۱۰ معما که نشاندهنده وجود نقص در ذهن ما هستند
در مطلب زیر تعدادی معمای به شدت ساده را فهرست کردهایم. ببینید به چند معما میتوانید جواب درست بدهید؟
ما ذهن ناکاملی داریم. ذهنی که در مواجهه با مسائلی بسیار ساده، به طرز خندهداری اشتباه میکند. با این وجود، ما به این ذهن ساده به شدت اعتماد داریم. فکر میکنیم چیزهایی که به یاد میآوریم را واقعا به یاد میآوریم، در حالی که بسیاری از خاطرات ما جعلی هستند و در ذهنمان ساخته میشوند.
فکر میکنیم که برای پدیدهها توجیه عقلانی داریم؛ و تقریبا همه ماها فکر میکنیم از میانگین جامعه باهوشتر هستیم.
طرف مقابل ما هر کس که باشد، مشتری، همسر، همکار، کارمند یا رئیس، توقع داریم چیزی را فراموش نکند، دچار اشتباههای مسخره نشود و همیشه دلایل عقلانی را به احساسات زودگذر ترجیح بدهد. یعنی با وجود آن که ذهن ما عملکردی بد و ضعیف دارد، توقع داریم که دیگران همیشه با ذهنی آماده و فعال، وظایف خود را به درستی انجام دهند.
اگر میخواهید به تحلیل بازارسرمایه بپردازید، خانه بخرید، برای آینده فرزندانتان تصمیم بگیرید یا یک پاکت شیر بخرید، بد نیست قبل از هرچیز، کمی با ساختار مغز خود آشنا شوید.
در اینجا تعدادی معمای به شدت ساده را فهرست کردهایم. ببینید به چند معما میتوانید جواب درست بدهید؟
۱- معمای قیمت توپ
یک فروشگاه میگوید قیمت یک راکت با یک توپ، ده و پانصد است. راکت از توپ ۱۰ هزار تومان گرانتر است. قیمت هر توپ چقدر است؟
خیلی ساده به نظر میرسد، نه؟
۲- نیویورک در بهار
آیا میتوانید بگویید در این تابلو چند اشتباه املایی وجود دارد؟ عیب ندارد، از گوگل استفاده کنید و املای لغات را چک کنید.
در پایان این نوشته، جواب تمام معماها وجود دارد. اما سعی کنید خودتان جواب سوالات را پیدا کنید. دستکم چند دقیقه به آنها فکر کنید.
۳- قدرت تشخیص رنگ
به این کلمات دقت کنید. ماشین ، تایر، صندلی ، چراغ ، موتور ، زنجیر ، لبنیات ، تسمه ، فرمان
سعی کنید به یاد بسپارید که هر وسیله با چه رنگی نوشته شده است. وقتی تمام رنگها را حفظ کردید، بدون آن که دوباره به کلمات نگاه کنید، این کلمات را روی کاغذ بنویسید.
روغن، موتور، بوق، ماشین، تسمه، بنزین، فرمان، لبنیات، چراغ، کمربند، لاستیک، زنجیر، پیستون
حالا رنگ هر کلمه را در مقابلش بنویسید. (برای کلمات جدیدی که در لیست بالا نبودهاند، بنویسید سفید)
چند مورد را به یاد میآورید؟
۴- چیزهای رنگی
از دوست خود بخواهید روی یک تکه کاغذ اسم ۲۰ چیز زردرنگ را بنویسد. با کرنومتر زمان بگیرید و ببینید نوشتن این ۲۰ چیز چقدر از او زمان میگیرد.
حالا روی یک برگه دیگر از یک تا بیست بنویسید. این بار قرار است او اسم ۲۰ چیز سفید را بنویسد. اما برایش دو مثال بزنید: ۱- شیر ۲-برف. چقدر طول میکشد که بتواند ۱۸ مورد دیگر را هم بنویسد؟
وقتی برایش مثال میزنید، این کار بیشتر از قبل طول میکشد!
۵- تفکر بدون محدودیت
به این ۹ نقطه نگاه کنید.
آیا میتوانید بدون برداشتن خودکار از روی کاغذ و تنها با ترسیم ۴ خط، تمام دایرهها را به هم وصل کنید؟
اگر موفق شدید، حالا سعی کنید این کار را تنها با ترسیم سه خط انجام دهید.
توجه کنید که نباید از روی یک خط دوبار رد شوید.
