بود، در شهریور ۱۳۵۷ به مدت دوماهونیم دوباره به این سمت رسید. محمدرضا پهلوی بعد از بحرانهای رخداده در کشور، به او اختیارات تام داد و او نیز دولت «آشتی ملی» را تشکیل داد، به مطبوعات آزادی داد و حزب رستاخیز را منحل کرد. واقعه ۱۷ شهریور معروف به «جمعه سیاه» در دوره شریفامامی رخ داد. او در نهایت در آبان ۵۷ استعفا داد.
غلامرضا ازهاری
بعد از استعفای شریفامامی و در بحبوحه اعتراضات مردمی، شاه، غلامرضا ازهاری را در ۱۵ آبان ۵۷ بهعنوان نخستوزیر منصوب کرد که تنها ۵۵ روز در این پست باقی ماند. او برای جلوگیری از ادامه اعتراضها «کمیته بحران» تشکیل داد و ریاست آن را به ارتشبد عظیمی، وزیر جنگ، سپرد که وظیفه آن تصمیمگیری برای جنگهای خیابانی بود. ازهاری همچنین استانداران را برکنار کرد و نظامیان را به جای آنها نشاند. او در ابتدای نخستوزیری از آشتی گفت تا مردم را آرام کند ولی فضای سیاسی و اجتماعی کشور را بستهتر کرد. تظاهرات مردم در تاسوعا و عاشورا و سرکوب آن از سوی دولت، شرایط کشور را بسیار پیچیده کرد که باعث شد ازهاری در کشور حکومتنظامی و منع عبور و مرور شبانه را اعمال کند. در نهایت در اواخر آذر آن سال، ازهاری سکته قلبی میکند. او که پیشتر نیز چندین بار استعفا داده بود، این بار نیز استعفا میدهد و شاه در ۱۰ دی با آن موافقت میکند.
شاپور بختیار
معاون وزیر کار دولت محمد مصدق بود. او در کتاب «یکرنگی» نوشته به دلیل فعالیتهای سیاسی که در «حزب ایران» داشته، از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا بهمن ۱۳۵۷ در مجموع پنج سال و هشت ماه در زندان سپری کرده بود. فضای بههمریخته کشور باعث میشود در دی ۱۳۵۷، شاه به بختیار پیشنهاد نخستوزیری بدهد. او میپذیرد اما از حزب ایران و جبهه ملی اخراج میشود. بختیار در ۱۷ دی کابینه خود را به شاه اعلام میکند و بعد از آن که مجلس به آن رأی اعتماد میدهد، شاه در ۲۶ دی ایران را ترک میکند. امام خمینی(ره) که در آن زمان در فرانسه به سر میبرد، با دولت بختیار مخالفت کردند و از مردم خواستند به تظاهرات و اعتراضهای خود ادامه دهند؛ کار تا جایی پیش رفت که کارمندان ادارات وزرای کابینه بختیار را نپذیرفتد. او برای آرامکردن مردم، «ساواک» را منحل کرد و حتی تلاش داشت با امام(ره) دیدار کند اما ایشان شرط گذاشتند که بختیار اول استعفا بدهد و بعد به دیدن من بیاید. بختیار مخالف بازگشت امام(ره) به ایران بود اما نتوانست مانع ورود ایشان به کشور شود. او تنها ۳۷ روز نخستوزیر بود و شش ماه بعد از پیروزی انقلاب به صورت مخفیانه به فرانسه رفت و در مرداد ۱۳۷۹ ترور و کشته شد.
مهدی بازرگان
از همراهان محمد مصدق بود و از اعضای هیات خلع ید از انگلیسیها در صنایع نفت. بازرگان که از مؤسسان «نهضت آزادی» بود، در دوره پهلوی دوم به همراه آیتالله طالقانی محاکمه و به زندان افتاد. ۱۶ بهمن ۱۳۵۷، در حالی که شاپور بختیار نخستوزیر بود، بنا بر حکم امام خمینی(ره) به نخستوزیری دولت موقت انقلاب تعیین شد. او حدود ۹ ماه در این پست ماند اما بعد از اشغال سفارت آمریکا به دست دانشجویان استعفا داد.
محمدعلی رجایی
او را ابوالحسن بنیصدر در سِمت رئیسجمهور، با اکراه بهعنوان نخستوزیر به مجلس معرفی کرد. رجایی که مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی بود، در مرداد ۱۳۵۹ کابینه را تشکیل داد اما اختلافهای رئیسجمهور و نخستوزیر باقی ماند. در نهایت بنیصدر از سوی مجلس برکنار و رجایی نیز کاندیدای ریاستجمهوری شد و از سوی مردم رأی آورد. او در شهریور ۱۳۶۰ به همراه محمدجواد باهنر ترور و به شهادت رسیدند.
