دهخدا «ایراندوست» خطابش میکرد/ یکی از حامیان نام حقیقی خلیجفارس بود
ریچارد فرای گرچه ایرانی نبود، اما «ایراندوست» امضا میکرد. این ایراندوست در دهههای اخیر یکی از حامیان نام حقیقی خلیجفارس بود، و در مقابل نام جعلی که شیخنشینهای حاشیه جنوبی خلیجفارس به کار میبرند ایستادگی میکرد.
برخی برآنند که شادروان پورداود عنوان "ایران دوست" را درباره او به کار برده و پیوسته ایراندوست خطابش میکرد، و گروهی دیگر بر آناند که این عنوان یا پسوند را نخستین بار شادروان علیاکبر دهخدا درباره فرای به کار برده است، من از خود فرای شنیدم که مرحوم دهخدا او را پیوسته ایراندوست خطاب میکرد.
روز هفتم فروردینماه ۱۳۹۳ همزمان با مراسم تشییع استاد فرزانه و روایتگر تاریخ مردمی ایرانزمین شادروان باستانی پاریزی، خبری از آن سوی آبها رسید که فرزانهای دیگر، گرچه ایرانی نبود، اما «ایراندوست» امضا میکرد، پا از دایره هستی بیرون نهاد. او کسی غیر از ریچارد نلسون فرای ۹۴ ساله نبود. به قول روانشاد علیرضا شاپور شهبازی، استاد برجسته تاریخ ایران باستان، نوشتن درباره فرای کار آسانی نیست؛ چراکه تجربه او درباره زبانشناسی، تاریخ و هنر چنان گسترده و گوناگون است که حتی ارائه چکیدهای از آن اهل تحقیق و پژوهش در رشتههای ایرانشناسی، اسلامشناسی، و ترکشناسی را مرعوب میکند. همسر او خانم دکتر عدن نبی متولد ۱۹۴۲ در شهر ارومیه هم دارای دکترای تاریخ از هاروارد و کارشناس زبان عاشوری و تاریخ آسیای مرکزی است. حاصل این ازدواج فرزندی است نلسون نام که متخصص زبان چینی است. گروهی او را جاسوس میدانند، که برای ام آی سیکس و سی آی ای فعالیت داشته است. از دنیای جاسوسی چندان سررشته ندارم، و نمیدانم آیا میشود همزمان برای دو دستگاه جاسوسی از دو کشور و یا کشورهای دیگر جاسوسی کرد یا نه؟ این را جاسوسان باید جواب دهند که سررشته از امور جاسوسی دارند.
اشتهار دیگر فرای به دلیل «کابوسنامه» است. او که از طرف یکی دو موسسه آمریکایی مامور خرید نسخههای خطی برای مجموعهداران و کتابخانه و موزهداران شده بود چند نسخه خطی از ایران خرید که پیوسته کابوسی شد برای او، چراکه در آن زمان به علت میل شدید خرید اشیا و کتابهای نسخ خطی برای موزهها در غرب فزونی یافته بود، در ایران و ترکیه و چند جای دیگر کارگاههای جعل نسخ خطی دایر شده بود. فرای نیز دو سه نسخهای از این نسخ مجعول برای آمریکاییان خرید، از جمله نسخهای از دیوان امیر معزی که بعدها با آزمایش رنگ و جوهر دریافتند که نسخه جعلی است. ناگفته نماند که فرای این نسخه را در تهران خریده بود و برای خروج از کشور مجوز هم گرفته بود، از این روی پس از معلوم شدن جعلی بودن نسخههای این کتاب نامهای به کتابخانه ملی ایران نوشت با این مضمون که: «در نتیجه تجزیه شیمیایی معلوم شده است که در نسخه دیوان معزی که خریده و بردهام، رنگ آبی پروس به کار رفته و چون این رنگ تا اواسط قرن نوزدهم میلادی به ایران نیامده بوده است، مسلم شده است که این نسخه نو و مجعول است و کتابخانه ملی که اجازه خروج آن را داده بوده است، تصدیق ضمنی اصالت و قدمت آن را کرده است.» کتابخانه ملی هم در جواب نوشتند که: «شما میدانید که اگر نسخه دیوان معزی را ما اصیل و قدیم میدانستیم، نمیتوانستیم اجازه خروج آن را بدهیم و شما رای ما را در اصالت یا مجعولیت آن نپرسیدید و فقط اجازه خارج کردن آن را خواستید و ما دادیم. اصل یا قلب، خود مسئولید.»