بچههای دبستانی به سادگی توانستهاند این سوال را حل کنند!
۶- نیلوفر غولآسا
یک نیلوفر آبی غول آسا وجود دارد که در هر روز اندازه برگ آن دوبرابر میشود.
اگر ۱۰۰ روز طول بکشد تا نیلوفر تمام سطح دریاچه را بگیرد، چند روز طول کشیده که نصف سطح دریاچه را بپوشاند؟
تمام دریاچه صد روز، نصف دریاچه چند روز؟
۷- چه کسی به چه کسی نگاه میکند؟
مارک به دیوید نگاه میکند، دیوید به سیمون.
مارک متاهل است و سیمون مجرد.
آیا در این شرایط یک فرد متاهل به یک مجرد نگاه کرده است؟
۸- برنامهریزی تولید
میخواهید برای تولید یک شرکت برنامهریزی کنید.
طبق تحقیقات شما، ۵ کارگر برای تولید ۵ دستگاه به ۵ روز زمان نیاز دارند.
در این صورت ۳ کارگر برای تولید ۳ دستگاه به چند روز زمان نیاز دارند؟
۹- آزمون لیندا
در یک نظرسنجی ۳۰ مهندس کامپیوتر و ۷۰ وکیل دادگستری شرکت کردهاند. یکی از شرکت کنندهها (به اسم لیندا) در توصیف خود نوشته است:
«متاهل هستم، چهار فرزند دارم، خود را باهوش میدانم، به سیاست و مسائل اجتماعی توجهی ندارم. تفریحات مورد علاقه: ماهیگیری، جمع کردن کلکسیون ماشینهای اسباببازی و تماشای فیلمهای علمی تخیلی.»
به احتمال زیاد او مهندس کامپیوتر است یا وکیل؟ آیا میتوانید بگویید احتمال این که او مهندس کامپیوتر باشد، چند است؟
۱۰- یک محاسبه خیلی ساده
این مورد خیلی ساده است و حتی یک بچه دبستانی هم از عهده آن بر میآید. سعی کنید این معمای ساده را در ذهن خود حل کنید.
عدد ۱۰۰۰ را در ذهن خود نگه دارید و به ترتیب اعداد زیر را به آن اضافه کنید:
+۴۰
+۱۰۰۰
+۳۰
+۱۰۰۰
+۲۰
+۱۰۰۰
+۱۰
نتیجه چه عددی است؟ ۵۰۰۰؟! اشتباه میکنید! یک بار دیگر حساب کنید.
پاسخ معماها
قبل از آن که پاسخها را بخوانید به سوالات فکر کنید. اگر اشتباه کردید ایرادی ندارد. بیشتر افراد در مورد این معماها اشتباه میکنند. مگر کسانی که معماها را قبلا شنیده باشند.
۱- معمای قیمت توپ
گفتیم که راکت با توپ ده هزار و پانصد تومان است. راکت ده هزار تومان از توپ گرانتر است. توپ چقدر قیمت دارد؟
اگر گفتید ۵۰۰ تومان، اشتباه کردهاید. اگر توپ ۵۰۰ تومان باشد، راکت که ده هزار تومان گرانتر است، میشود ۱۰ هزار و پانصد. در این صورت راکت و توپ با هم ۱۱ هزار تومان تمام میشود. اشتباه کجا است؟ میخواهید دوباره فکر کنید؟
بله، این بار درست حدس زدید. توپ ۲۵۰ تومان قیمت دارد. راکت ۱۰۲۵۰ و جمع آنها میشود ۱۰۵۰۰ تومان.
این معما را از دوستان خود بپرسید. بیشتر آنها به سرعت میگویند ۵۰۰.
۲- نیویورک در بهار
دوباره به تابلو نگاه کنید. آیا توانستید غلط املایی را پیدا کنید؟
شاید شما هم متوجه نشده باشید که کلمه the در این تابلو دوبار نوشته شده است. ذهن شما به قدری دنبال اشتباه میگردد که این اشتباه ساده را نمیبیند.
۳- قدرت تشخیص رنگ
آیا توانستید رنگ تمام اشیا را درست بنویسید؟
قسمت سخت این معما به خاطر سپردن رنگها نبود. بیشتر افراد برای کلمه لاستیک مینویسند سیاه، با این که لاستیک یک کلمه جدید است. آنها تایرِ سیاه را در حافظه سپردهاند و متوجه نمیشوند که این کلمه با لاستیک جابجا شده است.