میرحسین موسوی
دوران نخستوزیری او با جنگ ایران و عراق همزمان شد و به همین دلیل کابینه موسوی به «دولت جنگ» معروف است. به دلیل شرایط جنگی کشور، موسوی سیاستهای انقباضی اقتصادی را پیش گرفته بود. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران و پایان جنگ هشتساله، برکناری آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری، رحلت امام خمینی(ره) و انتخاب آیتالله خامنهای بهجای ایشان از اتفاقهای مهم دوران نخستوزیری او محسوب میشود. موسوی یک بار نیز از این سمت استعفا داد که با مخالفت امام خمینی(ره) مواجه شد. بعد از رفراندوم سال ۱۳۶۸، مقام نخستوزیری از ساختار سیاسی کشور حذف و رئیسجمهور مکلف شد کابینه تشکیل دهد؛ به همین سبب میرحسین موسوی آخرین نخستوزیر ایران محسوب میشود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی
او اولین فردی بود که به عنوان «رئیسجمهور» کابینه خود را به مجلس معرفی کرد. مرحوم هاشمی که پیش از تشکیل دولت، ریاست مجلس را بر عهده داشت، نقش مهمی در دوران جنگ هشتساله داشت و مورد اعتماد امام خمینی(ره) بود. به دلیل بازسازی زیرساختهای اقتصادی و صنعتی کشور، دولت او به «دولت سازندگی» معروف شد.
سیدمحمد خاتمی
انتخاب او با ۲۰ میلیون رأی در دوم خرداد ۱۳۷۶ از اتفاقات مهم بعد از پیروزی انقلاب محسوب میشود. خاتمی پس از دولت سازندگی مرحوم هاشمی رفسنجانی، «توسعه سیاسی» را مد نظر قرار داد. همچنین دوران ریاستجمهوری او با چالشهایی همچون قتلهای زنجیرهای در سال ۱۳۷۷ و مسئله کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸ نیز مواجه بود. خاتمی در سال ۷۷ توانست برای اولین بار بعد از پیروزی انقلاب، انتخابات شوراهای شهر و روستا را برگزار کند. او همچنین در سال ۲۰۰۱ در سازمان ملل متحد ایده «سال گفتوگوی تمدنها» را مطرح کرد که سال ۲۰۰۱ به اسم همین ایده نامگذاری شد. دولت خاتمی به «دولت اصلاحات» معروف است.
محمود احمدینژاد
با شعار «آوردن پول نفت بر سر سفرهها»، در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴ شرکت کرد و با شکست آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس دولت شد و یاران و حلقه نزدیک خود را وارد کابینه کرد. «مسکن مهر»، «پرداخت یارانه نقدی»، «سهمیهبندی بنزین» و «تحریمهای اقتصادی شورای امنیت، آمریکا و اروپا علیه ایران» از یادگارهای دولت او به شمار میروند. انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ و جنجالهای بعد از آن نیز در دوره او رخ داد. احمدینژاد برای انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۶ نیز ثبت نام کرد ولی صلاحیتش از سوی شورای نگهبان احراز نشد.
حسن روحانی
کابینه او از سال ۱۳۹۲ اداره امور کشور را بر عهده دارد و در نیمه ۱۴۰۰ دولت را تحویل خواهد داد.
روحانی زمانی دولت را تحویل گرفت که کشور به واسطه مسائل هستهای، با تحریمهای اقتصادی از سوی سازمان ملل و آمریکا دستبهگریبان بود اما با انجام مذاکره با کشورهای چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا، آمریکا و آلمان، در نهایت به «برجام» رسیدند و تحریمهای سازمان ملل برداشته شد؛ هرچند در سال ۹۷ آمریکا به صورت یکجانبه از این توافق خارج شد و دولت روحانی را دچار مشکلات اقتصادی زیادی کرد. دولت او هماکنون مانند بسیاری از رؤسای کابینه دنیا، با معضلات ویروس کرونا درگیر است.»
منبع: شرق
70
کلا یکطرفه ای
در سال ۹۹ رتبه اول صادرات ایران . بنزین بوده . اگه نبوده ساخت پالایشگاه و کارت سوخت احمدی نژاد . خاءن. که میراث او بوده و البته زنگنه مخالف هردو آن بوده. سه دولت رفسنجانی . خاتمی . و روحانی . باهم جمع میشدن . از پس اجرای کارت سوخت هم بر نمی امدن.
پس این سیستم هم شباهت هایی با نظام سابق دارد که انها را با هم مقایسه کرده ای؟