فرای نسخه دیگری هم خریده بود که به همین درد مبتلا بود و آن را برای دو موسسه خریده بود: یکی دولتی و دیگری مجموعه شخصی و آن نسخهای از قابوسنامه بود که بر روی نسخه یا در پایان نسخه به جای قابوسنامه، کابوسنامه قید شده بود. و این نسخه کابوسی برای فرای ساخت.
اما مورد دیگر اشتهار فرای در ایران، به حق به آثار و نوشتههای او بازمیگردد؛ فرای کتابی با عنوان «بخارا دستاورد قرون وسطی» تالیف میکند که شادروان محمود محمود آن را به زبان پارسی برگردانده است. از آنجا که بخارا یکی از مراکز مهم فرهنگ و ادب و هنر ایران و پایتخت سامانیان در سدههای سوم و چهارم هجری قمری بوده، امرای این دودمان در ترویج و احیای زبان پارسی کوشش شایان به عمل آوردهاند، به طوری که تسلط اقوام ترکزبان در آسیای مرکزی نیز عده زیادی در آن شهر به پارسی سخن میگویند. همچنین بخارا از لحاظ تاریخی شاهد رویدادها و تحولات بسیاری بوده و فرای مولف کتاب با مراجعه به مآخذ معتبر و تحقیق و تفحص در متون و اسناد و مدارک قدیمی، تاریخ جامع این شهر را از جهات مختلف سیاسی و اجتماعی، ادبی و هنری به رشته تحریر درآورد.
فرای در تالیف «میراث باستانی ایراني»، آخرین پیشرفتهای علمی و نتایج بازپسین کاوشهای باستانشناسی را شرح میدهد، به ویژه با توضیح آنچه دانشمندان روسی (شورویزبان) دریافتند، زوایای گمشده تاریخ پارتیان/ اشکانیان را که در حقیقت دستنیافتهترین دوره تاریخ ایران است، آشکار میکند. این اثر شرح تاریخ ایران از کهنترین روزگار تا زمان فردوسی است، تاریخی که در حقیقت، ایرانیان زندگی نوینی را شروع میکنند. کتاب در هفت فصل همراه با حواشی و شرح نقشهها و ضمیمه در پایان کتاب تدوین یافته است.
کتاب دیگر فرای «تاریخ باستانی ایران» گزارشی مستند از تاریخ ایران و آسیای میانه از زمان مادها تا حمله اعراب به ایران است. سومین اثر مهم فرای در تاریخ ایران «اثر زرین فرهنگ ایران» نام دارد. اثر حاضر را باید مجلد دوم کتاب «میراث باستانی ایران» قلمداد کرد.
فرای افزون بر کتابهای یادشده، مقالات بیشماری درباره فرهنگ و تمدن ایرانزمین از بدو تاریخ تا ظهور ترکان در ماوراءالنهر تالیف کرده و افزون بر آن وی نخستین کسی است که کرسی تدریس مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا را ایجاد کرد و همچنین کرسی تدوین مطالعات ایرانی در هاروارد را به هزینه آقاجان رهبر تاسیس کرد.
از خدمات دیگر او تاسیس مرکز مطالعات خاورمیانه در آمریکا و همچنین مرکز مطالعات خاورمیانه در ایران و همسو مدرسه تابستانی مطالعات ایرانی در دانشگاه شیراز را تاسیس کرد.
در آغاز سخن گفته شد که «ایراندوست» امضا میکرد. برخی بر آناند که شادروان پورداود این عنوان را درباره او به کار برده و پیوسته ایراندوست خطابش میکرد، و گروهی دیگر بر آناند که این عنوان یا پسوند را نخستین بار شادروان علیاکبر دهخدا درباره فرای به کار برده است، من از خود فرای شنیدم که مرحوم دهخدا او را پیوسته ایراندوست خطاب میکرد. این ایراندوست در دهههای اخیر یکی از حامیان نام حقیقی خلیجفارس بود، و پیوسته در مقابل نام جعلی که شیخنشینهای حاشیه جنوبی خلیجفارس به کار میبرند ایستادگی میکرد. روانش شاد.
منبع: انتخاب
46
روحش شاد. چنین آدمی را باید ایرانی نامید و نه آنهایی که حق ملت ایران رو به لبنان و فلسطین و یمن و عراق و سوریه و ... می بخشن تا بر سر قدرت بمانند.
اسمشو بیخیال از اصلش چه خبر؟