اشتباه کردن تسمه و رنجیر هم خیلی مرسوم است.
۴- چیزهای رنگی
بیشتر افراد وقتی میخواهد چیزهای سفید را فهرست کنند با دشواری بیشتری مواجه میشوند. در حالی که این بار باید اسم ۱۸ چیز را بنویسند.
چرا این اتفاق میافتد؟
چون به شما دو مثال دادهایم. شیر و برف. بدون این مثالها ذهن شما آزادانه حرکت میکرد و به چیزهای زرد مثل خورشید، زرده تخممرغ، طلا، زعفران و زردچوبه فکر میکرد. اما حالا خیلی سخت است که ذهن خود را از شیر و برف دور کنید. جالب اینجا است که در حالت دوم، بیشتر افراد به لبنیات فکر میکنند: ماست، پنیر، دوغ، کشک…
به همین سادگی یک راهنمایی ساده باعث میشود که ذهن ما آزادی عملش را از دست بدهد.
یک مثال دیگر:
آیا میتوانید ۱۰ کلمه بگویید که حرف یکی مانده به آخر آن «د» باشد؟ کلماتی مثل مادر و برادر؟
همین دو مثال کار را خراب میکند. ذهن شما به سمت کلماتی خاص هدایت میشود. سریع به یاد پدر میافتید. اما اینجا بنبست است. خواهر جواب مناسب این معما نیست. کلمه دیگری به ذهن نمیآید.
در حالی که شما دهها کلمه بلد هستید که حرف یکی مانده به آخر آن «د» باشد: بردن، خوردن، دادن، مردن، سپردن، کردن، شمردن… اگر بجای مادر و برادر، بردن و شمردن را به شما میگفتم، کار خیلی سادهتر میشد.
این اتفاق در یک زبان خارجی شدت بیشتری پیدا میکند. چند کلمه انگلیسی بلد هستید که حرف یکی مانده به آخر آنها n باشد؟ مثلا song و alone؟ خوب فکر کنید.
شاید فکر کنید حتی یک کلمه دیگر هم به ذهن شما نمیآید. اما مطمئن هستم بیشتر از ۱۰۰ کلمه بلد هستید که حرف یکی مانده به آخر آن n باشد.
کلماتی مثل reading، shopping، parking. بله، تمام کلماتی که به ing ختم میشوند جواب درست هستند.
حالا با خیال راحت میتوانید ۳۰ کلمه بگویید که حرف یکی مانده به آخر آن n باشد. چون دارید ing را به فعلها اضافه میکنید.
اما دیگر بعید است به کلماتی ساده مثل king، ring و thing فکر کنید. ذهن شما در مسیری افتاد که در آن میتواند به سادگی معما را حل کند. دلیلی ندارد که این خانه امن را ترک کند.
کلماتی ساده مثل print، young، wrong، sink، giant، funny و… هم وجود دارند. اما وقتی با الگوی ing میتوانید مسئله را حل کنید، ذهنتان سراغ الگویی دیگر نمیرود.
۵- تفکر بدون محدودیت
این معما بسیار ساده است. به جوابها نگاه کنید.
چرا معمایی به این سادگی، بسیار دشوار میشود؟ چون ذهن شما میکوشد که خودش را محدود کند. یعنی شما فکر میکنید که باید در یک مربع خیالی محدود بمانید. در حالی که خروج از این مربع خیالی ممنوع نیست.
این یکی از مشکلات بزرگ ما در تفکر است. ما به سرعت برای خود محدودیتهایی در نظر میگیریم که هیچ اجبار و الزامی برای رعایت آنها وجود ندارد.
مثلا به این معما فکر کنید: آن چیست که از همه چیز سبکتر است و از خودش سنگینتر، از همه چیز کوتاهتر است و از خودش درازتر، از همهچیز ارزانتر است و از خودش ارزانتر و هر کس که آن را بخورد میمیرد.
شما فکر میکنید که این معما حتما باید جواب داشته باشد. برای همین به موارد مختلفی فکر میکنید. جواب درست این معما هیچچیز است. واقعا هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که این شرایط را داشته باشد. چرا این جواب را نمیدهید؟ چون خود را محدود کردهاید که حتما جوابی وجود داشته باشد.
۶- نیلوفر غولآسا
اگر ۱۰۰ روز طول بکشد تا نیلوفر تمام سطح دریاچه را بگیرد، چند روز طول کشیده که نیلوفر نصف سطح دریاچه را بپوشاند؟
شاید به جواب ۵۰ روز فکر کرده باشید. اما جواب درست ۹۹ روز است.
دقت کنید که اندازه نیلوفر هر روز دوبرابر میشود. اگر در روز نود و نهم، نصف سطح دریاچه پوشانده شده باشد، تنها به یک روز دیگر نیاز است تا اندازه نیلوفر دوبرابر شود و کلِ سطح دریاچه را بپوشاند.
۷- چه کسی به چه کسی نگاه میکند؟
یک بار دیگر به معما توجه کنید. مارک به دیوید نگاه میکند، دیوید به سیمون. مارک متاهل است و سیمون مجرد. آیا یک فرد متاهل به یک مجرد نگاه کرده است؟
در این معما مارک که متاهل است به سیمون که مجرد است نگاه نکرده، پس به نظر میرسد جواب درست «خیر» باشد.
اما یک موضوع دیگر هم وجود دارد. ما در مورد وضعیت تاهل دیوید هیچ حرفی نزدهایم. پس شاید این معما جوابی نداشته باشد. نه؟
اما این طور نیست. معما جواب دارد و جواب آن «بله» است. در این معما فردی متاهل به فردی مجرد نگاه میکند. میخواهید یکبار دیگر صورت مسئله را بخوانید؟
اگر دیوید مجرد باشد، مارک (متاهل) به او نگاه کرده است. پس یک متاهل به یک مجرد نگاه کرده و مسئله حل میشود.
اگر دیوید متاهل باشد، او به سیمون (مجرد) نگاه کرده است. پس یک متاهل به یک مجرد نگاه کرده و مسئله حل میشود.
مهم نیست که دیوید متاهل باشد یا مجرد. در هر صورت یک متاهل به یک مجرد نگاه میکند.
۸- برنامهریزی تولید
۵ کارگر برای تولید ۵ دستگاه به ۵ روز زمان نیاز دارند. ۳ کارگر برای تولید ۳ دستگاه به چند روز زمان نیاز دارند؟
بیشتر افراد میگویند سه روز. اما این جواب درست نیست.
اگر ۵ کارگر برای تولید ۵ دستگاه به ۵ روز نیاز دارند، یعنی هر کارگر برای تولید هر دستگاه به ۵ روز زمان نیاز دارد. پس ۳ کارگر برای تولید ۳ دستگاه، ۵ روز میخواهند.
۹- آزمون لیندا
در این آزمون ما ۷۰ وکیل و ۳۰ مهندس کامپیوتر داشتیم.
احتمال این که لیندا مهندس کامپیوتر باشد ۳۰ درصد است. چون ۳۰ مهندس در جمع ۱۰۰ نفره حاضر بودهاند. این که لیندا به فیلمهای علمی تخیلی علاقه دارد و از سیاست خوشش نمیآید، ربطی به وکیل بودن یا نبودن او ندارد.
ما مهندسهای کامپیوتر را آن طور تخیل میکنیم. اما وکلای زیادی هستند که از برنامهنویسی خوششان میآید. همچنین تعداد مهندسهای کامپیوتر که از برنامهنویسی بدشان بیاید کم نیست. شاید لیندا یکی از آن وکلایی باشد که رشته تحصیلی خود را اشتباه انتخاب میکنند.
موضوع میتواند بامزهتر هم باشد. لیندا ۳۱ سال دارد، مجرد است، خیلی رک و صریح حرف میزند و بسیار باهوش است. او در رشته فلسفه درس خوانده است. پایاننامه او روی نابرابریهای اجتماعی و حقوق زنان بوده است. او در انجمن ضد سلاحهای هستهای عضو است. کدام مورد احتمال بیشتری دارد:
لیندا کارمند بانک است.
لیندا یک کارمند فمنیست بانک است.
بیشتر افراد لیندا را کارمندی فمنیست میدانند. درحالیکه همچنان احتمال گزینه ۱ بیشتر است. چرا؟ چون تمام کارمندهای فمنیست بانک، کارمند بانک هستند. اما تمام کارمندهای بانک، فمنیست نیستند. احتمال قرارگرفتن در مجموعه کوچکتر، همیشه کمتر از احتمال قرارگرفتن در مجموعه بزرگتر است. همیشه!
در نظرسنجی واقعی، گزینه ۲ واقعا رای بیشتری آورده است!
۱۰- یک محاسبه بسیار ساده
شاید بارها و بارها اعداد را جمع زده و به ۵۰۰۰ رسیده باشید. اما دارید اشتباه میکنید.
بگذارید با هم جلو برویم.
۱۰۰۰ به علاوه ۴۰ میشود ۱۰۴۰،
۱۰۴۰ به علاوه ۱۰۰۰ میشود ۲۰۴۰،
۲۰۴۰ به علاوه ۳۰ میشود ۲۰۷۰،
۲۰۷۰ به علاوه ۱۰۰۰ میشود ۳۰۷۰،
۳۰۷۰ به علاوه ۲۰ میشود ۳۰۹۰،
۳۰۹۰ به علاوه ۱۰۰۰ میشود ۴۰۹۰،
۴۰۹۰ به علاوه ۱۰ میشود ۴۱۰۰.
دقیقا در همین مرحله آخر است که اشتباه میکنیم. وقتی در ذهن خود میگوییم ۴۰۹۰ به علاوه ۱۰ میشود ۵۰۰۰. نکته بسیار جالب این است که مشکل از شما نیست. مشکل از ساختار مغز است. بیشتر افراد دقیقا در همین مرحله خطایی مشابه را انجام میدهند.
ذهن ما کامل نیست
در این نوشته نمیخواستیم شما را سرگرم کنیم یا در مورد ناقص بودن ذهن، از شما ایراد بگیریم. قرار بود همه با هم قبول کنیم که ما مغزهایی کامل و بینقص نداریم.
نکته دیگر این است که بدانیم مغز دیگران هم بینقص نیست. نه که آنها مشکل داشته باشند، آنها درست شبیه به شما هستند.
یک بار دیگر به تابلوی نیویورک در بهار نگاه کنید. ببینید آن کلمه تکراری چقدر واضح است! حالا به سادگی متوجه میشوید که سه کارگر برای تولید سه دستگاه به ۵ روز زمان نیاز دارند و خیلی خوب میدانید که ۴۰۹۰ به علاوه ده میشود ۴۱۰۰ نه ۵ هزار.
اگر بارها یک معما را تکرار کنید، جوابها به نظرتان بدیهی میآیند. آن وقت از این که دیگران به این سادگی فریب میخورند و اشتباه میکنند، متعجب میشوید.
وقتی شما چیزی را میدانید و همسر یا کارمندتان دارد اشتباه میکند، مغز شما دچار یک خطای بنیادی شده است. شما فکر میکنید هیچ کس در این موارد ساده اشتباه نمیکند، مگر احمقها. مغزتان به شکلی استادانه، خاطرات مربوط به ناتوانی خود در تشخیص کلمه the بر روی تابلو را فراموش میکند.
منبع: تجارت نیوز
46
مااین معمارادردهه پنجاه سرکلاس انجام میدادیم برای سرگرمی چون واقعاسوادآن موقع باارزش وبامدرک کامل بودودردوشیفت درس میخواندیم ودرمغزسرمان جامی گرفت سوادعصای پیری دوای چشم کوری یادشبخیرکوسوادقبل
کتاب های الان خیلی آپدیت شده و پیشرفته تر هستند. توی کتاب دوم ابتدایی داره کم کم بچه ها رو با تابع آشنا میکنه. زمان شما کلاس چندم این چیزا رو داشتید؟ ضمن اینکه شمایی که میگید سواد در دهه پنجاه بیشتر بود توی همین متن تون دقت کنید ادبیات نگارشی تون خیلی ضعیف بود و خوندن متن تون نیاز به دقت داشت تا بشه درکش کرد. به هرحال موفق باشید.
چه ربطی داره؟؟ من خودم در آستانه ورود به دبیرستانم ولی چیزهایی رو یاد گرفتم که اگه الان از یه فوق لیسانس هم بپرسم بلد نیست... اون موقع همه چی نمره ای بود.. الان معیار یاد گیریه. شما نمیدونید چقدر ما دانش آموزا داریم زحمت میکشیم و حجم درسامون چقد زیاده. فک میکنید ما هیچی نمیخونیم و کتابامونم خیلی ساده س.
همه درست حل کردم مغز معیوبا